تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

▪️سردبیر روزنامه ربلز▪️
نویسنده
شاعر انجمن
مدرس انجمن
سـر‌دبیر انجمن
منتقد انجمن
ژورنالیست انجمن
برترین‌ مقام‌دار سال
Nov
882
5,049
118
« لـبِ شَط »
وضعیت پروفایل
[وضعیت خاصی ندارم.]
negar_1704460704867_l800.png
نام دلنوشته: سخت‌تر از خارا
نویسنده: ارغنون
ژانر: تراژدی
سطح: ویژه

دیباچه:
هنوز هم سختم، اگرچه ناتوان.
خودم را پشت سنگ‌های بزرگ غمم پنهان می‌کنم، نمی‌دانم چندتایشان را در جیب دارم و به کدام دریا هجرت خواهم کرد. ادبیاتم را نیز فراموش کرده‌ام، ادبیات شیوه‌ی به کار گرفتن زبان است به هنر و من چندی‌ست که نه زبان دارم و نه هنر!
 
آخرین ویرایش:
مدیر هماهنگی
عضو کادر مدیریت
مدیریت هماهنگی
مدیر ارشد
همیار مدیر
نویسنده رسمی
مدرس انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
°•○°● بسم الله الرحمن الرحیم ●°○•°





نویسندگان گرامی صمیمانه از انتخاب "انجمن کافه نویسندگان" برای ارائه آثار ارزشمندتان متشکریم!


پیش از شروع تایپ آثار ادبی خود، قوانین و نحوه ی تایپ آثار ادبی در"انجمن کافه نویسندگان" با دقت مطالعه کنید.

قوانین تایپ دلنوشته



شما می‌توانید پس از 10 پست درخواست جلد بدهید.

درخواست جلد برای آثار



پس از گذشت حداقل ۱۵ پست از دل‌نوشته، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد دل‌نوشته بدهید. توجه داشته باشید که دل‌نوشته‌های تگ‌دار نقد نخواهند شد و در صورت تمایل به درخواست نقد، قبل از درخواست تگ این کار را انجام بدهید.

درخواست نقد دلنوشته




پس از 15 پست میتوانید برای تعیین سطح اثر ادبی خود درخواست تگ بدهید

درخواست تگ برای دلنوشته




همچنین پس از ارسال ۲۰ پست پایان اثر ادبی خود را اعلام کنید تا رسیدگی های لازم نیز انجام شود...

اعلام اتمام آثار ادبی




اگر بنا به هر دلیلی قصد ادامه دادن اثر ادبی خود را ندارید می توانید درخواست انتقال به متروکه بدهید تا منتقل شود...

درخواست انتقال به متروکه




قلمتان سبز و ماندگار

مدیریت تالار ادبیات انجمن کافه نویسندگان
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
▪️سردبیر روزنامه ربلز▪️
نویسنده
شاعر انجمن
مدرس انجمن
سـر‌دبیر انجمن
منتقد انجمن
ژورنالیست انجمن
برترین‌ مقام‌دار سال
Nov
882
5,049
118
« لـبِ شَط »
وضعیت پروفایل
[وضعیت خاصی ندارم.]
شکسته نبودم، شکست را نپذیرفتم و شکستم. تفاخر سنگ‌ بودم که شیشه‌‌ی روح‌ خود را خراش دادم... .
چه‌گونه بگویم که اندوهم حالا از من بزرگ‌تر و بلند قدتر است؟
اینک احساس می‌کنم که تمام‌ بن‌بست‌های دنیا را در سینه دارم و شهامت مرگ را هم ندارم.
 
آخرین ویرایش:
▪️سردبیر روزنامه ربلز▪️
نویسنده
شاعر انجمن
مدرس انجمن
سـر‌دبیر انجمن
منتقد انجمن
ژورنالیست انجمن
برترین‌ مقام‌دار سال
Nov
882
5,049
118
« لـبِ شَط »
وضعیت پروفایل
[وضعیت خاصی ندارم.]
بدترین ترس من این است که زمانه آن‌قدر پیکر خسته‌ی ما را لگدمال کند که از یاد ببریم چه‌قدر یک‌دیگر را دوست داریم؛ که میان خودمان هم غریب بیفتیم. اکنون، چه کس می‌داند که من چه احوالی دارم؟ میان حلقه‌ی یارانم اما تنهایم، حتی نمی‌دانم انسانم یا سوگی که می‌تواند راه برود... .
 
آخرین ویرایش:
▪️سردبیر روزنامه ربلز▪️
نویسنده
شاعر انجمن
مدرس انجمن
سـر‌دبیر انجمن
منتقد انجمن
ژورنالیست انجمن
برترین‌ مقام‌دار سال
Nov
882
5,049
118
« لـبِ شَط »
وضعیت پروفایل
[وضعیت خاصی ندارم.]
مثل پسرک عاشقی که به چشمان دخترِ کدخدا دل باخته‌ است، نگاه می‌کنم و صدایم در نمی‌آید؛ ناتوان شده‌ام. جبر، جای خون زیر پوستم دویده است و خوب می‌فهمم، خوب می‌فهمم که درد بی‌چارگی چیست.
 
آخرین ویرایش:
▪️سردبیر روزنامه ربلز▪️
نویسنده
شاعر انجمن
مدرس انجمن
سـر‌دبیر انجمن
منتقد انجمن
ژورنالیست انجمن
برترین‌ مقام‌دار سال
Nov
882
5,049
118
« لـبِ شَط »
وضعیت پروفایل
[وضعیت خاصی ندارم.]
گاهی نمی‌توانم حرف بزنم، کاش می‌شد بگویم که لالم، اما نیستم. زبانم سالم است و فکم باز و بسته می‌شود. من ناتوانم و نه لال، ناتوان از به زبان آوردن همه‌چیز. واژه‌ی مصیبت خیلی کم است و واژه‌ها تهی‌تر از درد‌هایم‌اند. می‌بینم، می‌شنوم، بدنم می‌پرد، دست‌هایم تیر می‌کشند اما رویم نمی‌شود حرف بزنم. کاش قادر بودم که زندگی را به اولین دیدار بازگردانم. اکنون نیز برای هیچ‌چیز دیر نشده است، این منم که پیر شده‌‌ام.
 
آخرین ویرایش:
▪️سردبیر روزنامه ربلز▪️
نویسنده
شاعر انجمن
مدرس انجمن
سـر‌دبیر انجمن
منتقد انجمن
ژورنالیست انجمن
برترین‌ مقام‌دار سال
Nov
882
5,049
118
« لـبِ شَط »
وضعیت پروفایل
[وضعیت خاصی ندارم.]
تمام عمر از قطار جا مانده‌ام و این چنگ‌هایی که به زندگی پرتاب می‌کنم و به تن خویشتنم بازمی‌گردد حاصل این‌ همه ناتوانی‌ست. هرگز نرسیده‌ام، حتی یک‌بار! همیشه دیر رسیده‌ام، جنازه‌ها بی‌شیون من خاک شدند و برادرها بی‌بو*سه‌ی من بدرقه. اکنون دیگر در دست‌هایی که روزی خواب‌گاه پرندگان و شبی همدم زاری چمدان بوده‌اند چه جز سنگ‌های بزرگ دارم؟
 
آخرین ویرایش:
▪️سردبیر روزنامه ربلز▪️
نویسنده
شاعر انجمن
مدرس انجمن
سـر‌دبیر انجمن
منتقد انجمن
ژورنالیست انجمن
برترین‌ مقام‌دار سال
Nov
882
5,049
118
« لـبِ شَط »
وضعیت پروفایل
[وضعیت خاصی ندارم.]
همه‌چیز از وجود من رفته است. بر گل‌آلود سکوت نشسته‌ام و اندیشه‌ام این است که چه‌قدر از ناتوانی بود و چه‌قدر ما به اشتباه، رضایت تعبیرش می‌کردیم. دست می‌کشم بر جوارح بیرون‌زده‌ی اندوهگین احساسم، در من هرچه تقلا می‌کرد، مرده است. به خودم که می‌آیم، حتی خدایی برای گلایه کردن ندارم؛ ناتوانی مانند سیانوری زیر زبانم ایستاده و منتظر فرصتی است تا مرا بکشد و رد زندگی حقیرانه‌ام را برای ابد از اسناد دنیا پاک کند... .
 
آخرین ویرایش:
▪️سردبیر روزنامه ربلز▪️
نویسنده
شاعر انجمن
مدرس انجمن
سـر‌دبیر انجمن
منتقد انجمن
ژورنالیست انجمن
برترین‌ مقام‌دار سال
Nov
882
5,049
118
« لـبِ شَط »
وضعیت پروفایل
[وضعیت خاصی ندارم.]
به من گفت که تو هنوز بسیار جوانی! جمله‌اش را برداشتم، در دهانم مزه کردم و با احساس خون در گلویم، واژگان کلیشه‌اش را تف کردم. جوان نبودم، جوان نیستم و هرگز نخواهم بود؛ دیگر به یقین رسیدم که از بدو تولد، سالخورده‌ای بودم که سالمندخانه‌ی جهان به مذاقش خوش نمی‌آمد. زنِ پاتالی بودم در جسم یک نوزاد، با چشم‌هایی که حتی در عکس‌های کودکانه‌ام نیز، هیچ فروغی نداشتند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
▪️سردبیر روزنامه ربلز▪️
نویسنده
شاعر انجمن
مدرس انجمن
سـر‌دبیر انجمن
منتقد انجمن
ژورنالیست انجمن
برترین‌ مقام‌دار سال
Nov
882
5,049
118
« لـبِ شَط »
وضعیت پروفایل
[وضعیت خاصی ندارم.]
ممکن نیست کسی من را بشناسد، درحالی‌که خودم هم خودم را نمی‌شناسم. چیستم؟ زندان، زندان‌بان و زندانی. دریافته‌ام که زبانم قرار نیست با هیچ شکنجه‌ای باز شود. مدام سعی می‌کنم که حرف بزنم و چیزی بر زبانم رانده نمی‌شود. تکه‌تکه شده‌ام و هر تکه‌ام، دیگری را زخم می‌زند. در شادترین حالت غمم و غم‌آهنجم را آن‌سوی آب‌های آزاد گم کرده‌ام... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بالا