تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

دلنوشته دلنوشته مهیاس |کوهیار راد کاربر انجمن کافه نویسندگان

نویسنده ادبی انجمن
نویسنده
مدیر بازنشسته
May
1,279
7,643
169
29
پنج قدم زیر بهشت... .
وضعیت پروفایل
آرزو دارم که گیرم در بَرَش...
بسم رب النور

_______

نام اثر: مهیاس
سرشناسه: راد، کوهیار، 1374.
موضوع: دلنوشته، یاداشت‌ها و غیره.
سبک/ژانر: عاشقانه.
سال نشر: یک هزار و چهارصد و سه - 1403.
منتشر شده در: انجمن کافه نویسندگان - تالار ادبیات - بخش تایپ دلنوشته.

دیباچه:
زلف‌هایت از پنجره بیرون ریخته بود، آن زمان که سر بر طاقچه نهاده بودی و به ستاره‌ها چشم دوخته بودی... .
حواست نبود، ماه پایین آمده بود که پیشانی‌ات را ببوسد!
موهایت آرام آرام دست به دست باد می‌رقصید.
پلک زدم که نبودی!
پنجره مرا به بازی گرفته بود،
دیدم که پرده با باد می‌رقصید نه موهایت... .

_______
×مهیاس به معنی ماهی به مانند یاس×
 
منتقد ادبی+ طراح آزمایشی وبتون
ناظر رمان
منتقد انجمن
مقام‌دار آزمایشی
تیم کتابخوان
مدیر بازنشسته
برترین‌ مقام‌دار سال
May
1,614
1,074
133
22
‌‌
°•○°●‌ ‌ به نام خالق واژگان ●°○•°



نویسندگان گرامی صمیمانه از انتخاب انجمن کافه نویسندگان برای ارائه آثار ارزشمندتان متشکریم!
‌‌


پیش از شروع تایپ آثار ادبی خود، قوانین و نحوه ی تایپ آثار ادبی در"انجمن کافه نویسندگان" با دقت مطالعه کنید.

‌‌



شما می‌توانید پس از 10 پست درخواست جلد بدهید.
‌​


‌‌
پس از گذشت حداقل ۱۵ پست از دل‌نوشته، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد دل‌نوشته بدهید. توجه داشته باشید که دل‌نوشته‌های تگ‌دار نقد نخواهند شد و در صورت تمایل به درخواست نقد، قبل از درخواست تگ این کار را انجام بدهید.


‌‌
پس از 15 پست میتوانید برای تعیین سطح اثر ادبی خود درخواست تگ بدهید.



همچنین پس از ارسال 20 پست پایان اثر ادبی خود را اعلام کنید تا رسیدگی های لازم نیز انجام شود...


‌‌
اگر بنا به هر دلیلی قصد ادامه دادن اثر ادبی خود را ندارید می توانید درخواست انتقال به متروکه بدهید تا منتقل شود...


‌‌‌

○● قلمتان سبز و ماندگار●○

| مدیریت تالار ادبیات |

 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده
مدیر بازنشسته
May
1,279
7,643
169
29
پنج قدم زیر بهشت... .
وضعیت پروفایل
آرزو دارم که گیرم در بَرَش...
لَب‌هایش همیشه بوی عصر جمعه میداد، انگار تمام خستگی از زندگی را با بو‌سه‌هایش بر پیشانی بخت‌مان می‌چسباند که لبخندش پاییز زرد شنبه را به انتظار می‌نشست!...
 
آخرین ویرایش:
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده
مدیر بازنشسته
May
1,279
7,643
169
29
پنج قدم زیر بهشت... .
وضعیت پروفایل
آرزو دارم که گیرم در بَرَش...
به دستانت دل را سپرده بودم.
چندوقتی بعد دلم را صفحات ر‌مان‌هایت بلعیدند و سرم را لشکر کینه‌های ماهرانه‌یِ نوشته‌هایِ دستانت برد!
قرارمان در حرم عشق، دلسپردن بود نه سر سپردن... .
 
آخرین ویرایش:
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده
مدیر بازنشسته
May
1,279
7,643
169
29
پنج قدم زیر بهشت... .
وضعیت پروفایل
آرزو دارم که گیرم در بَرَش...
گرامافون سکوت کرده است؛ انگار سمفونی دوست داشنت هنوز هم با باران پخش می‌شود.
هوا ابریست؛ ولی بگذار هرچقدر می‌خواهد، باران ببارد!
خیلی وقت‌ است، نه گوش‌هایم تو را می‌شنود و نه چشم‌هام به پیاده روی خیس دوخته شده است بعد رفتنت... .
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده
مدیر بازنشسته
May
1,279
7,643
169
29
پنج قدم زیر بهشت... .
وضعیت پروفایل
آرزو دارم که گیرم در بَرَش...
بشنو و باور نکن که بعد از تو حالم خوبِ خوب است.
آینه راست می‌گفت!
موهای سفیدم خیلی وقت است، رسوایم کرده... .
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده
مدیر بازنشسته
May
1,279
7,643
169
29
پنج قدم زیر بهشت... .
وضعیت پروفایل
آرزو دارم که گیرم در بَرَش...
قصه‌های عاشقانه را بیخیال!
رفتن تو برای خودش یک شاهنامه شده است.
هر شب رستمت به جنگ با هفت خوان خیالی می‌رود!

با خاطرات جنگیدن، در مرام فردوسی نبود... .
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده
مدیر بازنشسته
May
1,279
7,643
169
29
پنج قدم زیر بهشت... .
وضعیت پروفایل
آرزو دارم که گیرم در بَرَش...
رفتی و
رفتن تو نماز آیات خواندن دارد.
نبودنت آفتاب زندگی را از بوم خانه دزدیده است.
بودنت تمام شد؛ اما انگار کسوف امسال تمام نشدنیست... .
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده
مدیر بازنشسته
May
1,279
7,643
169
29
پنج قدم زیر بهشت... .
وضعیت پروفایل
آرزو دارم که گیرم در بَرَش...
شب سیاه چادری بود که روزهایم را به اسارت گرفته بود.
از درزهای خاطرات، نگاهت خفگی را به چشم‌هایم، هدیه می‌داد!... .
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده
مدیر بازنشسته
May
1,279
7,643
169
29
پنج قدم زیر بهشت... .
وضعیت پروفایل
آرزو دارم که گیرم در بَرَش...
گفتم دوستت دارم و تو گفتی کافی نیست... .
قصه همین بود.
نه من اصرار کردم و نه دیگر تو انکار!
انگاری چیزی درون ما شکست؛ شاید اعتماد به آینده بود، من برای نگه داشتن تو و تو برای دوست داشتن من... .
 
بالا