به نام خدا
نام دلنوشته: نیم جنوب
نویسنده: vady
ژانر: تراژدی
مقدمه:
قطرهی خم*ار بر کنج دیوار افتاد؛
پدر اما از پنجره دیوانگیهای مرا نگاه میکرد.
درویشِ برهنه، سیب پوسیده را به مادر تعارف میکند و کسی شاخهی درخت را میشکند.
نمخورده و متعفن از زیر باران بیرون آمدم، هوایم انگار سر آمده که اینگونه دهانم را مزه میکنم؛ طعم انجیر در کاسهی سرم پیچیده و عطر حنا.
هنر را آویزهی گوش عروس کردند و دستمالی دور پیشانی خون آلود پرستار بستند.
دیشب، مردانی حافظهی جنگ را پاک کردند!
همان لحظهای که سربازی در کنارِ من،کتابها را ورق میزد.
نام دلنوشته: نیم جنوب
نویسنده: vady
ژانر: تراژدی
مقدمه:
قطرهی خم*ار بر کنج دیوار افتاد؛
پدر اما از پنجره دیوانگیهای مرا نگاه میکرد.
درویشِ برهنه، سیب پوسیده را به مادر تعارف میکند و کسی شاخهی درخت را میشکند.
نمخورده و متعفن از زیر باران بیرون آمدم، هوایم انگار سر آمده که اینگونه دهانم را مزه میکنم؛ طعم انجیر در کاسهی سرم پیچیده و عطر حنا.
هنر را آویزهی گوش عروس کردند و دستمالی دور پیشانی خون آلود پرستار بستند.
دیشب، مردانی حافظهی جنگ را پاک کردند!
همان لحظهای که سربازی در کنارِ من،کتابها را ورق میزد.
آخرین ویرایش: