تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

متون و دلنوشته [ روزبه معین ]

مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,456
12,708
219
انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

‏فکر می‌کنم که خدا سه چیز را با ذوق بیشتری آفریده:
زن، هنر و عشق
اما در عجبم که، تو را با چه شور و حالی آفریده؛
زنِ هنرمندِ عاشق ...

#روزبه_معين​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,456
12,708
219
- تو می خوای تا همیشه تنها بمونی؟
+ نه اینطـور نیست، تا همیشه تنها بودن خیلی ترسناکه، دوست دارم کسی وارد زندگیم شه که با وجودش خلوتم رو هم داشته باشم، جوری که انگار دارم با خودم زندگی می کنم و اون طـرف فقط جنسیتش فرق می کنه.

[ روزبه معين ]
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,456
12,708
219
ترسم از آدمهاییه که مثل تاکسی باهات برخورد می‌کنن. آدم‌هایی که بی‌هوا وارد زندگیت می‌شن، با عجله حرف از دوست داشتن می‌زنن و واسه پیش رفتن شتاب دارن، لعنتی‌ها انگار می‌خوان فرار کنن، انگار می‌خوان فراموش کنن، و وقتی هم که می‌بینن به اندازه‌ی کافی دور شدن، بی مقدمه می‌گن، ممنون، پیاده می‌شم.

[ روزبه معین ]​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر ارشد بازنشسته + نویسنده ادبی
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
May
3,701
9,688
193
رَهـایـی
تا حالا پشه زدتت یا اینکه تا حالا زخم خوردی؟
می بینی چه حالی می ده این خاروندنش؟
هم حال می ده
و هم درد داره !
تازه جاش هم می مونه ...
داستان من هم شده این خاروندن !
با یه کسی که نیست زندگی کردم،
آی انقدر حال می داد،
آی انقدر درد داشت،
تازه جاش هم مونده .. !



روزبه معین​
 
آخرین ویرایش:
مدیر ارشد بازنشسته + نویسنده ادبی
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
May
3,701
9,688
193
رَهـایـی
بیشتر مردم قهوه را با شکر می نوشند. در حالی‌که من باور دارم قهوه باید تلخ باشد، چون مزه‌ی خودش هست. تلخ...مثل حقیقت که گاهی تلخ است اما مزه اصیل خودش را دارد. برای همین است که دوست داشتنی‌ترین آدم ها کسانی هستند که خودشانند، حتی اگر تلخ باشند.
پس مبادا با دروغ تلخی حقیقت را بگیری، چون من دیوانه‌ی طعم تلخم، چه تلخی حقیقت، چه تلخی قهوه!

-روزبه معین​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر ارشد بازنشسته + نویسنده ادبی
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
May
3,701
9,688
193
رَهـایـی
عاشق شدن مثل گوش دادن به صدای پیانو توی یه کافه‌ی شلوغ می‌مونه،
اگه بخوای به اون صدای قشنگ گوش کنی باید چشم‌هات رو ببندی و از بقیه‌ی صداها بگذری و اون‌ها رو نشنوی، صدای خنده‌ها، گریه‌ها، به هم خو*ردن فنجون‌ها…
تو واسم اون صدای قشنگ بودی که من به خاطرش هیچ صدایی رو نشنیدم.


-روزبه معین​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,456
12,708
219

به شدت نياز داشتم با كسى حرف بزنم تلفن رو برداشتم تا شماره‌اى رو بگيرم اما هيچ كس رو نداشتم. دفترچه تلفنِ من پر از اسم هاى جور واجوره. اما وقتى دنبال كسى مى گردم تا بتونم باهاش حرف بزنم، میبينم كه به صورتِ مفتضحانه‌اى هيچ كس رو ندارم و اون اعدادى كه جلوىِ اسم ها نوشته شده مثلِ اعدادی که روىِ یک چکِ بى محل نوشته شده باشه، بى ارزش و مسخره ان...


[ روزبه معین ]
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,456
12,708
219
می دونی چی نقاشی مونالیزا رو معروف کرد؟
دزدی!
شاید باورت نشه، قبل از اینکه مونالیزا دزدیده بشه کسی آن چنان نمیشناختش،
یه شب یکی از کارمندهای موزه لوور می خوابه توی موزه و صبح نقاشی رو برمی داره و به راحتی می دزده،
احمقانه نیست؟
از فرداش همه می گفتن وای خدای من،
مونالیزا دزدیده شده؟
مونالیزا...
مونالیزا...
بعد از اون اتفاق مردم واسه دیدن جای خالی مونالیزا هم می اومدن موزه،
حتی کافکا هم رفته بود،
در ضمن اون دزد فقط هشت ماه زندانی شد! عجیبه، نه؟
منظور من این نبود که هنری توی اون تابلو نیست،
من میگم هرچیزی که ناگهانی از دست بره،
ارزشمند میشه و مردم می پرستنش.

| کتابفروشی خیابان بیست و یکم شرقی / روزبه معین |
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,456
12,708
219
من از این هوا وحشت دارم!
این هوای تمیز و شفاف خیلی آزار دهنده ست، بدم میاد از هوای برفی، از هوای بعد از بارون و سنگ فرش های نم زده متنفرم، این ها خطرناکن،
درست مثل یه دست لباس نو که هنوز مارکش رو نکندی، یا یه عطر تازه که هنوز به خودت نزدی، به نظرت این ها ترسناک نیستن؟ با وجود این ها آدم همش دوست داره بزنه بیرون.
ولی به جاش عاشق هوای گرم و داغ و طاقت فرسام، عاشق اینم که از کف پیاده رو آتش در بیاد،
اصلا وقتی هواشناسی میگه توی خونه هاتون بمونید طوفان در راهه یا اینکه به دلیل آلودگی همه جا تعطیله می خوام بال در بیارم.
البته این ها دلیل نمیشه که به من بگی نا امید یا ضد حال!
من فقط اینجوری خیالم راحت تره، می دونم که دلیلی نداره برم بیرون،
می دونم که قرار نیست چیزی رو از دست بدم و می دونم اون لعنتی هم با کسی جایی نمیره.

| آنتارکتیکا، هشتاد و نه درجه جنوبی / روزبه معین |
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,456
12,708
219
یه ضرب المثل قدیمی هست که میگه هیچ اتفاق خوبی بعد از ساعت دو شب نمیفته، وقتی ساعت به دو نزدیک شد فقط باید خوابید!
من حدس می زنم بعد از ساعت دو شب یه هورمونی تو بدن ترشح میشه که من اسمش رو گذاشتم هورمون اصل کاری، وظیفش هم اینه که بهت جیگر میده تا دیوونه بازی در بیاری، یه جورایی رهات می کنه!
اون وقت می تونی بعد از چند سال به کسی که دوسش داری بگی دوست دارم، یا اینکه بگی دلم واست تنگ شده، کاری که هیچ وقت نمی تونی ساعت هفت صبح انجام بدی!
واسه همین تلاش کردم شب ها قبل ساعت دو بخوابم تا درگیر این هورمون اصل کاری نشم.
اما مگه زندگی بدون کارهای خارق العاده جذاب میشه؟

| آنتارکتیکا، هشتاد و نه درجه جنویی / روزبه معین |
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا