L
Lidiya
مهمان
* نثر فارسی *
دوره ی نخست:
دوره ی سامانی ( از ۳٠٠ تا ٤۵٠ ه ق)
الف ) ویژگی های سبک نگارشی در دوره ی سامانی
?١- ایجاز و اختصار
این همان شیوه ای است که در نثر "پهلوی" نیز دیده می شود. یعنی اختصار در این شیوه به اندازه ای است که اگر یک کلمه از عبارتی حذف شود، موجب فساد جمله و ابهام در مطلب می گردد و نویسندگان قدیم عرب نیز این شیوه را رعایت می کردند. از سده ی ششم هجری نیز نویسندگانی که این معنی را عیب می شمردند آن را به وسیله ی آوردن لفظ ها و جمله های مترادف به سلیقه ی خود اصلاح کرده اند.
?٢- اسهاب (دراز کردن سخن)
در این دوره علاوه بر دراز گویی، در هیچ موردی (جز در خطبه های کتاب) به سجع و موازنه و مزدوج که از ویژگی های نثر فنی است بر نمی خوریم. در کتاب های قدیم تازی، یعنی کتاب هایی که تا اواخر سده ی سوم هجری تالیف گردیده اند نیز از سجع و تکلفات دیگر خودداری می شده است. از این رو می توان گفت که نویسندگان فارسی این دوره در این شیوه مقلد نویسندگان عرب و نیز پهلوی بوده اند.
?۳- تکرار
در این دوره خواه تکرار یک لفظ، خواه یک جمله و خواه تکرار یک فعل عیب شمرده نمی شده است. بر خلاف دوره های بعد که تکرار را نوعی از عجز نویسنده می شمرده اند و تا می شد همان لغت یا معنی را در جمله ها تکرار نمی کردند و آن را گاه با تبدیل لفظ و گاه با آوردن مجاز و گاه با حذف از روی قرینه جبران می کردند و پیدا شدن فعل های معین: "شد"، "نمود"، "گشت"، "گردید"، "آمد"، "افتاد" و غیره به معنی های مجازی برای گریز از تکرار بوده است.
ولی تکرار در نثر قدیم فارسی یعنی از عهد "اوستا" تا عهد ساسانیان و نشر ادبیات "پهلوی" به خوبی دیده می شود و نویسندگان "دری" به سنت قدیم عمل می کرده اند.
?٤- کوتاهی جمله ها
کوتاهی جمله ها لازمه ی "ایجاز" است و این قاعده در نثر "پهلوی"نیز مرسوم بوده است.
?۵- کم بودن لغت تازی
در این دوره شمار واژه های عربی از پنج تا ده درصد بیش تر نیست و آن واژه ها هم یا "واژه های اداری و دولتی" است که توسط سازمان حکومتی عرب در میان مردم رایج گردیده بود یا "واژه های علمی" است که به وسیله ی ترجمه وارد زبان شده بود و یا "واژه های دینی" است که نظیرش در دین ایرانیان موجود نبوده است و یا "اصطلاحات تازه" ای که نظیرش در فارسی نبوده است.
?٦- به کارگیری قید ظرف
در این دوره به جای "در" کلمه ی "اندر" (که از "پهلوی" هم متداول بوده است) به کار می رود و در به کارگیری آن گاه زیاده روی می شود. "اندرون" نیز در این دوره معمول بوده است.
?۷- به کارگیری "بر"
پیش از فعل ها و پس از اسم های مضاعف
امروز اگر مراد تو برآید / فردا رسی به دولت آیا بر
چندین هزار امید بنی آدم / طوقی شده به گردن فردا بر (ترکی کشی)
?٨- آوردن فعل ها با پیشاوندهای قدیم
مانند : فرا، فراز، باز، فرو، بر، اندر، همی، آو و غیره.
به کار گیری فعل های مرکب مانند جنگ کردن و رق*ص کردن و طلب کردن به جای جنگیدن و رقصیدن و طلبیدن.
به کارگیری فعل های قیاسی قدیم مانند آوریدن و گدازیدن به جای آوردن و گداختن.
به کارگیری است و نیست با یاء مجهول مانند استی یا نیستی.
?٩- به کارگیری واژه های فارسی کهنه
مانند فعل نشاستن متعدی فعل نشستن و جمله ی پَرگَست باد به جای معاذالله که بعدها از میان رفتند.
?١٠- آوردن ِ
"ایدون" به جای "چنین" و "ایذر" به جای "این جا" و "حرب" به جای "جنگ"
?١١- آوردن ِ
"او" و "وی" برای ضمیر مفرد غایب، چه جان دار و چه بی جان و "ایشان" برای جمع.
?١٢- آوردن جمع واژه های عربی به صیغه ی فارسی
مانند ملکان، عالمان و کاهنان
و افزودن جمع فارسی بر جمع های عربی. مانند ملوکان و عجایب ها
?١۳- آوردن "آن" و "این" نه به عنوان ضمیر اشاره، بلکه به عنوان حرف تعریف
مانند این عبارت طبری: «کفت برو و این زن را بیاور»
?١٤- استفاده از مصدر به جای مصدر مرحم
مانند:«او را چیزی نتوانستند گفتن». که از سده ی ششم هجری به جای "گفتن" مصدر مرحم یعنی "گفت" معمول شد.
?١۵- انطباق عدد با معدود
مانند: ده پسران، سه خواهران
?١٦- به کار بردن "یکی" به جای "یک"
خواه اسم بعدش یاء نکره داشته باشد یا نه. مانند: "یکی مرد" یا "یکی مردی"
?١۷- به کار گیری "به سوی" به معنی "برای"
طبری می نویسد: «و این ضحاک را اژدها به سوی آن گفتندی کی بر کتف او دو پاره گوشت بود بزرگ.
?١٨- حذف پساوند"تر" که نشانه ی صفت تفضیلی است
طبری می نویسد: «کیومرث گفت او شیرست قوی همه سباع زمین» یعنی قوی تر از همه ی سباع زمین
?١٩- آوردن "من" به جای "او" و ضمیر متکلم به جای ضمیر غایب
در کارنامک آمده است: «اردوان دانست که کنیزک من (یعنی کنیزک او) با اردشیر گریخت. تاریخ سیستان می نویسد: «حسین دانست و مردمان که با وی طاقت نداریم (یعنی طاقت ندارند) صلح پیش گرفت.
?٢٠- حمع بستن با " آن " برای کلمه های عربی یا فارسی که آخر آن ها الف باشد
مانند بناآن، ترساآن، ناسزاآن، داناآن و بیناآن.
?٢١- "مردم" را اغلب مفرد می شمردند.
?٢٢- به کار بردن "نیز" به معنی "دیگر"
در تاریخ سیستان آمده است: «گفت یا غلام هزار دینار دیگر فرا او ده . . . غلام گفت دینار نیز نماند اندر خزینه».
?٢۳- به کار بردن "فرا" بر سر اسم ها و ضمیرها همچون قید مکان
فرا سر او (بر سر او) رفت. فرا گوش او ( در گوش او) سخن گفت. فرا روی او ( به روی او) زد.
دوره ی نخست:
دوره ی سامانی ( از ۳٠٠ تا ٤۵٠ ه ق)
الف ) ویژگی های سبک نگارشی در دوره ی سامانی
?١- ایجاز و اختصار
این همان شیوه ای است که در نثر "پهلوی" نیز دیده می شود. یعنی اختصار در این شیوه به اندازه ای است که اگر یک کلمه از عبارتی حذف شود، موجب فساد جمله و ابهام در مطلب می گردد و نویسندگان قدیم عرب نیز این شیوه را رعایت می کردند. از سده ی ششم هجری نیز نویسندگانی که این معنی را عیب می شمردند آن را به وسیله ی آوردن لفظ ها و جمله های مترادف به سلیقه ی خود اصلاح کرده اند.
?٢- اسهاب (دراز کردن سخن)
در این دوره علاوه بر دراز گویی، در هیچ موردی (جز در خطبه های کتاب) به سجع و موازنه و مزدوج که از ویژگی های نثر فنی است بر نمی خوریم. در کتاب های قدیم تازی، یعنی کتاب هایی که تا اواخر سده ی سوم هجری تالیف گردیده اند نیز از سجع و تکلفات دیگر خودداری می شده است. از این رو می توان گفت که نویسندگان فارسی این دوره در این شیوه مقلد نویسندگان عرب و نیز پهلوی بوده اند.
?۳- تکرار
در این دوره خواه تکرار یک لفظ، خواه یک جمله و خواه تکرار یک فعل عیب شمرده نمی شده است. بر خلاف دوره های بعد که تکرار را نوعی از عجز نویسنده می شمرده اند و تا می شد همان لغت یا معنی را در جمله ها تکرار نمی کردند و آن را گاه با تبدیل لفظ و گاه با آوردن مجاز و گاه با حذف از روی قرینه جبران می کردند و پیدا شدن فعل های معین: "شد"، "نمود"، "گشت"، "گردید"، "آمد"، "افتاد" و غیره به معنی های مجازی برای گریز از تکرار بوده است.
ولی تکرار در نثر قدیم فارسی یعنی از عهد "اوستا" تا عهد ساسانیان و نشر ادبیات "پهلوی" به خوبی دیده می شود و نویسندگان "دری" به سنت قدیم عمل می کرده اند.
?٤- کوتاهی جمله ها
کوتاهی جمله ها لازمه ی "ایجاز" است و این قاعده در نثر "پهلوی"نیز مرسوم بوده است.
?۵- کم بودن لغت تازی
در این دوره شمار واژه های عربی از پنج تا ده درصد بیش تر نیست و آن واژه ها هم یا "واژه های اداری و دولتی" است که توسط سازمان حکومتی عرب در میان مردم رایج گردیده بود یا "واژه های علمی" است که به وسیله ی ترجمه وارد زبان شده بود و یا "واژه های دینی" است که نظیرش در دین ایرانیان موجود نبوده است و یا "اصطلاحات تازه" ای که نظیرش در فارسی نبوده است.
?٦- به کارگیری قید ظرف
در این دوره به جای "در" کلمه ی "اندر" (که از "پهلوی" هم متداول بوده است) به کار می رود و در به کارگیری آن گاه زیاده روی می شود. "اندرون" نیز در این دوره معمول بوده است.
?۷- به کارگیری "بر"
پیش از فعل ها و پس از اسم های مضاعف
امروز اگر مراد تو برآید / فردا رسی به دولت آیا بر
چندین هزار امید بنی آدم / طوقی شده به گردن فردا بر (ترکی کشی)
?٨- آوردن فعل ها با پیشاوندهای قدیم
مانند : فرا، فراز، باز، فرو، بر، اندر، همی، آو و غیره.
به کار گیری فعل های مرکب مانند جنگ کردن و رق*ص کردن و طلب کردن به جای جنگیدن و رقصیدن و طلبیدن.
به کارگیری فعل های قیاسی قدیم مانند آوریدن و گدازیدن به جای آوردن و گداختن.
به کارگیری است و نیست با یاء مجهول مانند استی یا نیستی.
?٩- به کارگیری واژه های فارسی کهنه
مانند فعل نشاستن متعدی فعل نشستن و جمله ی پَرگَست باد به جای معاذالله که بعدها از میان رفتند.
?١٠- آوردن ِ
"ایدون" به جای "چنین" و "ایذر" به جای "این جا" و "حرب" به جای "جنگ"
?١١- آوردن ِ
"او" و "وی" برای ضمیر مفرد غایب، چه جان دار و چه بی جان و "ایشان" برای جمع.
?١٢- آوردن جمع واژه های عربی به صیغه ی فارسی
مانند ملکان، عالمان و کاهنان
و افزودن جمع فارسی بر جمع های عربی. مانند ملوکان و عجایب ها
?١۳- آوردن "آن" و "این" نه به عنوان ضمیر اشاره، بلکه به عنوان حرف تعریف
مانند این عبارت طبری: «کفت برو و این زن را بیاور»
?١٤- استفاده از مصدر به جای مصدر مرحم
مانند:«او را چیزی نتوانستند گفتن». که از سده ی ششم هجری به جای "گفتن" مصدر مرحم یعنی "گفت" معمول شد.
?١۵- انطباق عدد با معدود
مانند: ده پسران، سه خواهران
?١٦- به کار بردن "یکی" به جای "یک"
خواه اسم بعدش یاء نکره داشته باشد یا نه. مانند: "یکی مرد" یا "یکی مردی"
?١۷- به کار گیری "به سوی" به معنی "برای"
طبری می نویسد: «و این ضحاک را اژدها به سوی آن گفتندی کی بر کتف او دو پاره گوشت بود بزرگ.
?١٨- حذف پساوند"تر" که نشانه ی صفت تفضیلی است
طبری می نویسد: «کیومرث گفت او شیرست قوی همه سباع زمین» یعنی قوی تر از همه ی سباع زمین
?١٩- آوردن "من" به جای "او" و ضمیر متکلم به جای ضمیر غایب
در کارنامک آمده است: «اردوان دانست که کنیزک من (یعنی کنیزک او) با اردشیر گریخت. تاریخ سیستان می نویسد: «حسین دانست و مردمان که با وی طاقت نداریم (یعنی طاقت ندارند) صلح پیش گرفت.
?٢٠- حمع بستن با " آن " برای کلمه های عربی یا فارسی که آخر آن ها الف باشد
مانند بناآن، ترساآن، ناسزاآن، داناآن و بیناآن.
?٢١- "مردم" را اغلب مفرد می شمردند.
?٢٢- به کار بردن "نیز" به معنی "دیگر"
در تاریخ سیستان آمده است: «گفت یا غلام هزار دینار دیگر فرا او ده . . . غلام گفت دینار نیز نماند اندر خزینه».
?٢۳- به کار بردن "فرا" بر سر اسم ها و ضمیرها همچون قید مکان
فرا سر او (بر سر او) رفت. فرا گوش او ( در گوش او) سخن گفت. فرا روی او ( به روی او) زد.
آخرین ویرایش: