تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

صندلی داغ سری چهل و سوم صندلی داغ| ermiya.s کاربر انجمن کافه نویسندگان

وضعیت
موضوع بسته شده است.
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Jan
106
351
63
خااااب من بازم هو*س سوزوندنت رو کردم!
ای بابا کتایون بیخیال ما شو خواهشا!

بریم سری بعدی سوالا???
هوووف برووویم

1. چرا سعی میکنی تا آخرین لحظه شلیک نکنی؟! خببب این یه قانونه که میگه حکم تیر اخرین انتخابه و باید تا حد ممکن طرف رو زنده نگه داری چون علاوه بر مجرم بودن شخص قبلش یه انسانه و حق داره که یه شانس بهش بدن و علاوه بر این خیلی از پرونده ها به سر نخ نمیرسه اگر متهم کشته شه!
2.چرا اینقدر پاستیل و لواشک و شکلات دوست داری؟ چه سوال سختی. جوابی براش ندارم
3.این همه آرامشت از کجا میاد؟ من ادمیم که میگم چه بخندی چه نخندی اروم باشی یا نباشی دنیا برات صبر نمیکنه زندگی هم منتت رو نمیکشه پس چه بهتر که اروم باشی و بخندی البته شغلم هم خب خیلی موثره. لازمه اش اکثرا صبوری و ارامشه!
4.چرا تا موقع استارت هزیمت رو نکرده بودی که بلدی بنویسی؟ چون فکر میکردم نوشته هام ارزش ندارن و لایق این نیستن که کسی بخونتشون و منتشر شن.
5. چرا اسم مار خونگی تو گذاشتی پیتی؟ مخفف پیتون خو
6.احمقانه ترین دعوایی که با آیهان گرفتی سر چی بوده؟ :roflym::unlucky:سر یه قابلمه که بد شسته بودمش دعوامون شد شددددید
7.چرا اینقدر با هم دعوا میگیرن بعد وسط دعوا غش غش می‌خندین این چجور دعواییه؟ منو ایهان به شدت دوتا دنیای متفاوتیم اون سرد و مردم گریز من گرم و اجتماعی و واقعا عقایدمون متفاوت و خیلی وقتها به تفاهم نمیرسیم! اکثرا سر رفتار و حرکاتش بحثمون میشه. ولی خب اینقدر برام عزیزه که نمیتونم ناراحت شدنش رو ببینم و اونم همین طور! برای همین یهو خندمون میگیره و یکی مون همیشه کوتاه میاد و این دو طرفه اس.
8.اولین بار که آیهان رو دیدی یادته؟ چه حسی داشتی؟ اره تو خونمون دیدمش خییییلی سرد و عنق و اخمو بود اما نگاهش یجوری بود. همش تنها می نشست و هیچ علاقه ای به حرف زدن با کسی نداشت بعدها فهمیدم چه کودکی عجیبی داشته...
9.تاثیر گذار ترین جمله ای که تا حالا ازم شنیدی؟ یادمه یبار داد زدی گفتی تو خیلی ساده ای اجازه میدی همه روت سوار شن. خر بودن بسه ارمیا کمتر حماقت کن!
10. دلت میخواد برگردی به بچگی؟نه.... هیچوقت
11.عمه ات چرا عادت داره با بشقاب برقصه؟؟!!
این رسم روستایی که توش بزرگ شده خو
12.چرا همیشه لباس هات ست هستن هان؟؟ به همون دلیل که پروف تو همیشه سته:naughty2::ROFLMAO:
13. تا حالا شده یه متهم سربسرت بزاره؟ جراتش رو داره مگه؟؟؟؟
14.چرا همیشه سرکار یه دور سر صف با همه چهره به چهره میشی درکت نمیکنم! ?میخوام روحیه اون روز سرباز هامو بدونم و بفهمم حالشون خوبه یا بد تا طبق مود اونا رفتار کنم!
15.نینجا بودن چه حسی داره چه تصمیم گرفتی نینجا شی؟! هیچ حسی قشنگتر از نینجا بودن نیست حس ازادی و شجاعت داره ادم. نینجا شدن من یه داستان طولانی داره که بعدا بهت میگم.
16.مگه میشه آدم به مار علاقه پیدا کنه این علاقه از کجا اومده؟ ازیون جایی که تصمیم گرفتم به فوبیام غلبه کنم!
17.از چکاری تو زندگی خیلی پشیمونی؟ از هشت سال عاشق کسی بودن...!
18. آیهان رو تعریف کن ?ایهان خاصه مودش قاطیه پشت ظاهر سردش یه قلب طلایی رو پنهان میکنه. شناختنش سخت نیس اما با هر کسی جوش نمیزنه. ادم شدیدا درد کشیده ای که یه نفر دنیاش رو عوض کرد خودتم میدونی دیگه... :)
خب دیگه سوختن بسه بیا پماد بدم ???
سوختگی درجه سه پیدا کردم از دستت پمادم خوبم نمیکنه یه تشت اب یخ بده:roflym::unlucky::naughty2:
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا