تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

آموزشی شعر چیست؟ ترفندهای شاعری!

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
شاعر انجمن
مدیر بازنشسته
May
6,565
15,439
218
میان ستاره‌ای
شما هم حتما، از دوران كودكي به شعر علاقه‌مند بوده‌ايد. از همان شبهايي كه مادر برايمان لالایی ميخواند. آهنگ صداي او هنوز در گوشمان تكرار ميشود. در بازیهای کودکانه خود:
یه توپ دارم قل قلیه« و »بارون مياد جرجر« را میخوانديم. بعدها كه بزرگتر شديم و به مدرسه رفتيم باز هم شعرهاي زيادي خوانديم و ياد گرفتيم:

مـــن يــــار مهــربـــانم دانـــا و خــوش بيــانــم

دست در دست هم دهيم به مهر ميهـن خـويـش را كنيـم آبـاد...

باز ميآيـد پرستـو نغمه‌خـوان باز ميسازد در اين جا آشيـان...

حالا هم لحظه‌هاي بسياري به سراغ كتابهاي شعر ميرويم و زير ل*ب زمزمه میکنیم. تا به حال فكر
كرده‌ايد كه چرا شعر ميخوانيم؟ و شعر كه اين قدر با لحظه‌هاي زندگي ديروز و امروز ما آميخته شده،
پاسخگوي چه نيازي است و چه ضرورتي دارد؟
هنگامي كه زبان عادي و كلمات معمولي و تكراري، در بيان احساسات و افكار ما ناتوان ميشوند، شعر
به‌كمك ما ميآيد و به ما اين امكان را ميدهد كه از يك طرف، انديشه، احساس، لذتها، رنجها و
دردهاي خودمان را هرچه زيباتر بيان كرده و با ديگران به اشتراك بگذاريم و از سوي ديگر از تجربه،
عواطف و انديشة ديگران هم بهرهمند شويم.
مي ً دانم، حتما دلتان ميخواهد شما هم ميتوانستيد مثل شاعران بزرگ، فكر يا احساس خود را روي كاغذ
بياوريد. گاهي هم در خلوت خود چيزهايي مينويسيد.

بي تو مهتاب شبي باز از آن كوچه گذشتم

همه تن، چشم شدم

خيره به دنبال تو گشتم...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
شاعر انجمن
مدیر بازنشسته
May
6,565
15,439
218
میان ستاره‌ای
سرودن شعر قدمی است براي شروع يك سفر هيجانانگيز. سفري به دنياي پررمز و راز شعر. سفري پر از ماجراهاي شگفت‌انگيز و به‌ياد ماندني.
اگر شما هم دوست داريد به اين سرزمين اسرارآميز سفر كنيد، میتوانیم در این سفر با یکدیگر همراه باشیم.
ميتوانيم در طول راه با هم حرف بزنيم، شعر بخوانيم و شعر بنويسيم. در این سفر از راههای پر پیچ و خم
خواهیم گذشت، جاده‌های هموار یا پر فراز و نشیب را پشت سر خواهیم گذاشت، به کوچه باغهای خیال قدم خواهیم نهاد و کوله‌باری پر از خاطره‌ها و تجربه‌های شیرین و رنگارنگ خواهیم داشت. سفری مثل:

سفر دانه به گل

1 سفر پیچک این خانه به آن خانه

سفر ماه به حوض...

دفتري برداريد و شعرهايي را كه مينویسید با ذكر تاريخ در آن يادداشت كنيد. آن وقت چند سال بعد يك مجموعة زيبا و به‌ياد ماندني از سروده‌هاي خودتان خواهيد داشت.
اما شايد بپرسيد دربارة چه چيزي شعر بگوييم و موضوع شعرمان را چگونه و از كجا پيدا كنيم؟ پاسخ اين سؤال بسيار ساده است.
شاعر و نويسندة معروف روسي گفته است:

بوريس پاسترناك

هميشه شعر چنان به نظر ميرسد كه گويي بر فراز قله‌هاي معروف آلپ قرار دارد. درحالی كه شعر در زير علف‌ها افتاده است. تنها بايد خم شد، آن را ديد و از روي زمين برداشت.

شما دربارة همه چيز ميتوانيد شعر بنويسيد، به‌شرط آنکه نگاهي كنجكاو و تيزبين داشته باشيد و از كنار هر اتفاق و پديده، بي‌تفاوت نگذريد. دربارة همه چيز... همة چيزهايي كه در زندگي، محيط اطرافتان،

كوچه و خيابان و خانه و مدرسه و... ميبينيد. حتي دربارۀ چيزهايي كه واقعي نيستند و تنها در ذهن و

خيال شما وجود دارند.

گاهی دیدن یک منظره، تماشای یک قاب عکس یا آلبوم قدیمی میتواند احساس شما را برانگیزد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
شاعر انجمن
مدیر بازنشسته
May
6,565
15,439
218
میان ستاره‌ای
کتاب‌هایی که می‌خوانید، دوستان جدیدی که پیدا میکنید، دلتنگی‌ها و تنهایی‌ها، شادی‌ها و غم‌ها...

همۀ اينها ميتوانند موضوع شعر باشند. كافي است به كتاب‌هاي شعر شاعران بزرگ سري بزنيد. خواهيد ديد كه آنها هم دربارة همين چيزها شعر گفته‌اند.
شايد تا به حال به اين سؤال فكر كرده باشيد كه شعر چيست و یا چه تعريفي دارد؟ افراد زیادی سعی کرده اند شعر را تعریف کنند.

شاعره آمريكايي ميگويد:
الينور فارجون

ش�عر چيست؟ كه ميداند؟ شعر گل س�رخ نيست، عطر گل سرخ است. آسمان نيست، روشنايي آس�مان اس�ت. دريا نيست، آواي درياست. من نيست، چيزهايي است كه من را ميسازد. ديدن و شنيدن و احساس كردن چيزي است كه نثر نميتواند آن را عرضه كند و اگر بپرسيم كه چيست،


پاسخ اين است: كه ميداند؟

ورد ورث می‌گوید:

ش�عر عبارت اس�ت از سرريز كردن ناگهاني احساسات نيرومندي كه به تدريج و به آرامي انباشته شده است.

از شعر:

این هم تعریف‌ایمیلی دیکنسون

اگر كتابي را بخوانم كه تمام وجود مرا طوري سرد كند كه با هيچ آتشي گرم نشود، آنگاه شعر است.

اما در بعضي كتابهای ادبی قدیم، اديبان و محققان هم، تعریفهایی از شعر ارائه داده‌اند. به‌عنوان مثال برخي شعر را کلامی انديشيده، مرتب، معنوی، موزون، متکرر، مساوی، حروف آخرین آن به یکدیگر ماننده‌ دانسته‌اند. برخي یک ِ شرط دیگر یعنی خيال‌انگيز بودن را نيز به اين ويژگيها افزوده‌اند و کلامی را كه تنها وزن و قافيه دارد نظم خوانده‌اند. به‌عنوان مثال اين بيت:

ما كه اطفال اين دبستانيم همه از خاك پاك ايرانيم

ايرج ميرزا

تنها وزن و قافيه دارد و به‌همين دليل آن را نظم ميدانند.

واقعیت آن است که شعر از آن پديده‌هايي است كه اصلا نميشود تعريف كامل و جامعي از آن ارائه كرد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
شاعر انجمن
مدیر بازنشسته
May
6,565
15,439
218
میان ستاره‌ای
چرا دانستن اصول وزن و قافیه لازم است ؟
برای آنکه شعر دیگران ( از فردوسی و سعدی و مولوی و حافظ تا بسیاری از شعرهای نیما و سهراب و فروغ و اخوان ثالث و شاملو ) را درست بخوانید و از آن لذ*ت بیشتری ببرید و اگر شعر کلاسیک یا نیمایی یا ترانه میگویید برای این که شعر ِ بدون اشکال بگویید و اگر شعر سپید هم میگویید برای آنکه آهنگ ذاتی شعر خود را مخصوصا در قسمت های موزون‏تر آن بهتر بشناسید .
وزن همان ریتم یا آهنگ شعر است و دانستن وزن و قافیه برای شاعر یا خواننده شعر به همان دلیلی لازم است که موسیقیدان باید نتها و دستگاه‏های موسیقی را بشناسد و نقاش رنگهایش را .
اگر فضای شعر و وزن آن همخوانی داشته باشد , تاثیر گذارتر است و اگر نه , باز هم بهتر است بدانید بر اساس چه دلیلی این کنتراست را ایجاد کرده‏ اید !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
شاعر انجمن
مدیر بازنشسته
May
6,565
15,439
218
میان ستاره‌ای
تاثیر وزن و قافیه را از نظر علمی چگونه میتوان تعبیر کرد؟
یادتان باشد که اصول علم عروض با آنکه قدیمی است کاملا علمی و منطقی بنا شده است.
احساس‏انگیز و خیال‏انگیز بودن شعر منجر به سیال و شناور بودن آن و تفسیر شعر به دلخواه خواننده و گاهی قرارگرفتن خواننده به جای شاعر می‏شود ! و قدیمی‏ ها وزن و قافیه را در کنار آن جزء ارکان شعر می‏دانستند .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
شاعر انجمن
مدیر بازنشسته
May
6,565
15,439
218
میان ستاره‌ای
انتقاد به وزن و قافیه
اول . آیا وزن و قافیه ممکن است حواس شنونده را از موضوع اصلی شعر منحرف کند ؟
بله ! گاهی . دقیقا همان‏طور که موزیک و آواز خواننده یک ترانه می‏توانند تاثیر همدیگر را کم کنند . شما دوباره گوش کنید مشکل حل می‏شود !
دوم . آیا وزن و قافیه برای شاعر محدودیت ایجاد میکند ؟
بله ! خیلی هم ایجاد می‏کند .
مولوی فرموده است :
قافیه و مغلطه را گو همه سیلاب ببر
مفتعلن مفتعلن مفتعلن کشت مرا
هر هنری در هر سبکی مشخصاتی دارد که همان محدودیت های آن است ! اگر قرار باشد شما شعری بگویید که هیچ وزن و قافیه‏ ای نداشته باشد این هم خودش یک محدودیت است . نیست؟
سوم . آیا وزن و قافیه در ترجمه از بین می‏رود ؟
بله ! حتی ردیف هم کم‏رنگ می‏شود . مگر آن که مترجم دوباره شعر بگوید ! این اشکال در ترجمه داستان هم به شکل های دیگری وجود دارد .
هیچ دو کلمه‏ ای در دو زبان مختلف و حتی در یک زبان بار معنایی و ایهامی و احساسی و تاریخی یکسانی ندارد . از آن مهم تر یک کلمه برای دو شخص هم زبان نیز تصور و ادراک یکسان ایجاد نمی‏کند ! مثلا وقتی من کلمه‏ ی آبی را میشنوم ممکن است آسمان را تصور کنم و شما دریا را ! یا کلمه‏ ی امتحان برای دانش‏ اموز یا دانش‏جو صحنه‏ ی امتحان دادن را تداعی می‏کند و برای معلم یا استاد صحنه‏ ی امتحان گرفتن را یا کلمه‏ ی سیاست در زبان فارسی به معنی تنبیه و شکنجه به کار می‏رفته و شما اگر هم فکر کنید این موضوع را نمی‏دانید ولی در لایه‏ های پنهانی‏ تر ذهنتان یا در حافظه‏ ی تاریخی‏ تان این موضوع را می‏دانید . ( واژه باستانی جهان‏بانی چقدر زیباست !)
اصلا هر هنری کم و بیش وابستگی‏ های بومی دارد .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
شاعر انجمن
مدیر بازنشسته
May
6,565
15,439
218
میان ستاره‌ای
آموزش وزن شعر فارسی
همه چیز از زمان لازم برای تلفظ یک هجا ( بخش)شروع می‏شود:
تلفظ ر ِی از ر ِ بیش‏تر طول میکشد .این که ساده است . نیست؟
حروف یا صدادارند یعنی فقط با حنجره و تغییر شکل دهان ایجاد می‏شوند مانند حروف صدادار کوتاه: اَ- اِ - اُ
و حروف صدادار بلند: آ - ای - او - اُو ( مثل نو )
یا بی‏صدا هستند ( سایر حروف فارسی) و با کمک ل*ب و دندان و زبان و سقف دهان و حلق تلفظ می‏شوند (مثل ء - ع - غ - ی - و - ب - پ -... )
اگر زمان تلفظ حروف صدادار کوتاه و حروف بی‏صدا را 1 فرض کنیم زمان تلفظ حروف صدادار بلند 2 میشود .
هر هجا , یک حرف صدادار با حروف بی‏صدای قبل و بعد از آن است . تقطیع شعر یعنی بخش کردن کلمات آن به هجاهای سازنده ( همان کاری که اول دبستان انجام می‏دادیم! ) .فقط یادتان باشد در فارسی هیچ هجایی ، با حرف بیصدای ساکن شروع نمی‏شود .
هجاهای فارسی سه نوع است :
نوع اول: هجای کوتاه . مجموع زمان حروف : 2 . علامت : 7
حرف بی‏صدا + حرف صدادار کوتاه . مثال: دَ . کِ . مُ
نوع دوم : هجای بلند . مجموع زمان حروف : 3 . علامت : -
دو حالت دارد :
حالت اول : حرف بی‏صدا + حرف صداداربلند . مثال: یا . سی . بو
حالت دوم : حرف بی‏صدا + حرف صدادار کوتاه + حرف بی‏صدا .
مثال: دَر. کِی. مُد
نوع سوم : هجای کشیده . مجموع زمان حروف : 4 یا 5 .علامت: -7 ( معادل یک هجای بلند سپس یک هجای کوتاه )
سه حالت دارد:
حالت اول :حرف بی‏صدا + حرف صدادار کوتاه + حرف بی‏صدا + حرف بی‏صدا .
مثال: دَرد . بُرد . خـِشت
حالت دوم : حرف بی‏صدا + حرف صداداربلند + حرف بی‏صدا .
مثال: یاد . سیب . بود
حالت سوم: حرف بی‏صدا + حرف صداداربلند + حرف بی‏صدا + حرف بی‏صدا .
مثال: تافت . ریخت . سوخت
موزون بودن یک شعر یعنی این که وقتی در زیر آن علامت هجاها را قرار می‏دهیم ( علامت هجای کوتاه : 7 علامت هجای بلند : - علامت هجای کشیده برابر با یک هجای بلند سپس یک هجای کوتاه : -7 ) علامتهای به دست آمده برای مصرع‏ ها هم از نظر تعداد و هم از نظر ترتیب کاملا یکسان باشد . یعنی هم زمان و هم آهنگ تلفظ آنها کاملا یکسان است .
وزن شعر فارسی همین است والسلام . حالا دیدید کاری نداشت. فقط چند قاعده کوچک بعدی را هم بخوانید و همراه با دلیلشان یاد بگیرید . کاملا منطقی هست و لازم نیست حفظ کنید !
اگر می‏ پرسید چرا یک هجای کشیده معادل یک هجای بلند و سپس یک هجای کوتاه است باید بگویم چون مثلا وقتی کلمه‏ ی اسب را ادا می‏کنیم ناخودآگاه بعد از ب یک کسره‏ ی یواشکی را هم تلفظ می‏کنیم ! گاهی در ترانه‏ ها یا نوحه‏ ها این کسره را به روشنی ادا می‏کنند.
اسب = اس ب ِ = - 7
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
شاعر انجمن
مدیر بازنشسته
May
6,565
15,439
218
میان ستاره‌ای
شعر باید به همان‏ صورتی که خوانده می‏شود تقطیع شود :
اگر یک هجا با حرف صدادار شروع شود قبل از آن در واقع یک ء وجود دارد که نوشته نشده است ولی حساب می‏شود . پس آلی مثل عالی محسوب میشود (یعنی دو هجای بلند : - - )
حرف و اگر او خوانده می‏شود صدادار است (مثل بود ) اما اگر و خوانده شود بی‏صدا ( مثل وای )
حرف ی اگر ای خوانده می‏شود صدادار است (مثل سیب ) و اگر ی خوانده شود بی‏صدا ( مثل یار )
اگر قبل از ی کسره باشد آن کسره‏ , ای خوانده میشود ولی چون کوتاه تلفظ میشود باید حرف صدادار کوتاه حساب شود مگر آن که ی تشدید داشته باشد :
نیاز = ن ِ یاز = 7 - 7
نیات = نی یات = - - 7
کلا حروف مشدد دوبارحساب می‏شود: معلّم= مُ عَل لـِم = 7 - -
و عطف معمولا به کلمه قبل می‏چسبد : من و تو = مَ نُ تُ
حروفی که خوانده نمی‏شود حساب نمی‏شود: خواهر = خا هَر
وقتی هاء آخر خوانده می‏شود باید حساب شود . مثل به ( به معنی خوب یا میوه ) ولی هاء آخر غیر ملفوظ حساب نمی‏شود :
خانه = خا ن ِ . لاله = لا ل ِ . به من بگو = ب ِ مَن ب ِ گو
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
شاعر انجمن
مدیر بازنشسته
May
6,565
15,439
218
میان ستاره‌ای
ن ساکن حرف صدادار بلند قبل از خود را کوتاه میکند یا به عبارت دیگر خودش را حذف می‏کند: جان=جا = - نان=نا = -
فقط هجای نان در نانوا هجای کشیده محسوب می‏شود:
ز خاک من اگر گندم برآید
از آن گر نان پزی مس*تی فزاید
خمیر و نانوا دیوانه گردد
تنورش بیت مستانه سراید
پس در زمان حضرت مولوی هم مانند امروز گاهی نانوا به صورت نانِوا تلفظ می‏شده است !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
شاعر انجمن
مدیر بازنشسته
May
6,565
15,439
218
میان ستاره‌ای
آخرین هجای مصرع همیشه یک هجای بلند محسوب می‏شود چون اگر کوتاه یا کشیده هم باشد ناخودآگاه بلند خوانده میشود .



اختیارات شاعری :
اول : شاعر میتواند کلماتی را که با حرف صدادار شروع می‏شود به کلمه قبل بچسباند . مثلا ( من از این ) به چهار صورت ممکن است خوانده شود : (مَن اَز این . مَ نـَز این . مَن اَ زین . مَ نَ زین )
دوم: شاعر می‏تواند آخرین هجای هر کلمه را اگر کوتاه باشد بلند محسوب کند ( معمولا درمورد و عطف مثل کوه و دریا یا کسره موصوف مثل ابر ِ سیاه یا کسره مضاف‏الیه مثل دست ِ من ) در این حالت خواننده ناخودآگاه یک حرف ء یا ه یا ع به آخر این کلمات اضافه می‏کند ! مثلا دل من به دو روش مختلف می‏تواند خوانده شود ( د ِ ل ِ مَن یا د ِ لـِه مَن ) من و تو به چهار روش می‏تواند خوانده شود ( مَ نُ تُ یا مَ نـُه تُ یا مَ نُ تـُه یا مَ نـُه تـُه ) البته به جز ( مَن وَ تُ که معمولا در شعر استفاده نمیشود!)
سوم :شاعر میتواند در اول یک مصرع - 7 - - ( فاعلاتن ) را به جای 7 7 - - ( فـَعـَلاتن) بیاورد .
چهارم . در هر جای مصرع - 7 7 - (مُفتَعَلُن) با 7 - 7 - (مَفاعِلُن) برابر همند .
پنجم : شاعر در هر جای مصرع میتواند به جای دو هجای کوتاه یک هجای بلند بیاورد . در چهار مورد قبلی معمولا شنونده اصلا متوجه اختیار شاعری نمی‏شود ولی این مورد بعضی وقتها قدری محسوس‏تر است .





11 - نامگذاری وزنها ( بحرهای عروضی)
این کار که چهار مورد آن را در بند قبل دیدید فقط برای ساده شدن نامگذاری وزنهاست و اصلا لازم نیست عربی بلد باشید‏.
معمولا وزن شعرها تکرار یک الگوی ثابت است که اسم آنها طوری انتخاب می‏شود که هم‏وزن خودشان باشد و با تکرار یا به تنهایی یک مصرع کامل ایجاد می‏کنند .
درصورت تکرار معمولا آخرین آنها در مصرع یک یا چند هجای خود را از دست می‏دهد و مخبون (دم‏بریده) می‏شود و در غیر این صورت اگر تعداد تکرار الگو زوج باشد طبیعتا هر مصرع خودش دو نیمه هم‏وزن دارد و وزن دوری نامیده میشود . در مورد وزن دوری آخرین هجای هر نیمه مصرع طبق بند 10 همیشه بلند محسوب میشود .
پرکاربردترین الگوها اینهاست :
  • : فـَع
  • - : فـَعـلـُن
7 - : فَـعَـل
7 - - : فـَعـولـُن
  • 7 - : فاعِـلـُن
  • - 7 : مـَفـعـولُ
7 - - - :مـَفاعیلـُن
  • 7 - - : فاعـِلاتـُن
  • - 7 - :مـُستـَفعـِلـُن
  • - - 7 : مـَفـعولات ُ
7 7 - - : فـَعـَلاتـُن
  • 7 7 - : مـُفتـَعـَلـُن
  • - 7 7 :مـُستـَفـعـِلُ
7 - 7 - : مـَفاعـِلـُن
- 7 - 7 : فاعـِلات ُ
7 - - 7 :مـَفاعیل ُ
7 - 7 7 : مـَفاعـِل ُ
7 - 7 - 7 7 - - : مـَفاعـِلـُن فـَعـَلاتـُن
- - 7 - 7 - 7 7 :مـُستـَفعـِلـُن مفاعـِل ُ
به شباهت این دوتای آخر که تولید کننده اوزان پرکاربرد فارسی هستند توجه کنید .(در صورت تکرار مثل هم می‏شوند)
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا