انجمن رمان نویسی | کافه نویسندگان

به انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان خوش آمدید!

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید.

متون و دلنوشته [ فرانتس کافکا ]

من پیوسته از تو گریخته ام و به اتاقم. کتاب‌هایم. دوستان دیوانه ام
و افکار مالیخولیائی ام پناه برده ام قبول دارم که کله شق بودم
اما تو هم همواره فقط در پی اثبات سه چیز بودی
اول آنکه در این ارتباط بی تقصیری
دوم آنکه من مقصرم
و سوم با بزرگواری تمام حاضری مرا ببخشی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آه اگر بدانید چه ذوقی به آدم دست میدهد که ببیند بدون اینکه تلاش کرده باشد حرفش را بخوبی میفهمند
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خودم را تا حد بی عاطفه گی محض از همه کار کشیده ام
همه را با خود دشمن کرده ام.
با هیچ کس حرف نمی زنم
مردی با چشمان سیاه و بی ترحم.

که انبوهی کت کهنه بر دوش دارد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تنها شادی‌ام این است که هیچ‌کس نمی‌داند کجا هستم. کاش می‌توانستم همین را تا ابد کِش بدهم؛ خیلی دلخواه‌تر از مرگ است. در کنه‌ِ وجودم خالـی و بی‌حاصلم، حتی در احساسِ شادمانی‌ام.

- نامه از فرانتس کافکا به فلیسه
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

چه کسی این موضوع را خوانده است (مجموع: 0) دیدن جزئیات

بالا