تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

لالایی عبد الباقی خان

کاربر انجمن
کاربر انجمن
May
485
2,075
103
ی جایی..•~•
وضعیت پروفایل
خواستم برم، رفتم نشد!
لای لای پسرم پسرنوجوانم

عبدالباقی خان خیلی تازه سالم

صدای طبل از تهران می آید

همه دارند به جنگ عبدالباقی خان می آیند

پسرم روی پشت اسب کبود است

نیمه شبان دستش روی هفت تیرش است

مادر به قربان این شانه و آن شانه ات بشود

خواهر به قربان ده تیر ب*غل رانت بشود

خدا پسر فرمانفرما را بکشد

که با توپ و مسلسل ما را آواره کرد

رفتم توی سنگری خون ریخته بود

درمیان خون گلوله ریخته بود

اسب او زین کرده و آماده است

یال و دمش را بریده اند و دستهایش خونی است

ای اسب کبود تا کی نمک نشناسی

چرا سر طویله دشمن را نمی شناسی

خدا عبدالمجید خان را نکشد

که جانشین عبدالباقی خان می شود
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا