- May
- 3,468
- 15,306
- 193
- وضعیت پروفایل
- همچنان تیرگی بال میگستراند~
نام مانهوا: who made me a princess/Suddenly became a princess one day(به جفتش شناخته میشه)
نام فارسی:کی منو پرنسس کرده؟/ناگهان یک روز پرنسس شدم.
نویسنده: plutos
محصول:کره
سبک:شوجو
ژانر:درام-طنز-فانتزی
خب توی خلاصه ی خود داستان اومده:
وقتی چشمهام رو باز کردم، یه پرنسس شده بودم، اما مثل اینکه تو یه کتاب گیر افتادم! درسته، همیشه دلم میخواست به طرز جادویی وارد دنیای رمانهایی که میخونم بشم اما… اما ترجیح میدم کسی باشم که هیچکی کاری به کارش نداشته باشه! آخه بین تمام شخصیت های رمان(که بعضیاشون بطرز شگفت انگیزی الهه خوشبختی و جذابیت یونان باستان بودن) چرا، چرا باید پرنسسی بشم که سرنوشتش مردن به دست پدر خودش، یعنی امپراطوره؟! اگر بخوام زنده بمونم، نباید امپراطور رو قبل از تولد ۱۸ سالگیم ببینم… “از چه زمانی این تو قلعه من زندگی میکنه؟”
توضیحات واضح تر: آناستازیا یه فقیر و یتیم تو دنیای واقعی می میره و وقتی بیدار میشه می بینه توی بدن یه نوزاده. اما نه هر نوزادی!یه پرنسس. یکی از پرنسسای رمان معروف پرنسس دوست داشتنی به سم آتاناسیا. اما چرا آتاناسیا که توی زندگی ش هیچکس دوستش نداره و در نهایت هم قراره به دست پدرش کشته شه؟؟ تنها هدف آتی فرار از اون قصر لعنتیه اما چی میشه اگه همه چی طبق اون رمان پیش نره وو آتی و پدرش…
بریم سر وقت کارکترا:
آتانسیا د آلگر اوبلیا. دختر کلاود و دیانا. اینجا…چارده سالشه.
آتی پنج ساله.(هرچند روحش همسن همون آناستازیا ی مرده ست.)
کلاود د آلگر اوبلیا. پادشاه-بابا ی آتی _ یه پادشاه وظیفه شناس و در عین حال ترسناک…و بدتر از لیوای در ظاهر از سنگم سرد تره!!
(فقط اسمش پادشاهه. صب تا شب یه ملافه پیچیده دور خودش رو کاناپه ش خوابه!!)
فیلیکس روبین
محافظ شخصی کلاود که بعدش مراقب آتی هم بود. اینجوری نگاش نکنین شوالیه ی خونینه بچه م!!
سمت چپیه لیلیان (لی لی) ئه. آتیو این بزرگ کرده.
فیلیکس و لیلیان.
لوکاس.(اینجا یه کم بچه س قیافه ش)
راجر آلفیوس
ایزکیل،یا ایجکیل،یا جیکیل(من تهش نفهمیدم کدوم!!) آلفیوس.پسر راجر و برادر خونده ی جانت.
بچگیش
جانت…
جانت بزرگ شده…
آخرین ویرایش توسط مدیر: