L
Lidiya
مهمان
انجمن کافه نویسندگان
متناقص نما (پارادوکس)
به کار بردن دو واژه یا دو معنی، که به ظاهر با یکدیگر سازگار نیستند و متضاد هم اند، در زمان واحد.
به صور مثال وقتی که می گوییم" جیب هایم پر از خالیست " دو صفت خالی و پر را به جیب نسبت داده ایم در صورتی که این دو صفت ناقض یکدیگرند. یعنی اگر پر باشد دیگه خالی نیست یا اگر خالی باشد نمی تواند پر باشد اما در جمله بندی تضاد را از دست داده و خواننده متوجه منظور آن می شود.
مثال:
1-ای درد توام درمان دربستر ناکامی
وی یاد توام مونس در گوشه تنهایی
(درد را درمان میداند)
2-دولت فقر خدایا به من ارزانی دار
که این کرامت سبب حشمت و تمکین من است
(فقر را سبب حشمت و بزرگی میداند.)
3-از خلاف آمد عادت بطلب کام که من
کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم
(کسب جمعیت از پریشانی)
4-صدای سنگین سکوت در سرسرا پیچیده بود.
(صدای سکوت)
5-من از آن روز که در بند توام آزادم
پادشاهام که به دست تو اسیر افتادم
(آزاد شدن از زمانی که اسیر مع*شوق شده)
6-هیچ گودالی چنین رفیع ندیدم
در حضیض هم میتوان عزیز بود
(رفیع بود گودال)
6-جامه اش شولای عریانی است.
متناقص نما (پارادوکس)
به کار بردن دو واژه یا دو معنی، که به ظاهر با یکدیگر سازگار نیستند و متضاد هم اند، در زمان واحد.
به صور مثال وقتی که می گوییم" جیب هایم پر از خالیست " دو صفت خالی و پر را به جیب نسبت داده ایم در صورتی که این دو صفت ناقض یکدیگرند. یعنی اگر پر باشد دیگه خالی نیست یا اگر خالی باشد نمی تواند پر باشد اما در جمله بندی تضاد را از دست داده و خواننده متوجه منظور آن می شود.
مثال:
1-ای درد توام درمان دربستر ناکامی
وی یاد توام مونس در گوشه تنهایی
(درد را درمان میداند)
2-دولت فقر خدایا به من ارزانی دار
که این کرامت سبب حشمت و تمکین من است
(فقر را سبب حشمت و بزرگی میداند.)
3-از خلاف آمد عادت بطلب کام که من
کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم
(کسب جمعیت از پریشانی)
4-صدای سنگین سکوت در سرسرا پیچیده بود.
(صدای سکوت)
5-من از آن روز که در بند توام آزادم
پادشاهام که به دست تو اسیر افتادم
(آزاد شدن از زمانی که اسیر مع*شوق شده)
6-هیچ گودالی چنین رفیع ندیدم
در حضیض هم میتوان عزیز بود
(رفیع بود گودال)
6-جامه اش شولای عریانی است.
آخرین ویرایش: