شعر مجموعه اشعار مهرورزی | به قلم سارا مرتضوی

[سارا مرتضوی]

عنوان: مهرورزی
نویسنده: سارا مرتضوی و همسرش
ژانر: عاشقانه

همسر:
تو را عاشقانه دوست دارم
چون برگ گل های بهاری
چون پرستوهای عاشق در دل باد
چون عشقی و صدایت گرم و باقیست
تو را خواهم پریزاد دل من
به گل های اقاقی م*ست بالم
به دریای جنون نامت ستایم
تویی سارای من عشقم بهارم

سارا:
زیبایی کلامت را
عشق زیبای نگاهت را
گرمای وجودت را
با عاشقانه‌هایم، در وجودم، در خاطراتم،
با تمام روحم، همراه عشقم،
در بند بند هستی‌ام نگه می‌دارم

 

[دِلکَـــــش]

ن و القلم و ما یسطرون


ضمن تشکر از شما جهت انتخاب انجمن کافه نویسندگان برای نشر آثارتان، به منظور حفظ نظم، قوانین را مطالعه کرده و آن را رعایت فرمایید.

قوانین انتشار اشعار کاربران

بعد از ارسال ده پست اثر شما ملزوم به داشتن جلد است، در تاپیک زیر درخواست را ثبت نمایید.

تاپیک جامع درخواست جلد

همچنین پس از ارسال شش پست می‌توانید درخواست کاور تبلیغاتی دهید.

درخواست کاور تبلیغاتی
همچنین پس از پانزده پست برای نقد و تعیین سطح اثر و دریافت تگ به تاپیک های زیر مراجعه کنید.
تاپیک درخواست نقد اشعار
تاپیک درخواست تگ اشعار

و اگر هرگونه مشکلی برایتان پیش آمد به تاپیک زیر مراجعه نموده و بعد از مطرح کردن سوالتان ما تا سر حد امکان در کنار شما خواهیم بود.
پرسش و پاسخ شاعران

آرزوی موفقیت و سربلندی
?مدیریت تالار شعرکده?​

 

[سارا مرتضوی]

همسر:
فصل نو در خزان زندگیست
پائیز فصل نو شدن در بهار عاشقیست
که گفته که پائیز غم دارد و خزان؟
پائیز آورده برایم سارا که اوج دلبریست

سارا:
فصل زیبای من، فصل نو شدن، فصل عاشق شدن.
بهار من، زندگی من است.
بوی خوش برگه و گل،
طنین آهنگین قناری،
صدای عشق، صدای زندگی.

 

[سارا مرتضوی]

همسر:
ای جانم تو را عشقت مرا کرده روانی
تو عشقی و نفس جانم تو جانی
فدای چشم پر نورت که دریاست
فدای سبزی و چشمان زیبات


سارا:
امروز یادی از دل کرده‌ام
عشق خود را دوباره برپا کرده‌ام
قطره اشکی از کنار چشمم لغزید
یاد دوران با تو را، از نو کرده‌ام

 

[سارا مرتضوی]

سارا:
کنارت بودن را دوست می‌دارم
حضورت را کنارم دوست می‌دارم

تو آن عشق منی که با تو همیشه
وجودت را سراسر دوست می‌دارم

همسر:


تو را در ب*غل می گیرم گل ماه
صدایت سمفونی عشق و احساس
تو را در دل هزاران بار خواهم
تویی معنای عشقم ای بهارم
خزان شد معنی عشق تو پیداست
بهارم هستی و عشقت پریناز
تو را در دل هزاران بار بوسم
ببویم موی تو خوش بو عروسم

 

[سارا مرتضوی]

سارا:
چشمانت، مرا مدهوش خود کردند،
مژه‌هایت قطره قطره عشق می‌پاشند،
عاشق نگاهت شدم، میشود هر ثانیه به من خیره شوی تا دردهایم را فراموش کنم؟

همسر:
تو را عشقت مرا در دل نهفته
فدای چشم تو زیبای خفته
تو قطره گفتی و من در دل آب
صدایت میزنم ای ماه مهتاب

 

[سارا مرتضوی]

سارا:
عشق جذابم!
در گوشه و کنار بهم ریختگی‌های ذهنم، تو رو می‌جویم.
در میان هم‌همه‌ها برای تو صبورم،
سکوت من، فقط برای تو، به عشق توست.

همسر:
تو را در دل هزاران بار نجوا
صدایت میزنم ای عشق زیبا

 

[سارا مرتضوی]

همسر:
جانم برایت گویم ز صدای ابر ها
شاید پرسیدی که مگر ابر را چه صدا؟
که مگر قلب است که صدا کند
یا که چشم هایی که مرا رها کند
یا که دریایی که موج زند به ساحل
گویمت که ابر چشمان زیبای توست
که درخشش آن غرش میزند به قلبم
و من هزاران بار تو را بی صدا عاشقم


سارا:
مهربان زیبای من!
همه چیز را برای تو می‌خواهم،
نه! همه چیز نه!
بدی‌ها را برای خود می‌خواهم و خوبی‌ها رو برای تو، خوشی‌ها را برای تو می‌خواهم و دردها پیش من بمانند،
آزردگی برای من باشد و شادی برای تو.
این رسم عاشقی است.

 

[سارا مرتضوی]

سارا:
نیستی و من منتظر چشم دوخته‌اند به قاب گوشی‌ام،
انگار هر چه بیشتر زل بزنم تو زودتر می‌آیی!
چشمانم سرخ شده‌اند و تورا صدا می‌زنند؛
اما...

همسر:
برایت خواهم ترانه ای سرایم از عشق
گویمت جانم تویی آرایه هایی از عشق
غزل چه سود قصیده از برای عاشقیست
تو بهانه ای برای نت ترانه های
عاشقی

 

[سارا مرتضوی]

همسر:
بگزار برایت بگویم از دل
جانم همه جا عشق منی در دل
هر دم زتو گویم که تویی جانانم
مستم و برایت زتو گویم در دل
عاشق همه جا م*ست هشیار بادا
بر خرمن عشق از تو خواند جانا
در مس*تی نو شکفته دریا کم بود
چشمان توسبزی جهان است جانا
عشقی و منم زتو جهانم زیباست
هر دم کند این دل بهانه ات جانا



سارا:
زمانی که تو یارم شدی
سرخ، رنگ مورد علاقه‌ام شد
هوشیاری و مس*تی‌ام یکی شد
رنگ عشقم شد، رنگ یارم شد
هر گاه نگاهت به نگاهم افتاد
قلبم به خاطر تو از کار افتاد
غرق مهر و محبتت شد
همه چیز من زندگی رویایی‌ام شد