- Mar
- 819
- 114
- 119
- وضعیت پروفایل
- ما بد نیستیم ولیکن، دوران با ما بدی کرد.
شعر سپید و شعر سبز
بطور خیلی روشن و خلاصه، شعر سبز، ادامه ی تکمیل یافته و نسخه ای برتر از شعر سپید است و این برتری یا فراتری بویژه در جنبه ی وزن و قافیه می باشد؛ البته ممکن است برخی درست به همین دو علت، شعر سبز را بازگشت و پسرفت بدانند و بگویند که فلسفه ی شعر سپید، برداشتن وزن و قافیه بود و در شعر سبز، چون دوباره وزن و قافیه بر می گردند؛ پس شعر سبز، پسرفت و بازگشتی ادبی به شمار می رود و پاسخ نگارنده، این است که وزن و قافیه در شعر سبز، حداکثرِ تنوع پذیری و آزادی عمل را دارند و به هرحال از کسی که خودش را شاعر می نامد، این انتظار هست که بتواند زیبایی هایی این چنینی را به راحتی در شعرهایش بگنجاند و آنها را دست و پاگیر نپندارد و با آنها شعرش را بیاراید.
گفتیم که مرز شعر سپید و شعر سبز در اصل به دو چیز است: وزن و قافیه؛
در اشعار سپید- آن طور که مثلا در سپیدهای مرحوم شاملو می بینیم-
وزن عروضی همچنان حضور دارد؛ اما خیلی رقیق و از نوع وزنِ عروضیِ آزاد است؛
مثلا ممکن است لَختی از شعر سپید بر وزن فعلن فعولن بیاید و لَخت بعدی بر وزن مفتعلن فع و لخت بعدی بر وزن فعلاتن
و نظم و قاعده ی خاصی ندارد؛ ولی چون همچنان به ارکان عروضی، وفادار و قابل تقطیع به آنهاست، باز هم عروضی و البته عروضیِ آزاد است و این حرف ما برخلاف حرف اکثریتی ست که تا پیش از این، شعر سپید را بدون وزن یا دست کم، بدون وزن عروضی و غیرقابل تقطیع به ارکان عروضی می دانستند.
بر این اساس، شعر سپید، بدون وزن عروضی نیست؛ اما وزن عروضیِ آزاد دارد؛ یعنی در لخت های شعر سپید، ارکان عروضی همچنان حضور دارند؛ اما بصورت آزاد یعنی کاملا نامنظم.
حال ببینیم که تفاوت شعر سبز با شعر سپید از لحاظ وزن عروضی چیست:
شعر سبز، عروضی تر از شعر سپید است؛ به این معنا که: وزن هایی که در لخت های شعر سبز به کار می روند،
در مقایسه با وزن های شعر سپید، بیش تر با اوزان رسمی و رایج در شعر سنتی فارسی، هماهنگی دارند؛
مثلا در برابر شعر سپیدی که لختی با وزن فعلن فع دارد، شعر سبز ممکن است لختی با وزن فعولن فعولن را به کار ببرد و یا لختی طولانی تر با وزن فعولن فعولن فعولن فعولن و در برابر لخت دیگری از سپید که مثلا با وزن مفتعلن فع می آید، ممکن است در شعر سبز از وزن مفتعلن مفاعلن استفاده شود و یا حتی این وزن بصورت دو برابر در یک لخت بیاید بصورت مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن.
اکنون ببینیم که تفاوت شعر سبز با شعر سپید از لحاظ قافیه چیست:
شعر سبز و شعر سپید، هر دو به قافیه ی درونی اهمیت می دهند و در هر دو، وجود قافیه ی درونی، موردی ترجیحی ست و البته
در هیچ یک از دو گونه ی شعری، قافیه ی درونی، جنبه ی اجباری ندارد بلکه اختیاریِ مورد ترجیح است؛
البته درباره ی شعر سپید، شاید هیچ اصلی وجود نداشته باشد مبنی بر ترجیح استفاده از قافیه ی درونی بر عدم استفاده از آن؛
اما چون خودِ جناب شاملو، گاهی قافیه ی درونی را در شعر سپید به کار برده است، این مورد را از اصول ترجیحی سپید به شمار می آوریم.
حال بپردازیم به مبحث قافیه ی بیرونی در شعر سپید و شعر سبز.
قافیه ی بیرونی- که همان قافیه به معنای خاص یعنی قافیه ی پایان لختی ست- در شعر سپید، اختیاری و در شعر سبز، حتمی ست و لازم است که شعر سبز، دست کم، یک جفت کلمه ی همقافیه را در لخت های همسایه یا نزدیک یا نسبتا نزدیک به کار گیرد بطوری که همقافیه بودن شان احساس شود.
بطور خیلی روشن و خلاصه، شعر سبز، ادامه ی تکمیل یافته و نسخه ای برتر از شعر سپید است و این برتری یا فراتری بویژه در جنبه ی وزن و قافیه می باشد؛ البته ممکن است برخی درست به همین دو علت، شعر سبز را بازگشت و پسرفت بدانند و بگویند که فلسفه ی شعر سپید، برداشتن وزن و قافیه بود و در شعر سبز، چون دوباره وزن و قافیه بر می گردند؛ پس شعر سبز، پسرفت و بازگشتی ادبی به شمار می رود و پاسخ نگارنده، این است که وزن و قافیه در شعر سبز، حداکثرِ تنوع پذیری و آزادی عمل را دارند و به هرحال از کسی که خودش را شاعر می نامد، این انتظار هست که بتواند زیبایی هایی این چنینی را به راحتی در شعرهایش بگنجاند و آنها را دست و پاگیر نپندارد و با آنها شعرش را بیاراید.
گفتیم که مرز شعر سپید و شعر سبز در اصل به دو چیز است: وزن و قافیه؛
در اشعار سپید- آن طور که مثلا در سپیدهای مرحوم شاملو می بینیم-
وزن عروضی همچنان حضور دارد؛ اما خیلی رقیق و از نوع وزنِ عروضیِ آزاد است؛
مثلا ممکن است لَختی از شعر سپید بر وزن فعلن فعولن بیاید و لَخت بعدی بر وزن مفتعلن فع و لخت بعدی بر وزن فعلاتن
و نظم و قاعده ی خاصی ندارد؛ ولی چون همچنان به ارکان عروضی، وفادار و قابل تقطیع به آنهاست، باز هم عروضی و البته عروضیِ آزاد است و این حرف ما برخلاف حرف اکثریتی ست که تا پیش از این، شعر سپید را بدون وزن یا دست کم، بدون وزن عروضی و غیرقابل تقطیع به ارکان عروضی می دانستند.
بر این اساس، شعر سپید، بدون وزن عروضی نیست؛ اما وزن عروضیِ آزاد دارد؛ یعنی در لخت های شعر سپید، ارکان عروضی همچنان حضور دارند؛ اما بصورت آزاد یعنی کاملا نامنظم.
حال ببینیم که تفاوت شعر سبز با شعر سپید از لحاظ وزن عروضی چیست:
شعر سبز، عروضی تر از شعر سپید است؛ به این معنا که: وزن هایی که در لخت های شعر سبز به کار می روند،
در مقایسه با وزن های شعر سپید، بیش تر با اوزان رسمی و رایج در شعر سنتی فارسی، هماهنگی دارند؛
مثلا در برابر شعر سپیدی که لختی با وزن فعلن فع دارد، شعر سبز ممکن است لختی با وزن فعولن فعولن را به کار ببرد و یا لختی طولانی تر با وزن فعولن فعولن فعولن فعولن و در برابر لخت دیگری از سپید که مثلا با وزن مفتعلن فع می آید، ممکن است در شعر سبز از وزن مفتعلن مفاعلن استفاده شود و یا حتی این وزن بصورت دو برابر در یک لخت بیاید بصورت مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن.
اکنون ببینیم که تفاوت شعر سبز با شعر سپید از لحاظ قافیه چیست:
شعر سبز و شعر سپید، هر دو به قافیه ی درونی اهمیت می دهند و در هر دو، وجود قافیه ی درونی، موردی ترجیحی ست و البته
در هیچ یک از دو گونه ی شعری، قافیه ی درونی، جنبه ی اجباری ندارد بلکه اختیاریِ مورد ترجیح است؛
البته درباره ی شعر سپید، شاید هیچ اصلی وجود نداشته باشد مبنی بر ترجیح استفاده از قافیه ی درونی بر عدم استفاده از آن؛
اما چون خودِ جناب شاملو، گاهی قافیه ی درونی را در شعر سپید به کار برده است، این مورد را از اصول ترجیحی سپید به شمار می آوریم.
حال بپردازیم به مبحث قافیه ی بیرونی در شعر سپید و شعر سبز.
قافیه ی بیرونی- که همان قافیه به معنای خاص یعنی قافیه ی پایان لختی ست- در شعر سپید، اختیاری و در شعر سبز، حتمی ست و لازم است که شعر سبز، دست کم، یک جفت کلمه ی همقافیه را در لخت های همسایه یا نزدیک یا نسبتا نزدیک به کار گیرد بطوری که همقافیه بودن شان احساس شود.
آخرین ویرایش توسط مدیر: