تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

مشاعره | مشاعره واژه نما |

  • شروع کننده موضوع Kallinu
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 2,399
  • پاسخ ها 48
| شاید |
‏ما بوی پیرهن را در جان ذخیره داریم
شاید نیاید از مصر هر روز کاروانی
پیرهن

از آن دمی که گرفتم تو را در آغوشم
هنوز پیرهنم را، نشسته می پوشم

هنوز بوی تو از تار و پود زندگی ام
نرفته است که خود را به عطر بفروشم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Apr
544
4,901
118
پیرهن

از آن دمی که گرفتم تو را در آغوشم
هنوز پیرهنم را، نشسته می پوشم

هنوز بوی تو از تار و پود زندگی ام
نرفته است که خود را به عطر بفروشم
| تو |
‌قلـبِ کسی برای تـو در شَـهر می‌تَپـد
ای خوبِ بی نهایتِ شب ‌های من بیـا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
| تو |
‌قلـبِ کسی برای تـو در شَـهر می‌تَپـد
ای خوبِ بی نهایتِ شب ‌های من بیـا
خوب

دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن (یا) ز تو پرسید که چنین خوب چرایی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Apr
544
4,901
118
خوب

دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن (یا) ز تو پرسید که چنین خوب چرایی
| دل |
دل داده ام بر باد ، بر هرچه بادا باد
مجنون تر از لیلی ، شیرین تر از فرهاد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Apr
2,540
4,890
223
20
وضعیت پروفایل
کاشکی بد نشود آخر این قصه‌ی بد...
| دل |
دل داده ام بر باد ، بر هرچه بادا باد
مجنون تر از لیلی ، شیرین تر از فرهاد
دل

دل همچو سنگت ای دوست به آب چشم سعدی
عجب است اگر نگردد که بگردد آسیابی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Apr
544
4,901
118
دل

دل همچو سنگت ای دوست به آب چشم سعدی
عجب است اگر نگردد که بگردد آسیابی
| دل |
تو در دل منی و سهم غیر ؛ قصه‌ی ما
شبیه عاقبتِ کوزه و شر*اب شده‌ست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Apr
15
43
13
| دل |
تو در دل منی و سهم غیر ؛ قصه‌ی ما
شبیه عاقبتِ کوزه و شر*اب شده‌ست
دل*
تو را با غیر می بینم، صدایم در نمی آید
دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید
 
آخرین ویرایش:
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Apr
544
4,901
118
تو را با غیر می بینم، صدایم در نمی آید
دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید
"تو"‌
نمی دانم به چه دردی دچارم
ولی درمانِ آن در خنده ی توست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا