خوبه؟؟
تو از آیین انسانی چه می دانی؟!اگر جان را خدا دادهست ، چرا باید تو بستانی...
آدمکش ها آدم هایی هستند که قوه تخیل ندارند
زیاد برایشان فرق نمیکند که کسی را از زندگی محروم کنند
چون هیچ تصوری ، هیچ تخیلی دربارهی زندگی ندارند.
عزیزم به این چند تا مقدمه ای برات میفرستم دقت کن و سعی کن مثل اون عمل کنی «تاکید میکنم عمل کنی نه کپی کنی»
مقدمه اول:
حرف دل همه را شاملو گفته است، آنجا که میگوید:
برای تو
برای چشم هایت
برای من
برای دردهایم
برای ما
برای این همه تنهایی
ای کاش خدا کاری کند.
مقدمه دوم:
آرامش!
گاهی از دشوار ترین لغات دنیا محسوب میشود. هر چه میجنگی، هر چه میخندی، هیچ فایده ای ندارد.
گاهی باید با گریه از او گلایه کنی، گاهی باید با نیشخند از کنارش رد شوی.
تنهایی!
گاهی از آسان ترین لغات دنیا محسوب میشود.
هر چه از او فرار میکنی، هر چه از او طفره میروی، هیچ فایده ای ندارد.
جوری تو را در خود حل میکند که باور میکنی تمام عمر تنها بودی، باور میکنی که تنها خودت هستی و خودت!
عشق!
گاهی از دردناک ترین لغات دنیا محسوب میشود.
هر چه به او ناباور باشی، هر چه او را قبول نکنی، هیچ فایده ای ندارد.
و ای دردناکِ شیرین جوری من را درگیر کن تا این دنیای وهم آلود برایم به شیرینی تو شود. جوری من را در آغو*ش بگیر که به آغو*ش کسی دیگر محتاج نباشم. جوری کنارم بمان که به همه نماندن ها پوزخند بزنم.
بمان تا همیشه برای من!
مقدمه سوم:
تو، شلیک، گلوله، عشق، خیا*نت، مجازات، مرگ، مرگ و مرگ!
پایان همین است.
پایانی که شاید آخرش عجیب باشد؛ اما مطمئنا هم برای تو بهتر است هم برای من!
برای منی که همیشه به رق*ص گلوله ها خیره بودم و پژواک التماس و تمنا در گوشهایم میپیچید بهتر آن است همیشه که تو را ترک کنم هر چند که پایانش آلوده به خون یا عشق تو باشد
یا خوندن این سه مقدمه امیدوارم منظورم رو کامل و جامع متوجه بشی