تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

معرفی معرفی کتاب خوب های بد، بد های خوب ۱ | کافه نویسندگان

برترین سرپرست سال ۱۴۰۲
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
نویسنده افتخاری
مدرس انجمن
تیم تگ
برترین‌ مقام‌دار سال
Oct
2,226
9,054
148
اردکان - یزد
وضعیت پروفایل
تخیل من جای پیچیده ای است، بگذارید آسوده در آن غرق شوم.
توجه: این متن هاوی اسپویل می‌باشد!

بعد از مدت‌ها کتاب جدیدی رو خوندم که جا داره بگم اصلا انتظار نداشتم همچین شاهکاری باشه.
کتاب خوب‌های بد، بد‌های خوب در ظاهر چیز ساده‌ای هست اما واقعیت اینکه واقعا داستان جالب و پیچیده‌ای داره. تعریف زیادی ازش نشنیده بودم و خب واقعا توجه کمی بهش شده.

نقدی که دارم اینکه شروع داستان خیلی آروم بود. درسته که جالب شروع شد اما آرامش درون داستان خسته کننده بود. هرچند تنها چیزی که مخاطب رو نگه می‌داره توضیح پشت جلد کتاب هست.

داستان این‌طوری شروع میشه که سوفی دختریه که هرکسی آرزوی داشتنش رو داره و آگاتا دختریه که هیچ‌کس جز مادرش به اون افتخار نمی‌کنه‌.

سوفی دختری خوب، مهربون و آراسته‌ای هست اما آگاتا دختریه که خونشون توی قربستان شهره، به شدت ژولیده‌ست و کرم و سوسک می‌خوره‌.

اما چیز جالب داستان اینکه سوفی دوست صمیمی آگاتا هست. هرچند بعد چند صفحه لو میره که سوفی چرا از قصد به آگاتا محبت می‌کنه‌. چون هر چند سال یک‌بار یه جادوگری میاد و بهترین و بدترین بچه‌ی شهر رو می‌دزده، بعد از چند ماه اون‌ها توی کتاب‌های داستان جدیدی که توسط ناشناسی آورده میشه پیدا میشن‌.

سوفی در واقع به آگاتا که هیچ‌کس باهاش دوست نمیشد محبت می‌کرد تا دختر خوبی باشه و جادوگر اون رو به مدرسه‌ی افسانه‌ای ببره‌. در نهایت بعد از پنجاه صفحه اون‌ها به مدرسه برده میشن اما چیز عجیب اینکه سوفی به مدرسه‌ی بد‌ها و آگاتا به مدرسه‌ی خوب‌ها فرستاده میشه‌.

سوفی تمام مدت داستان سعی داره به مدرسه‌ی خوب‌ها برگرده و به مدیر دو مدرسه بگه که اشتباه شده اما هر دو مدیر معتقدند مدیر مدرسه اشتباه نمی‌کنه و اون‌ها حق دخالت ندارن. آگاتا اما تمام تلاشش رو می‌کنه تا راهی پیدا کنه که با سوفی به خونه برگرده‌. دلش برای قبرستان و سگش تنگ شده. دلش خورشت سوسک و سوپ کرم مادرش رو می‌خواد. سوفی اما می‌خواد بمونه و با شاهزاده‌ی خودش داستان خودش رو داشته باشه. هرچند در نهایت وقتی سوفی متوجه میشه اون واقعا شرور هست و آگاتا هم متوجه میشه واقعا پرنسسی در درونش داره، شاهزاده به سوفی خیا*نت می‌کنه و عاشق آگاتا میشه. سوفی دوستش رو می خواد و آگاتا بخاطر سوفی از عشقش می‌گذره. در نهایت اون‌ها آرزو می‌کنن به خونشون برگردن و دوستیشون پایدار بمونه. چون هیچ‌چیز، هیچ شاهزاده‌ای ارزش دوستی اون‌ها رو نداره.

کتاب بسیار زیبا و عالی‌ای هست. توصیه‌ می‌کنم حتما بخونید‌. هرچند نقدی که دارم اینکه گاهی به شدت خسته کننده میشه ولی در نهایت شاهکاری هست.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا