به انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان خوش آمدید!

در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید.

L

Lidiya

مهمان
همه چی تغییر می کند .. .

صبح شب می شود ..

طلوع غروب می شود ..

آفتاب باران می شود ..

و من و تو «ما» می شویم ..!

یلدا حقوردی...
 
آخرین ویرایش:
من و تو
کنار هر جمله عاشقانمون ، "رفیق" میذاریم تا مبادا یکی از ما با خودش بگه :
عاشق منه !
مثلا میگیم «دوستت دارم رفیق »
یا مثلا «بغلم کن رفیق »
یا «تنهام نذاز رفیق »
«کنارت آرامش دارم رفیق »
این "رفیق" رو میگیم
که حواسمون باشه
ما فقط کنار هم مثل یه دوستیم
ما میخوایم عاشقانه های رفاقتی داشته باشیم ولی
جانِ جهانم
اینو، هم تو میدونی ،
هم من که رابطمون عاشقانه یِ عاشقانست
 
آخرین ویرایش:
در خیالم با تو پرواز میکنم
پروازی به فراسوی آسمان نیلگون
تا برایت آشیان سازم با دستان خویش
منوتو بال زنان
فرود میاییم به درون
تاکه گیریم سرو سامان
دستانت را به دستانم برسان...
 
آخرین ویرایش:
دنیا قاب کوچکی نیست
که من و تو در آن
جا نشویم
ابرها دارند از من و تو
عکس می گیرند
فاصله از اهمیت این تصویر نمی کاهد

زود باش
هر کجا هستی لبخند بزن
یا شبیه من از ته دلت
بگو سیب!...
 
آخرین ویرایش:
در خیالم با تو پرواز میکنم
پروازی به فراسوی آسمان نیلگون
تا برایت آشیان سازم با دستان خویش
منوتو بال زنان
فرود میاییم به درون
تاکه گیریم سرو سامان
دستانت را به دستانم برسان...
 
آخرین ویرایش:
باید آنقدر دوستت بدارم
که اگر روزی خدا گفت
چه چیز در دنیا را تا همیشه می خواهی ؟
بی تردید بگویم :
او را می خواهم خدا جان ...
اصلا باید آنقدر عاشقت شوم
تا قصه ی لیلی و مجنون فراموش شود !
و قصه یِ من و تو بر سَر زبان ها بیافتد ......
 
آخرین ویرایش:

چه کسی این موضوع را خوانده است (مجموع: 0) دیدن جزئیات

عقب
بالا