- Jun
- 9,056
- 24,695
- 238
- وضعیت پروفایل
- مَن؛ نقآشِ بومِ کوچَک
?|× در خلوت و تنهایی آدمها چه میگذرد؟ آن ساعتهایی که آدمها نقابی به چهره ندارند و تنها خودشان روبروی ذهنشان هستند، صدایی در افکارشان شروع به بازگو کردن لحظههایی از روز میکند که میتواند پالایش دهنده ذهن باشد. اگرچه برخی اوقات حجم و نحوه این بازگوییها آشفتگی خاص و کلافهکنندهای دارند. اما چرا باید به واگویههای ذهنی خودمان گوش بدهیم و چرا آگاه شدن از واگویههای ذهنی دیگران مهم است؟!
?|× تکگویی یا مونولوگ یکی از شگردهای ادبیات داستانی و هنرهای نمایشی است که در آن شخصیت داستان یا گویندهٔ شعر خطابه یا داستان یا وصف و درددلی را به تنهایی، خطاب به خود یا بینندگان و شنوندگان، عرضه میکند و در برابر دیالوگ قرار میگیرد.
?|× تک گویی ممکن است پارهای از داستان و نمایشنامه را تشکیل دهد یا خود، داستان یا نمایشنامهای مستقل باشد.
?|× تکگویی انواع گوناگونی دارد: تکگویی ساده، تکگویی نمایشی، حدیث نفس، تکگویی درونی.
☆ تکگویی ساده: دراین نوع تکگویی، مخاطبِ راوی، خواننده است.
☆ تکگویی نمایشی: مخاطبِ راوی، شخصیتی در داستان است و راوی او را مورد خطاب قرار میدهد.
☆ خودگویی یا حدیث نفس: هنگامی که راوی از مخاطب (های) خود بیخبر است. مثلاً در تئاتر بازیگری که با خود حرف میزند و غیرمستقیم اطلاعاتی به تماشاگر میدهد. این تکگویی خطاب به خود است.
☆ تکگویی درونی: بازگویی افکاری که در ذهن راوی میگذرد. ذهن خوانی شخصیت داستان بدون این که به زبان بیاید.
☆ جریان سیال ذهن: گونهای تکگویی درونی است که فکرهای شخصیت داستان اغلب کلمهها و جملههایی آشفته و در هم است، و پایهٔ آن تداعی معانی بوده و خواننده را بهطور غیرمستقیم با فکرها و واکنش شخصیت داستان نسبت به محیط اطرافش و سیر اندیشه و ناخودآگاه او آشنا میکند.
?|× در مونولوگ، شخصیت با درونیات خود تنها شده و شروع به افشای آنچه در ذهن دارد برای مخاطب میکند. آن بخشهایی که شاید هیچ جای دیگر فرصتی برای بروز و مرورش وجود نداشته باشد.
?|× انسان امروز با روان پریشان از سختیها، گرههای اجتماعی و عاطفی و مشکلات هویتی که گریبانش را گرفتهاند، در بیشتر ساعتهای روز -چه بسا به شکل ذهنی- تنها است و در این تنهایی دنبال راه حلهایی برای مشکلاتش میگردد. جذابیت مونولوگها در ادبیات و نمایش در همین نکته است.
?|× چالش بین ذهن و عین، درون و بیرون، انسان و اجتماع، از قدیمیترین نسخ نمایشی تا امروز از جذابیت و اهمیت بسزایی برخوردار بوده است.
?|× مونولوگها بیپیرایهترین کلامهای نمایشی هستند. انسانها به هر کس قدرت دروغ گفتن داشته باشند، در برابر خود رسوای عالم خواهند بود.
?|× رفتار و جملات باید از نظر عاطفی کاملا خاص باشند، از نوع خاص بودنی که آدم ها فقط در خلوت خودشان تجربه می کنند. در غیر این صورت کاراکتر به تکامل نمی رسد و مونولوگ در دام کلیشه ای بودن می افتد چیزی که این روزها به وفور در فیلم ها و تئاترها شاهد آن هستیم.
?|× تکگویی یا مونولوگ یکی از شگردهای ادبیات داستانی و هنرهای نمایشی است که در آن شخصیت داستان یا گویندهٔ شعر خطابه یا داستان یا وصف و درددلی را به تنهایی، خطاب به خود یا بینندگان و شنوندگان، عرضه میکند و در برابر دیالوگ قرار میگیرد.
?|× تک گویی ممکن است پارهای از داستان و نمایشنامه را تشکیل دهد یا خود، داستان یا نمایشنامهای مستقل باشد.
?|× تکگویی انواع گوناگونی دارد: تکگویی ساده، تکگویی نمایشی، حدیث نفس، تکگویی درونی.
☆ تکگویی ساده: دراین نوع تکگویی، مخاطبِ راوی، خواننده است.
☆ تکگویی نمایشی: مخاطبِ راوی، شخصیتی در داستان است و راوی او را مورد خطاب قرار میدهد.
☆ خودگویی یا حدیث نفس: هنگامی که راوی از مخاطب (های) خود بیخبر است. مثلاً در تئاتر بازیگری که با خود حرف میزند و غیرمستقیم اطلاعاتی به تماشاگر میدهد. این تکگویی خطاب به خود است.
☆ تکگویی درونی: بازگویی افکاری که در ذهن راوی میگذرد. ذهن خوانی شخصیت داستان بدون این که به زبان بیاید.
☆ جریان سیال ذهن: گونهای تکگویی درونی است که فکرهای شخصیت داستان اغلب کلمهها و جملههایی آشفته و در هم است، و پایهٔ آن تداعی معانی بوده و خواننده را بهطور غیرمستقیم با فکرها و واکنش شخصیت داستان نسبت به محیط اطرافش و سیر اندیشه و ناخودآگاه او آشنا میکند.
?|× در مونولوگ، شخصیت با درونیات خود تنها شده و شروع به افشای آنچه در ذهن دارد برای مخاطب میکند. آن بخشهایی که شاید هیچ جای دیگر فرصتی برای بروز و مرورش وجود نداشته باشد.
?|× انسان امروز با روان پریشان از سختیها، گرههای اجتماعی و عاطفی و مشکلات هویتی که گریبانش را گرفتهاند، در بیشتر ساعتهای روز -چه بسا به شکل ذهنی- تنها است و در این تنهایی دنبال راه حلهایی برای مشکلاتش میگردد. جذابیت مونولوگها در ادبیات و نمایش در همین نکته است.
?|× چالش بین ذهن و عین، درون و بیرون، انسان و اجتماع، از قدیمیترین نسخ نمایشی تا امروز از جذابیت و اهمیت بسزایی برخوردار بوده است.
?|× مونولوگها بیپیرایهترین کلامهای نمایشی هستند. انسانها به هر کس قدرت دروغ گفتن داشته باشند، در برابر خود رسوای عالم خواهند بود.
?|× رفتار و جملات باید از نظر عاطفی کاملا خاص باشند، از نوع خاص بودنی که آدم ها فقط در خلوت خودشان تجربه می کنند. در غیر این صورت کاراکتر به تکامل نمی رسد و مونولوگ در دام کلیشه ای بودن می افتد چیزی که این روزها به وفور در فیلم ها و تئاترها شاهد آن هستیم.
آخرین ویرایش توسط مدیر: