به انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان خوش آمدید!

در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید.

طنز [ میم توییت ]

اینم بگم و برم:
دیشب یه خانومه اومد گفت اس سیتالوپرام میخوام، گفتم نسخه میخواد، گفت نسخه قدیمیشو دارم ولی الان همراهم نیست ، گفتم نسخه برا خودته؟ گفت نه برا شوهرمه ! گفتم عکسشو داری؟ گفت آره آره !
گوشیشو داد دستم عکس شوهرش بود :‌))))))))))))))))
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
از لحاظ روحی به چارتا کیسه پول نیاز دارم تا خرخره با خرید خودمو خفه کنم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
‏اینایی که تازه ر*ل زدن رو دیدید؟ هر شب برای ابراز محبت و نگرانی از همدیگه میپرسن شام خوردی؟
نه من قبل از اینکه با تو اشنا بشم اصلا نمیدونستم شام چیه از تو جوب تغذیه کردم به اینجا رسیدم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
‏مغزم هر وقت یه چیز خیلی خوب داره اتفاق میوفته :
تا تموم نشده برا کسی تعریف نکن
تا تموم نشده برا کسی تعریف نکن
تا تموم نشده برا کسی تعریف نکن
۵ دقیقه بعد :
واااااییییییی میدونییییی چییییی شدهههههه؟؟؟؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
هرکی با من درافتاد، اتفاق خاصی نیفتاد
خیلی مظلومم خیلی :‌‌)
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
منطق و مووود من در تامام مراحل زندگی:
حوصلم سررفته پس یا گشنمه یا پول ندارم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دوست صمیمیِ دوست دخترتون بیشتر از خودتون درجریان جزئیات رابطتونه، درجریان باشید‌
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
احساس میکنم هدف از خلقت من اینه که خدا میخواست تست کنه ببینه یه انسان تا چه حد میتونه گشاد باشه.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
شد شد نشد میرم ناخن کار میشم موهامو زردعقدی میکنم همه یه جون بندازن پشت بند اسمم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
از من بپرسن اوج خریتت کی بوده جواب درستی نمی تونم بدم چون همیشه تو اوجم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
‏اگه برگردم به دوران مدرسه بپرسن بخوایی تو آینده چی کاره شی
میگم فود بلاگر
اونا نمیفهمن من چی میگم ولی منی که آینده رو دیدم میدونم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وقتی تو متنای عاشقانتون بجای" تو" می نویسید "تُ" حقیقتا شمس و مولانا و حافظ و سعدی همو ب*غل می‌کنن و بهم میگن: میگذره داش... میگذره...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
شما تو را*بطه دنبال آرامشین
من تا کاری نکنم به خودش فحش نده آروم نمیشم
ما شبیه هم نیستیم :‌))))
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سوار اسنپ شدم کولر زده بود، از ترس این که خاموش نکنه هر چی می‌گفت تایید می‌کردم. ‏گفت می‌خوره سی و چهار سالت باشه. گفتم دقیقن، آفرین.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
‏همکارم با پیمانکار دعواش شده، دو روزه زنگ میزنه بهش جواب نمیده. اس‌ام‌اس فرستادیم که آقای فلانی چرا جواب نمیدی گفت من وقتی ناراحت میشم فاصله می‌گیرم =)))) مررررد به خودت بیا :)))))
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
پروردگارآاا! وقتی میگم “ازین بدتر هم مگه میشه؟” صرفا دارم اعتراض میکنم .
چالش نمیذارم که بدترش میکنی ====
))))))))
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

چه کسی این موضوع را خوانده است (مجموع: 4) دیدن جزئیات

عقب
بالا