تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

نقد شورا نقد اولیه رمان جواهر سوم|نرگس محمدیان روشنفکر

  • شروع کننده موضوع ساعت دار
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 96
  • پاسخ ها 5
سرپرست بخش ادبیات + مدیر تالار نقد و کافه ژورنال
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
مدیر رسـمی تالار
نویسنده رسمی
کاریکلماتوریست‌
شاعر انجمن
مدرس انجمن
سـر‌دبیر انجمن
تیم تگ
منتقد انجمن
مشاور انجمن
ژورنالیست انجمن
گوینده انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
1,666
7,318
148
14
وضعیت پروفایل
نمی‌تونی من رو نبینی
با سلام و عرض وقت بخیر



نویسنده عزیز اثر شما طبق اصول و چهارچوب اصلی رمان‌ و داستان‌نویسی نقد گردیده است.

منتقد اثر شما:
@Violet Winslet

* لطفا پیش از قرارگیری نقدنامه توسط منتقد در این تاپیک پستی ارسال نکنید!


* این تاپیک پس از قرارگیری نقد به مدت سه روز باز خواهد بود تا شما نظر شما ثبت شود، سپس قفل خواهد شد.


* اثر شما پس از ارسال نقدنامه تحت نظارت منتقدتان قرار خواهد گرفت؛ درصورتی که نسبت به نکات منتقد بی‌توجه باشید، دیگر هیچ نقدی از شما پذیرفته نخواهد شد.


با توجه به این‌که نقد شورا تاثیر مستقیمی بر تگ‌دهی و سطح‌بندی اثر شما دارد، درصورتی که هرگونه شکایت، انتقاد یا پیشنهادی در ارتباط با تالار نقد و نقد اثر خود دارید؛ به تاپیک زیر مراجعه کنید.

تاپیک جامع شکایات



به امید موفقیت روز افزون شما

تیم مدیریت تالار نقد
 
سرپرست بخش ادبیات + مدیر تالار نقد و کافه ژورنال
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
مدیر رسـمی تالار
نویسنده رسمی
کاریکلماتوریست‌
شاعر انجمن
مدرس انجمن
سـر‌دبیر انجمن
تیم تگ
منتقد انجمن
مشاور انجمن
ژورنالیست انجمن
گوینده انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
1,666
7,318
148
14
وضعیت پروفایل
نمی‌تونی من رو نبینی
عنوان: جواهر سوم
ژانر: جنایی، روان‌شناختی، اجتماعی
نویسنده: نرگس محمدیان روشنفکر
ناظر: @@D A N I
خلاصه‌: آن‌خانه‌باغ، مجلل‌ترین عمارت شهر است. وسوسه زندگی در چنین‌خانه‌ای، برخی افراد را به داخل می‌کشانَد. پس از بسته‌شدن درها، آن‌ها مجبورند انتخاب کنند تا آخر عمر در خانه‌باغ بمانند یا هر کدام سه جواهر پیدا کنند، در حالی که در محل زندگی‌شان فقط پنج جواهر برای دو نفر پنهان شده است. به طور خلاصه، طبق قانون بازی کسی که جواهر سوم را زودتر بیابد نجات پیدا می‌کند و پس از آن، مرگ در خانه را باز می‌کند...
 
سرپرست بخش ادبیات + مدیر تالار نقد و کافه ژورنال
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
مدیر رسـمی تالار
نویسنده رسمی
کاریکلماتوریست‌
شاعر انجمن
مدرس انجمن
سـر‌دبیر انجمن
تیم تگ
منتقد انجمن
مشاور انجمن
ژورنالیست انجمن
گوینده انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
1,666
7,318
148
14
وضعیت پروفایل
نمی‌تونی من رو نبینی
به نام خالق هفت‌تیر و قلم
ارکان اولیه نقد
۱. عنوان
اسم رمان شما بی‌نظیر بود؛ می‌توانم بگویم بهترین نامی که می‌توانستید برگزینید. ارتباط محسوسی با ایده داشت؛ جذابیتی کاملا هماهنگ با ژانر معمایی_جنایی. خواننده بالافاصله پس از این‌که چشمش به نام بخورد کنجکاو می‌شود که منظور از جواهر چیست یا چرا سومین جواهر؟ و نماد یک نوع کلید برای باز کردن دری در ذهنش جان می‌گیرد. پس عنوان بسیار ترغیب‌کننده و جذاب بود. درصد کلیشه‌ی صفر بود و از این رو باید تبریک ویژه‌ای به شما گفت. علاوه بر تمام این‌ها کلیت رمان را دربرمی‌گرفت و سبب لو رفتن داستان نمی‌شد.
۲.ژانرها
ژانرهای انتخابی جنایی، اجتماعی و روانشناختی بودند. اولین مشکل انتخاب شما این است که روانشناختی سبک محسوب می‌شود و ژانر نیست. ژانر اجتماعی در اختلافات طبقاتی شخصیت‌ها به چشم می‌خورد. ژانر جنایی به طرز محسوسی در رمان وجود داشت؛ اما با توجه به محتوای رمان بهتر است ژانر معمایی را نیز اضافه کنید‌.
۳. خلاصه
خلاصه‌ی شما اطلاعاتی از بازی به ما می‌داد. راستش را بخواهید خلاصه چندان مرغوب نبود؛ چون با لو دادن شیوه‌ی بازی و یکسان شدن اطلاعاتش با شروع سبب می‌شد ما هیجان پارت‌های آغازین را از دست بدهیم و از اتفاق جالبی که در شروع افتاد (وقتی که آکانه و کیومی در عمارت اسیر شدند و باید بین بازی و ادامه حبسشان یکی را انتخاب می‌کردند) شگفت‌زده نشویم؛ لیکن با ایده و ژانرها ارتباط داشت و پایان رمان را لو نمی‌داد و همچنین نگارش جذابی داشت.
۴. مقدمه متنی جالب و پر احساس و زیبا درباره‌ی تنهایی بود و مخاطب را کنجکاو می‌کرد؛ می‌شود حدس زد منظورش از تنهایی گفته‌شده مربوط به صاحب عمارت است. ارتباطی با ژانر جنایی نداشت؛ اما اجتماعی به چشم می‌خورد. درکل مقدمه‌ی شما سطح متوسطی داشت.
۵. جلد
جلد دختری ژاپنی و غمگین با کیمونو زیر چتری سرخ بود. ارتباط ویژه‌ای با ایده داشت؛ غم دخترک ژانر اجتماعی و رنگ قرمز ژانر جنایی را تداعی می‌کرد. فونت می‌توانست حالت هیجانی‌تر و بهتری داشته باشد؛ به عنوان مثال حالتی خون‌آلود و برای این جلد کمی سرد بود. اما درکل جلد خوبی داشتید.
ساختمان کلی رمان
۱. شروع رمان
حقیقتا سطح شروع چندان خوب نبود. حالتی کلیشه‌ای داشت (رسیدن نامه‌ها و دعوت به عمارت و رفتن به محل قرار). قابل پیش‌بینی بود در ادامه چه اتفاقی قرار است بیوفتد (خلاصه این قضیه را شدیدتر کرده بود) و باعث می‌شد برای خواننده ابهام و حدس و گمانی ایجاد نشود که او را به دنبال ادامه‌ی رمان بکشاند. لیکن پردازش خوب و ملایمی داشتید و اطلاعات را ناگهان به ذهن خواننده تزریق نمی‌کردید، این کار کمی جذابیت به شروع می‌بخشید. درکل شروع شما متوسط بود و می‌توانست خیلی بهتر باشد.
۲. میانه رمان
میانه نیز کمی کلیشه داشت؛ اما دارای کشش بهتری بود و می‌توانست خواننده را کنجکاو کند‌. سوال ایجاد می‌شد که آیا آکانه و کیومی می‌توانند تا ابد حبس در عمارت را تحمل کنند یا حاضر می‌شوند یکی‌شان بمیرد و آن دیگری در آسایش زندگی کند؟ میانه ارتباط محسوسی با ایده و ژانرها داشت و دارای هیجان خاصی بود.
ارکان پایانی
۱. ایرادات نگارشی
چیز خاصی مشاهده نشد.
۲. سخن منتقد
ایده‌ی رمان کلیشه داشت (بازی بقا)؛ اما جزئیات و قصه‌ی جواهرات کلیشه‌ها را می‌پوشاند. قلمتان از لحاظ پردازش خوب بود؛ اما باید روی توصیفاتتان کار کنید. تقریباً تا میانه‌های رمان ما هیچ تصوری از چهره‌ی شخصیت‌ها نداشتیم‌. توصیف مکان بهتر بود؛ لیکن شما به طور ناگهانی و تزریقی فضا را توصیف می‌کردید و تکرار یک نوع توصیف که مثلا چند بار می‌گفتید (... با ... ترکیب زیبایی ایجاد می‌کرد) باعث می‌شد توصیفات کمی خسته‌کننده شوند؛ اما فضاسازی خوبی داشتید و فرهنگ ژاپن و صحنه‌پردازی کلی عمارت به شدت دلنشین بود.
۳. توصیه‌های منتقد
پیشنهاد می‌کنم کمی از یکسان بودن اطلاعات خلاصه و آغاز بکاهید تا هیجان رمان حفظ شود. ژانر معمایی را اضافه کنید و توصیفات چهره و لباس و مکان را به اندازه‌ی کافی و به صورت غیرمستقیم لابه‌لای مونولوگ‌ها قرار دهید.
موفق باشید، قلمتان مانا.
@افسونگر
 
برترین گوینده سال ۱۴۰۲+گرافیست آزمایشی
تیم تگ
منتقد انجمن
ژورنالیست انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
Nov
391
2,370
103
21
ممنونم💗💗💗💗💗 خسته نباشید💜💜💜💜
موقع نوشتن طرح خودم میدونم بازی بقا کلیشه ایه
اگه تا انتها خونده باشین احتمالا خودتون متوجه شدین این بازی کاملا برعکسه و اونی که بخواد تنها بره بیرون بازنده ست و مقدمه هم یجورایی به تنهایی صاحب بازی و تنها شدن انسانها اشاره میکنه
خلاصه درسته لو میده جریان چیه ولی خب چاره ای نداشتم بجاش چی مینوشتم؟ مینوشتم دو دختر دعوتنامه دریافت میکنند و اتفاقات عجیبی برایشان می افتد؟🤷‍♀️
چهره هاشون شبیه همه خب من چی بگم😫 همشون چشمان بادامی بینی باریک پوست روشن
 
سرپرست بخش ادبیات + مدیر تالار نقد و کافه ژورنال
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
مدیر رسـمی تالار
نویسنده رسمی
کاریکلماتوریست‌
شاعر انجمن
مدرس انجمن
سـر‌دبیر انجمن
تیم تگ
منتقد انجمن
مشاور انجمن
ژورنالیست انجمن
گوینده انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
1,666
7,318
148
14
وضعیت پروفایل
نمی‌تونی من رو نبینی
ممنونم💗💗💗💗💗 خسته نباشید💜💜💜💜
موقع نوشتن طرح خودم میدونم بازی بقا کلیشه ایه
اگه تا انتها خونده باشین احتمالا خودتون متوجه شدین این بازی کاملا برعکسه و اونی که بخواد تنها بره بیرون بازنده ست و مقدمه هم یجورایی به تنهایی صاحب بازی و تنها شدن انسانها اشاره میکنه
خلاصه درسته لو میده جریان چیه ولی خب چاره ای نداشتم بجاش چی مینوشتم؟ مینوشتم دو دختر دعوتنامه دریافت میکنند و اتفاقات عجیبی برایشان می افتد؟🤷‍♀️
چهره هاشون شبیه همه خب من چی بگم😫 همشون چشمان بادامی بینی باریک پوست روشن
بله اشاره کردم جزئیات شما کلیشه رو پوشش داده
درسته...
درکل اگه میخواستم نظرمو درباره خلاصه بگم این مشکل رو داشت
میتونین فقط بگید یه غریبه دعوتشون کرده یا چرا یه غریبه باید دعوتشون کنه و این حرفا که هیجان اون بازی بمونه
بالاخره باید توصیف شه😂💙
 
برترین گوینده سال ۱۴۰۲+گرافیست آزمایشی
تیم تگ
منتقد انجمن
ژورنالیست انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
Nov
391
2,370
103
21
بله اشاره کردم جزئیات شما کلیشه رو پوشش داده
درسته...
درکل اگه میخواستم نظرمو درباره خلاصه بگم این مشکل رو داشت
میتونین فقط بگید یه غریبه دعوتشون کرده یا چرا یه غریبه باید دعوتشون کنه و این حرفا که هیجان اون بازی بمونه
بالاخره باید توصیف شه😂💙
بله درسته😂💅💗
 

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا