تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

نقد شورا نقد اولیه رمان کاراکال|حدیثه شهبازی

  • شروع کننده موضوع ساعت دار
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 73
  • پاسخ ها 3
سرپرست بخش ادبیات + مدیر تالار نقد و کافه ژورنال
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
مدیر رسـمی تالار
نویسنده رسمی
کاریکلماتوریست‌
شاعر انجمن
مدرس انجمن
سـر‌دبیر انجمن
تیم تگ
منتقد انجمن
مشاور انجمن
ژورنالیست انجمن
گوینده انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
1,666
7,318
148
14
وضعیت پروفایل
نمی‌تونی من رو نبینی
با سلام و عرض وقت بخیر



نویسنده عزیز اثر شما طبق اصول و چهارچوب اصلی رمان‌ و داستان‌نویسی نقد گردیده است.

منتقد اثر شما:
@Violet Winslet

* لطفا پیش از قرارگیری نقدنامه توسط منتقد در این تاپیک پستی ارسال نکنید!


* این تاپیک پس از قرارگیری نقد به مدت سه روز باز خواهد بود تا شما نظر شما ثبت شود، سپس قفل خواهد شد.


* اثر شما پس از ارسال نقدنامه تحت نظارت منتقدتان قرار خواهد گرفت؛ درصورتی که نسبت به نکات منتقد بی‌توجه باشید، دیگر هیچ نقدی از شما پذیرفته نخواهد شد.


با توجه به این‌که نقد شورا تاثیر مستقیمی بر تگ‌دهی و سطح‌بندی اثر شما دارد، درصورتی که هرگونه شکایت، انتقاد یا پیشنهادی در ارتباط با تالار نقد و نقد اثر خود دارید؛ به تاپیک زیر مراجعه کنید.

تاپیک جامع شکایات



به امید موفقیت روز افزون شما

تیم مدیریت تالار نقد
 
سرپرست بخش ادبیات + مدیر تالار نقد و کافه ژورنال
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
مدیر رسـمی تالار
نویسنده رسمی
کاریکلماتوریست‌
شاعر انجمن
مدرس انجمن
سـر‌دبیر انجمن
تیم تگ
منتقد انجمن
مشاور انجمن
ژورنالیست انجمن
گوینده انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
1,666
7,318
148
14
وضعیت پروفایل
نمی‌تونی من رو نبینی
نام اثر: کاراکال
نویسنده: حدیثه شهبازی
ژانر: جنایی، عاشقانه
ناظر: @ستاره سربیی
خلاصه:
جنگ سرد هرگز به پایان نرسید‌، نه حتی بعد از سقوط دیوار برلین یا دولت شوروی! طولی نخواهد کشید که جراحت توطئه‌های قدیمی سر باز کرده و در این بین، راز یک قتل خانوادگی برملا می‌شود. دومینیکا پس از بیست و هفت سال زندگی به عنوان یک افسر سرویس اطلاعاتی روسیه، در پی یافتن هویت اصلی‌ خود، با مسبب مرگ خانواده‌اش رو به رو خواهد شد. او چه کسی است؟

* کاراکال: سیاهگوش، تیره‌ای از گربه‌سانان


رمان کاراکال
 
سرپرست بخش ادبیات + مدیر تالار نقد و کافه ژورنال
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
مدیر رسـمی تالار
نویسنده رسمی
کاریکلماتوریست‌
شاعر انجمن
مدرس انجمن
سـر‌دبیر انجمن
تیم تگ
منتقد انجمن
مشاور انجمن
ژورنالیست انجمن
گوینده انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
1,666
7,318
148
14
وضعیت پروفایل
نمی‌تونی من رو نبینی
به نام خالق هفت‌تیر و قلم
ارکان اولیه‌ی نقد
۱.عنوان
در انتخاب عنوان عملکردی عالی داشتید؛ تبریک می‌گویم. با ایده و ژانرها مرتبط بود و با توضیحات مقدمه این ارتباط طلایی بیشتر می‌درخشید. همچنین درصد کلیشه صفر بود و هیچ واژه‌ی تکراری به چشم نمی‌خورد. نامی تک‌کلمه‌ای که اندازه‌ی استانداردی هم داشت و به دلیل مجهول بودن معنایش می‌توانست ترغیب‌کننده هم باشد. علاوه بر این صرفا ته‌مایه‌ای از طرح کلی به ما می‌داد و سبب لو رفتن داستان نمی‌شد.
۲.ژانرها
ژانرهای انتخابی عاشقانه و جنایی بودند. در این قسمت نیز انتخاب بسیار به جایی داشتید و ژانر عاشقانه در عشق بین رامون و بیانکا و ژانر جنایی به واسطه‌ی قتل‌ و خون‌ریزی‌های رمان مشهود بود. با این حال در این قسمت با توجه به ایده می‌توانید پذیرای ژانر معمایی هم باشید.
۳.خلاصه
خلاصه از لحاظ انتقال اطلاعات و ایجاد ابهامات در سطح خوبی قرار داشت؛ اما بیان صریح و ساده‌ای داشتید که کمی توی ذوق می‌زد و شاید به ابهامات و سوالاتی که در ذهن خواننده خلق کرده بود آسیب می‌زد و از عدم بیان شاعرانه و ادبی رنج می‌برد.
به عنوان مثال:
طولی نخواهد کشید که جراحت توطئه‌های قدیمی سر باز کرده و در این بین، راز یک قتل خانوادگی برملا می‌شود.
می‌توانید کمی بیشتر با کلمات بازی کنید و ذهن خواننده را مشغول کنید، مثلا:
طولی نمی‌کشد که جراحت توطئه‌های قدیمی سر باز می‌کند و از این زخم‌ها گل رزی می‌روید؛ رزی که میان هر گلبرگ زیبایش رازهای وحشتناکی پنهان کرده، از بدو تولد جای آب خون نوشیده است و خارهای بیمناکش نشان از یک قتل خانوادگی می‌دهند.
البته این یک مثال ضعیف است؛ اما با پر آب و تاب کردن خلاصه و آراستن و زینت دادن آن به وسیله آرایه، می‌توانید مخاطب را بیش از پیش ترغیب کنید؛ درکل خلاصه‌ی شما در سطح نسبتا بالایی قرار داشت.
۴.مقدمه
مقدمه توضیحات جالب و دیالوگ‌واری در باب نام رمان بود. ژانر عاشقانه و جنایی و ارتباط با ایده کاملا در مقدمه به چشم می‌خورد و این نکته‌ی بی‌نظیری بود. علاوه بر آن مطلب شدیداً برای خواننده جذاب و ترغیب‌کننده بود و او را درباره‌ی شخصیت‌ها کنجکاو می‌کرد. می‌توانم بگویم بزرگ‌ترین نقطه قوت شما در این رمان، همین مقدمه‌ایست که نوشته‌اید و بسیار زیبا و دلنشین است.
۵.جلد
جلد عکس دختری اسلحه‌به‌دست که در فضایی خون‌آلود ایستاده بود. ارتباط خوبی با ایده و ژانر جنایی داشت؛ اما اثری از ژانر عاشقانه دیده نمی‌شد. فونت و چینش به جا و زیبا بود و به دل خواننده می‌نشست. درکل جلد مرغوبی داشتید.
ساختمان کلی رمان
۱.شروع رمان
شروع نسبتاً خوب بود و با دادن اطلاعاتی از زندگی بیانکا، وضعیت خانوادگی و عاطفی او و حاضر شدن خانواده برای رفتن به جایی پیش رفت. از نظر من تزریق ناگهانی چنین داده‌هایی به ذهن خواننده خصوصا در کافه نویسندگان جنایی ممکن است خوشایند نباشد و آغاز می‌تواند هیجان‌انگیزتر و مبهم‌تر باشد. البته این نکته با پیش‌روی داستان به کل جبران شد؛ اما این شروع برای بهتر بودن جا داشت. ژانرها و ارتباط ایده تقریبا در شروع به چشم می‌خوردند؛ خصوصا ژانر عاشقانه. درکل شروع نسبتاً قوی‌ای داشتید که می‌توانست عالی‌تر و متفاوت‌تر هم باشد؛ اما در نوع خودش مطلوب است.
۲.میانه رمان
میانه بهتر از شروع بود. فضاسازی خوب و حس‌آمیزی زیبا و گرم شما به این نقطه قوت دامن می‌زد. همچنین با ژانرها ارتباط محسوسی داشت؛ اما نمی‌توان گفت بسیار نو بود و مخاطب را شگفت‌زده می‌کرد. با این حال ابهامات و هیجان و زیبایی‌های خودش را داشت و می‌توانست خواننده را به خوانش ادامه‌ی رمان ترغیب کند.
ارکان پایانی
۱. ایرادات نگارشی
ایراد نگارشی‌ای همچون خطا در علائم نگارشی یا املای کلمات وجود نداشت؛ اما جمله‌بندی‌هایتان دارای مشکل بود و خواننده را گیج می‌کرد و حتی به دلیل ناروان بودنشان توصیفات و پردازش داستان هم دچار لطمه می‌شد. ایرادات شما در این موضوع بیشتر بخاطر تکرار فعل، استفاده بیش از حد از کلماتی مانند "که"، "به" و "را" یا افعال بود.
به عنوان مثال:
به هرحال می‌دانست که برای مدت زیادی مجبور است که به اوئسکا برود و تنها وجود همین نامه‌ها بود که دلش را نسبت به عدم حضور رامون آرام‌تر می‌کرد؛ لااقل تا آخر تعطیلات کریسمس.❌
به هر حال می‌دانست برای مدت زیادی مجبور است به اوئسکا برود و تنها وجود همین نامه‌ها بود که دلش را نسبت به غیبت رامون آرام‌تر می‌کرد؛ لااقل تا آخر تعطیلات کریسمس.✅
هیچ‌گاه فکر نمی‌کرد که همه‌ی فرانسوی‌ها، چهره‌ای به دلنشینی رامون داشته باشند؛ البته که او، چشمان درشت مشکی رنگش که همیشه به آن‌ها سرمه‌ی عربی می‌کشید را از مادر شرقی‌اش به ارث برده بود.❌
هیچ‌گاه فکر نمی‌کرد همه‌ی فرانسوی‌ها، چهره‌ای به دلنشینی رامون داشته باشند؛ البته او چشمان درشت مشکی رنگش را که همیشه به آن‌ها سرمه‌ی عربی می‌کشید از مادر شرقی‌اش به ارث برده بود.✅
همان هم در نخستین روز دیدارشان، اولین چیزی بود به مزاج دخترک خوش آمد.❌
در نخستین روز دیدارشان نیز، همین چشم‌ها اولین چیزی بود که به مزاج دخترک خوش آمد.✅
او همیشه می‌گفت: « آن روغن سیاه‌رنگ، او را از شر درد چشم خلاص کرده است! »❌
او همیشه می‌گفت: « آن روغن سیاه‌رنگ، از شر درد چشم خلاصش کرده است! »✅
هنوز هم نمی‌دانست که چگونه تعطیلات کریسمس را دور از رامون و در خانه‌ی عمه کارلوتا بگذراند.❌
هنوز هم نمی‌دانست چگونه تعطیلات کریسمس را دور از رامون و در خانه‌ی عمه کارلوتا بگذراند.✅
خون از سر و روی پدر بر روی زمین جاری شده بود و بلعکس، در رگ‌های بیانکا یخ بسته بود❌
خون از سر و روی پدر بر روی زمین جاری شده و بلعکس، در رگ‌های بیانکا یخ بسته بود✅
۲. سخن منتقد
ایده‌ی رمان نسبتاً نو بود و ارزش نوشتن داشت؛ اما می‌توانید با شاخ و برگ دادن بیشتر و منحصربه‌فردتری آن را خاص کنید. در بخش شناسنامه و توصیفات و انتقال احساسات خوب عمل کرده بودید؛ اما جمله‌بندی‌ها نیاز به ویرایش جدی دارند و علی‌رغم خیلی از نقاط قوت رمان مخاطب را بسیار گیج می‌کردند و باعث حواس‌پرتی می‌شدند.
۳. توصیه منتقد
همان‌طور که در بخش‌های پیشین عرض کردم پیشنهاد می‌شود هر چه زودتر برای بهبود رمان زیبای خود، جمله‌بندی‌ها را بر اساس نکات گفته‌شده اصلاح کنید. همچنین توصیه می‌شود به شخصیت‌ها عمق بیشتری ببخشید و کمی ایده را منحصربه‌فردتر و از فضای رمان‌های متشابهش دور کنید.
موفق باشید، قلمتان مانا.
@Saorsa
 
آخرین ویرایش:
نویسنده
نویسنده
Sep
214
754
93
22
Tehran
وضعیت پروفایل
Absolute silence
به نام خالق هفت‌تیر و قلم
ارکان اولیه‌ی نقد
۱.عنوان
در انتخاب عنوان عملکردی عالی داشتید؛ تبریک می‌گویم. با ایده و ژانرها مرتبط بود و با توضیحات مقدمه این ارتباط طلایی بیشتر می‌درخشید. همچنین درصد کلیشه صفر بود و هیچ واژه‌ی تکراری به چشم نمی‌خورد. نامی تک‌کلمه‌ای که اندازه‌ی استانداردی هم داشت و به دلیل مجهول بودن معنایش می‌توانست ترغیب‌کننده هم باشد. علاوه بر این صرفا ته‌مایه‌ای از طرح کلی به ما می‌داد و سبب لو رفتن داستان نمی‌شد.
۲.ژانرها
ژانرهای انتخابی عاشقانه و جنایی بودند. در این قسمت نیز انتخاب بسیار به جایی داشتید و ژانر عاشقانه در عشق بین رامون و بیانکا و ژانر جنایی به واسطه‌ی قتل‌ و خون‌ریزی‌های رمان مشهود بود. با این حال در این قسمت با توجه به ایده می‌توانید پذیرای ژانر معمایی هم باشید.
۳.خلاصه
خلاصه از لحاظ انتقال اطلاعات و ایجاد ابهامات در سطح خوبی قرار داشت؛ اما بیان صریح و ساده‌ای داشتید که کمی توی ذوق می‌زد و شاید به ابهامات و سوالاتی که در ذهن خواننده خلق کرده بود آسیب می‌زد و از عدم بیان شاعرانه و ادبی رنج می‌برد.
به عنوان مثال:
طولی نخواهد کشید که جراحت توطئه‌های قدیمی سر باز کرده و در این بین، راز یک قتل خانوادگی برملا می‌شود.
می‌توانید کمی بیشتر با کلمات بازی کنید و ذهن خواننده را مشغول کنید، مثلا:
طولی نمی‌کشد که جراحت توطئه‌های قدیمی سر باز می‌کند و از این زخم‌ها گل رزی می‌روید؛ رزی که میان هر گلبرگ زیبایش رازهای وحشتناکی پنهان کرده، از بدو تولد جای آب خون نوشیده است و خارهای بیمناکش نشان از یک قتل خانوادگی می‌دهند.
البته این یک مثال ضعیف است؛ اما با پر آب و تاب کردن خلاصه و آراستن و زینت دادن آن به وسیله آرایه، می‌توانید مخاطب را بیش از پیش ترغیب کنید؛ درکل خلاصه‌ی شما در سطح نسبتا بالایی قرار داشت.
۴.مقدمه
مقدمه توضیحات جالب و دیالوگ‌واری در باب نام رمان بود. ژانر عاشقانه و جنایی و ارتباط با ایده کاملا در مقدمه به چشم می‌خورد و این نکته‌ی بی‌نظیری بود. علاوه بر آن مطلب شدیداً برای خواننده جذاب و ترغیب‌کننده بود و او را درباره‌ی شخصیت‌ها کنجکاو می‌کرد. می‌توانم بگویم بزرگ‌ترین نقطه قوت شما در این رمان، همین مقدمه‌ایست که نوشته‌اید و بسیار زیبا و دلنشین است.
۵.جلد
جلد عکس دختری اسلحه‌به‌دست که در فضایی خون‌آلود ایستاده بود. ارتباط خوبی با ایده و ژانر جنایی داشت؛ اما اثری از ژانر عاشقانه دیده نمی‌شد. فونت و چینش به جا و زیبا بود و به دل خواننده می‌نشست. درکل جلد مرغوبی داشتید.
ساختمان کلی رمان
۱.شروع رمان
شروع نسبتاً خوب بود و با دادن اطلاعاتی از زندگی بیانکا، وضعیت خانوادگی و عاطفی او و حاضر شدن خانواده برای رفتن به جایی پیش رفت. از نظر من تزریق ناگهانی چنین داده‌هایی به ذهن خواننده خصوصا در کافه نویسندگان جنایی ممکن است خوشایند نباشد و آغاز می‌تواند هیجان‌انگیزتر و مبهم‌تر باشد. البته این نکته با پیش‌روی داستان به کل جبران شد؛ اما این شروع برای بهتر بودن جا داشت. ژانرها و ارتباط ایده تقریبا در شروع به چشم می‌خوردند؛ خصوصا ژانر عاشقانه. درکل شروع نسبتاً قوی‌ای داشتید که می‌توانست عالی‌تر و متفاوت‌تر هم باشد؛ اما در نوع خودش مطلوب است.
۲.میانه رمان
میانه بهتر از شروع بود. فضاسازی خوب و حس‌آمیزی زیبا و گرم شما به این نقطه قوت دامن می‌زد. همچنین با ژانرها ارتباط محسوسی داشت؛ اما نمی‌توان گفت بسیار نو بود و مخاطب را شگفت‌زده می‌کرد. با این حال ابهامات و هیجان و زیبایی‌های خودش را داشت و می‌توانست خواننده را به خوانش ادامه‌ی رمان ترغیب کند.
ارکان پایانی
۱. ایرادات نگارشی
ایراد نگارشی‌ای همچون خطا در علائم نگارشی یا املای کلمات وجود نداشت؛ اما جمله‌بندی‌هایتان دارای مشکل بود و خواننده را گیج می‌کرد و حتی به دلیل ناروان بودنشان توصیفات و پردازش داستان هم دچار لطمه می‌شد. ایرادات شما در این موضوع بیشتر بخاطر تکرار فعل، استفاده بیش از حد از کلماتی مانند "که"، "به" و "را" یا افعال بود.
به عنوان مثال:
به هرحال می‌دانست که برای مدت زیادی مجبور است که به اوئسکا برود و تنها وجود همین نامه‌ها بود که دلش را نسبت به عدم حضور رامون آرام‌تر می‌کرد؛ لااقل تا آخر تعطیلات کریسمس.❌
به هر حال می‌دانست برای مدت زیادی مجبور است به اوئسکا برود و تنها وجود همین نامه‌ها بود که دلش را نسبت به غیبت رامون آرام‌تر می‌کرد؛ لااقل تا آخر تعطیلات کریسمس.✅
هیچ‌گاه فکر نمی‌کرد که همه‌ی فرانسوی‌ها، چهره‌ای به دلنشینی رامون داشته باشند؛ البته که او، چشمان درشت مشکی رنگش که همیشه به آن‌ها سرمه‌ی عربی می‌کشید را از مادر شرقی‌اش به ارث برده بود.❌
هیچ‌گاه فکر نمی‌کرد همه‌ی فرانسوی‌ها، چهره‌ای به دلنشینی رامون داشته باشند؛ البته او چشمان درشت مشکی رنگش را که همیشه به آن‌ها سرمه‌ی عربی می‌کشید از مادر شرقی‌اش به ارث برده بود.✅
همان هم در نخستین روز دیدارشان، اولین چیزی بود به مزاج دخترک خوش آمد.❌
در نخستین روز دیدارشان نیز، همین چشم‌ها اولین چیزی بود که به مزاج دخترک خوش آمد.✅
او همیشه می‌گفت: « آن روغن سیاه‌رنگ، او را از شر درد چشم خلاص کرده است! »❌
او همیشه می‌گفت: « آن روغن سیاه‌رنگ، از شر درد چشم خلاصش کرده است! »✅
هنوز هم نمی‌دانست که چگونه تعطیلات کریسمس را دور از رامون و در خانه‌ی عمه کارلوتا بگذراند.❌
هنوز هم نمی‌دانست چگونه تعطیلات کریسمس را دور از رامون و در خانه‌ی عمه کارلوتا بگذراند.✅
خون از سر و روی پدر بر روی زمین جاری شده بود و بلعکس، در رگ‌های بیانکا یخ بسته بود❌
خون از سر و روی پدر بر روی زمین جاری شده و بلعکس، در رگ‌های بیانکا یخ بسته بود✅
۲. سخن منتقد
ایده‌ی رمان نسبتاً نو بود و ارزش نوشتن داشت؛ اما می‌توانید با شاخ و برگ دادن بیشتر و منحصربه‌فردتری آن را خاص کنید. در بخش شناسنامه و توصیفات و انتقال احساسات خوب عمل کرده بودید؛ اما جمله‌بندی‌ها نیاز به ویرایش جدی دارند و علی‌رغم خیلی از نقاط قوت رمان مخاطب را بسیار گیج می‌کردند و باعث حواس‌پرتی می‌شدند.
۳. توصیه منتقد
همان‌طور که در بخش‌های پیشین عرض کردم پیشنهاد می‌شود هر چه زودتر برای بهبود رمان زیبای خود، جمله‌بندی‌ها را بر اساس نکات گفته‌شده اصلاح کنید. همچنین توصیه می‌شود به شخصیت‌ها عمق بیشتری ببخشید و کمی ایده را منحصربه‌فردتر و از فضای رمان‌های متشابهش دور کنید.
موفق باشید، قلمتان مانا.
@Saorsa
ممنونم جانم 🌹
 

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا