نقد کاربران نقد رمان لغزش | ناسـور

[تاسیـان]

| با یاد اوس کریم |

نام رمان: لغزش

نویسنده: مهدی خوشحال

ژانر: تراژدیک، تخیلی

خلاصه:
چگونه می‌شود که دنیایی بدین‌سان زیر و رو شود؟ در اعماق جنگلی مه‌آلود مردی گم شد، چرا تصمیم گرفت به دنیای انسان‌ها برنگردد؟ مگر در دنیای آدمیان چه دیده بود؟ و هر چیز به اصل خود بر می‌گردد، آیا اصلش این بود؟ به دوش کشیدن بار گناه آدمیان؟

لینک:
​

 

[شکارچی]

بسم‌تعالی
نویسنده عزیز از شما بابت انتقاد‌پذیری و احترام به نظرات دنبال‌کنندگان رمانتون سپاس‌گذاریم.
خواهش‌مندیم پس از ایجاد تاپیک نقد کاربران مروری بر قوانین ساب نقد کاربران داشته باشید؛
?️قوانین ساب نقد کاربران

همچنین در صورت بروز هرگونه پرسش یا سوالی می‌توانید در تاپیک زیر مطرح کنید؛
?️تاپیک جامع پرسش و پاسخ تالار نقد

نویسنده ارجمند شما نیز می‌توانید انتقادات، پیشنهادات و شکایات خود را در تاپیک زیر با ما به اشتراک بگذارید؛
?️تاپیک جامع انتقادات و پیشنهادات تالار نقد

یاحق
مدیریت تالار نقد
@شکارچی(تیک) ​

 

[شکارچی]

سلام آقا مهدی خسته نباشی بابت نگاشتن رمان زیبا تون.
خب بریم سراغ نقد کاربر.

نام رمان: نام رمان زیباست ولی من احساس نمیکنم به رمان همچین ربطی هم داشته باشه. البته تا جایی که نوشتید.
اوایل که اسم رمانتون رو دیدم فکر کردم یه موضوع اجتماعی و شاید عاشقانه باشه که با دیدن ژانر رمان کاملا جا خوردم.

شروع رمان:
شروع رمان خوب بود و خالی از کلیشه مردی که در جنگل گم شده و یک غاری پیدا کرد و با گرگ هم زیستی داشت.
هم زیستی با گرگ یه چیز جالب بود به نظرم و به ژانر رمان رو تو خودش نشون داد.

؛؛؛
خب تنها ایرادی که من تو رمان در چند پارت اول میبینم اینکه اصلا از اسم فرد استفاده نکردید. یا اونقدر کم استفاده کردید کهخواننده یادش میره.
اوایل رمان خب یک روند معلومی داشت اما نقطه‌ی اوج اون‌جایی بود که از خواب بلند شد و خودش رو تو جمعیتی دید لباس کلاغ پوشیدن و یکی شون نیمه خداست.
خب اینجاش هیجان داشت ولی کمی بیشتر اطلاعات در اختیار خواننده بگذارید.
الان من با خوندن پارتهای اول حس کردم اون مرد گم نشده و دلش خواسته بیاد تو جنگل.
حداقل دلیل اینکه تو جنگله رو بگید من حدس نمیزنم اون مرد قبل از اینکه بیاد حافظه اش رو از دست داده باشه.
شاید قبلا اینطور بوده باشه ولی قبل جنگل این نبوده این طور حدس میزنم...
بازم بابت موشتن رمان زیباتون ازتون خیلی خیلی ممنونم ?

 

[زینب کدخدا]

سلام خسته نباشید
نام رمان خوب قشنگ بود فقط بنظر من ب رمان نمی‌خورد.
منم مثل خانم عطای وقتی اسم رمان رو دیدم اصلاً فکر نمی‌کردم ژانر تخیلی و تراژدی داشته باشه???
رمان شروع خوبی داشت خیلی کلیشه‌ای نبود.
قلم‌تون رو دوست داشتم
همزیستی با گرگ جالب بود
ی نکته که خواننده روبه چالش‌ فکری می‌کشید این بود خیلی کم از مرد داستان گفته شوده بود مثل اسم اینکه چرا نمی‌خواد برگرده و چراهای زیادی که بشخصه تو ذهنم شکل گرفت‌ و بدون جواب هم موندن
ولی در کل رمان خوبی بود خسته نباشید حتماً که زحمت های زیادی کشیدید امیدوارم که همچنان موفق و پاینده باشید

 

[Elena]

سلام و خسته نباشید خدمت نویسنده
نام رمان زیباست ولی با ژانر رمان مطابقت نمی‌کند
ایده رمان هم جالب و به نظرم جدید بود
ژانرها در رمان دیده می‌شود
اوایل رمان به خوبی شروع شده بود و جالب بود مخصوصا زمانیکه مرد با گرگ همزیستی کرده بود ولی در اواسط رمان و در نقطه اوج میبینم که اطلاعات داده شده کمه و همین باعث گیجی خواننده می‌شود و در ادامه رمان شاهد ابهاماتی هستیم که باعث معمایی شدن رمان شده و خواننده را برای اینکه این معماها را حل کند ترغیب به خواندن میکند

الینا
عضو تیم کتابخوان

 

[یسنا]

سلام خسته نباشید!
همون طور که دوستان گفتند منم با دیدن اسم رمان اول فکر کردم یه رمان عاشقانه باشه ولی نبود!
اوایل رمان مونولوگ محور بود.
توصیف جای کار داشت.
همزیستی با گرگ نمیشه گفت چیز جدیدیه!
ابهام‌هایی که تو متن جا خوش کرده، خوب بود.
در کل رمانی بود که ترغیب به ادامه دادن بشم قلم‌تون مانا?

 

[تاسیـان]

@Emerald

سلام آقا مهدی خسته نباشی بابت نگاشتن رمان زیبا تون.
خب بریم سراغ نقد کاربر.

نام رمان: نام رمان زیباست ولی من احساس نمیکنم به رمان همچین ربطی هم داشته باشه. البته تا جایی که نوشتید.
اوایل که اسم رمانتون رو دیدم فکر کردم یه موضوع اجتماعی و شاید عاشقانه باشه که با دیدن ژانر رمان کاملا جا خوردم.

شروع رمان:
شروع رمان خوب بود و خالی از کلیشه مردی که در جنگل گم شده و یک غاری پیدا کرد و با گرگ هم زیستی داشت.
هم زیستی با گرگ یه چیز جالب بود به نظرم و به ژانر رمان رو تو خودش نشون داد.

؛؛؛
خب تنها ایرادی که من تو رمان در چند پارت اول میبینم اینکه اصلا از اسم فرد استفاده نکردید. یا اونقدر کم استفاده کردید کهخواننده یادش میره.
اوایل رمان خب یک روند معلومی داشت اما نقطه‌ی اوج اون‌جایی بود که از خواب بلند شد و خودش رو تو جمعیتی دید لباس کلاغ پوشیدن و یکی شون نیمه خداست.
خب اینجاش هیجان داشت ولی کمی بیشتر اطلاعات در اختیار خواننده بگذارید.
الان من با خوندن پارتهای اول حس کردم اون مرد گم نشده و دلش خواسته بیاد تو جنگل.
حداقل دلیل اینکه تو جنگله رو بگید من حدس نمیزنم اون مرد قبل از اینکه بیاد حافظه اش رو از دست داده باشه.
شاید قبلا اینطور بوده باشه ولی قبل جنگل این نبوده این طور حدس میزنم...
بازم بابت موشتن رمان زیباتون ازتون خیلی خیلی ممنونم

سلام خانم عطایی سلامت باشید.
بله در را*بطه با نام... خب تا اینجای رمان تا حد زیادی ابهام زدایی شده و در ادامه خیلی بیشتر بهش می‌پردازم

در مورد نام کاراکتر حق با شماست منتها تا پارت آخر رمان اسمش لو نمی‌ره چون پیرنگ رو آشکار میکنه و یه جورایی داستان رمان بر پایه همین اسمش هست.
خیلی متشکرم از نکاتی که گفتین... تک تکشون ابهام زدایی شد و امیدوارم در ادامه هم باهامون همراه باشید.
باز متشکرم از وقتی که گذاشتید.

 

[تاسیـان]

سلام خسته نباشید
نام رمان خوب قشنگ بود فقط بنظر من ب رمان نمی‌خورد.
منم مثل خانم عطای وقتی اسم رمان رو دیدم اصلاً فکر نمی‌کردم ژانر تخیلی و تراژدی داشته باشه???
رمان شروع خوبی داشت خیلی کلیشه‌ای نبود.
قلم‌تون رو دوست داشتم
همزیستی با گرگ جالب بود
ی نکته که خواننده روبه چالش‌ فکری می‌کشید این بود خیلی کم از مرد داستان گفته شوده بود مثل اسم اینکه چرا نمی‌خواد برگرده و چراهای زیادی که بشخصه تو ذهنم شکل گرفت‌ و بدون جواب هم موندن
ولی در کل رمان خوبی بود خسته نباشید حتماً که زحمت های زیادی کشیدید امیدوارم که همچنان موفق و پاینده باشید

سلام سلامت باشید
یکم بالاتر گفتم که کم کم مشغول ابهام زدایی هستم...
بله اگه نگاهی اجمالی کنید در پارت‌های جدید کاملا به سوال‌هاتون پاسخ داده شدع.
خیلی ممنونم و متشکرم از وقتی که گذاشتید.

 

[تاسیـان]

سلام و خسته نباشید خدمت نویسنده
نام رمان زیباست ولی با ژانر رمان مطابقت نمی‌کند
ایده رمان هم جالب و به نظرم جدید بود
ژانرها در رمان دیده می‌شود
اوایل رمان به خوبی شروع شده بود و جالب بود مخصوصا زمانیکه مرد با گرگ همزیستی کرده بود ولی در اواسط رمان و در نقطه اوج میبینم که اطلاعات داده شده کمه و همین باعث گیجی خواننده می‌شود و در ادامه رمان شاهد ابهاماتی هستیم که باعث معمایی شدن رمان شده و خواننده را برای اینکه این معماها را حل کند ترغیب به خواندن میکند

الینا
عضو تیم کتابخوان

سلام سلامت باشید
خب فکر میکنم در را*بطه با نام توضیح دادم...
درسته به سوالات خواننده در پارت‌های جدید کملا پاسخ داده شد.
خیلی متشکرم از وقتی که گذاشتید.

 

[تاسیـان]

سلام خسته نباشید!
همون طور که دوستان گفتند منم با دیدن اسم رمان اول فکر کردم یه رمان عاشقانه باشه ولی نبود!
اوایل رمان مونولوگ محور بود.
توصیف جای کار داشت.
همزیستی با گرگ نمیشه گفت چیز جدیدیه!
ابهام‌هایی که تو متن جا خوش کرده، خوب بود.
در کل رمانی بود که ترغیب به ادامه دادن بشم قلم‌تون مانا?

سلام سلامت باشید.
خب در را*بطه با نام فکر میکنم شما رمان رو درست مطالعه نکردید چون خب نظرتون بر پایه نظرات "دوستان" هست!
رمان اوایل دیالوگی نداشت که بخواد مونولوگ محور باشه... همشون بدنه خود رمان بودن...
توصیفات... ممنون میشم مفصلا توضیح بدید کهکجاش جای کار داره چون اولین بار بود این ایراد رو شنیدم...
بله یک ایده حتما نیاز به جدید بودن یا نبودنش نداره مهم نحوه انتقالش به خواننده هست
خیلی متشکرم ممنون از وقتی که گذاشتید