با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن میگذرد.در کوچه پس کوچههای هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید
با سلام و عرض وقت بخیری
نویسنده عزیز اثر شما طبق اصول و چهارچوب اصلی رمان و داستاننویسی نقد گردیده است.
?منتقد اثر شما: @MeliCa Kakou
* لطفا پیش از قرارگیری نقدنامه توسط منتقد در این تاپیک پستی ارسال نکنید!
* این تاپیک پس از قرارگیری نقد به مدت سه روز باز خواهد بود تا شما نظر شما ثبت شود، سپس قفل خواهد شد.
* اثر شما پس از ارسال نقدنامه تحت نظارت منتقدتان قرار خواهد گرفت؛ درصورتی که نسبت به نکات منتقد بیتوجه باشید، دیگر هیچ نقدی از شما پذیرفته نخواهد شد.
با توجه به اینکه نقد شورا تاثیر مستقیمی بر تگدهی و سطحبندی اثر شما دارد، درصورتی که هرگونه شکایت، انتقاد یا پیشنهادی در ارتباط با تالار نقد و نقد اثر خود دارید؛ به تاپیک زیر مراجعه کنید. ?تاپیک جامع شکایات و پیشنهادات تالار نقد
نام رمان: الهه مرگ
ژانر: عاشقانه، اجتماعی
نام نویسنده: Elnaz
خلاصه رمان:
پروانه دختر جوانی که بخاطر ضربه روحی شدیدی که بهش وارد شده، روند زندگیش دچار اختلال میشه و بیهدف زندگی میکنه؛ تا اینکه متوجه راز عجیبی میشه و برای رسیدن به اون راز، پا توی مسیر خطرناکی میزاره که غیر قابل بازگشته. برای مطالعه رمان کلیک کنید!
بهنامتعالی نقد رمان "الهه مرگ"
منتقد رمان "MeliCa Kakou"
نوع نقد "نقد اولیه شورا"
تاریخ تحویل "۳۰ شهریور ۱۴۰۰"
?ارکانهای اولیه?
1. عنوان رمان:
عنوان یک اثر بازی زبانی با واژگان نیست، بلکه یک معیار مهم برای جذاب بودن در نگاه مخاطب است.
یک کتابفروشی را تصور کنید، کتابخوان از بین قفسهها اولین کتابی که عنوانش جذاب باشد را برمیدارد، نگاهی به عنوان میکند و سپس جلدش را بررسی میکند.
اگر عنوان کتاب جذاب و گیرا باشد، مخاطب رغبت میکند لای تا آن را هم باز کند و بخواند.
و اگر جذاب نباشد، درست همانجا و همان وقت مخاطب را از دست میدهد.
در ارتباط با عنوان شما اولین چیزی که بهچشم میخورد عنوانی کاملا تکراریست که رگههای نام آشنای کلیشه را بیحد در عنوان جای داده. با یک سرچ ساده در گوگل متوجه میشوید که رمانی بهنام الههمرگ توسط نازنین اکبرزاده نوشته و منتشر شده. اما با اینحال ترکیبی جالب را برای نام رمان خود انتخاب کردید هرچند به کمک واژگانی که کلیشهای هستند و با ژانرهای رمان، همخوانی چندانی ندارند.
اما ناگفته نماند که نام اثر، سایز استانداردی دارد و این نکته تا اینجای کار شاید یک دلخوشی کوچک باشد.
ولی به عنوان یک منتقد لازم است بگویم که برای انتخاب عنوان کوشش بیشتری به خرج دهید چرا که تا اینجای کار اسم رمان با محتوا هم خوانای نداشته است.
2. ژانر رمان:
ژانر کتاب در سادهترین حالت، قالبی را مشخص میکند که کتاب در آن قرار میگیرد. هر رمان در دستهای مشخص با ویژگیهایی ملموس طبقه بندی میشود.
نوشتن ترتیب ژانرها، باید بهدقت انجام شود. اولین ژانر نوشته شده، ژانر عاشقانه میباشد که چندان در سیپارت نوشته شده، بهچشم نمیخورد اما بهژانر بعدی، یعنی اجتماعی میتوان کمی امید داشت بهطور مثال دختری که از سر ناچاری یا هر چیز دیگر، چند برگهای که برای خوانندگان مجهول است را میدزدد و از دست دومرد پا بهفرار میگذارد. هرچند کاملا مشخص است که در آخر رمان و شاید در اواسط آن با صحنههایی عاشقانه برخورد خواهیم کرد که ژانر عاشقانه انتخابی درست برای آن است.
درکل تا اینجای کار نمیتوان درست تشخیص داد که ژانرهای انتخابی درست هستند یا خیر. اما باتوجه بهخلاصه، بایستی ژانر معمایی نیز به ژانرها اضافه میشد.
3. خلاصهرمان:
خلاصه یعنی آسان کردن مفاهیم اصلی داستان با کلمات خود.
معضلی که شدیدا در رمانهای امروزی رواج یافته روی آوردن به خلاصههای بیتعلیق و کلیشهایست که در نگاه اکثر مخاطبان نوجوان امروزی مورد توجه قرار گرفته.
«پروانه دختر جوانی که بخاطر ضربه روحی شدیدی که به او وارد شده، روند زندگیش دچار اختلال میشود و بیهدف زندگی میکند؛ تا اینکه متوجه راز عجیبی شدا و برای رسیدن به اون راز، پا توی مسیر خطرناکی میگذارد که غیر قابل بازگشت است.»
در خلاصهی اثر، بهصورت خیلی عادی و روان سیر اصلی داستان گفته شده که این موضوع، هیچجذابیتی برای خواننده ندارد. این یکنقطه ضعف بزرگ است. خواننده از خلاصهی رمان و یا داستان، جذب میشود. و شروع بهخواندن میکند. بهتر است کمی با واژهها بازی کنید و جملاتی زیبا را خلق کنید؛ خلاصهای که باعث ترغیب خواننده شود. در خلاصه هیچ اثری از ژانر عاشقانه بهچشم نمیخورد. کلیشهای که در خلاصه است، نقطهی ضعف کار را، بهرخ خواننده میکشد. بهتر بود که خلاصه بین دو تا ششخط اما با جذابیت بیشتر نوشته میشد.
4. جلد رمان:
یکی از اولین عناصری که در هر کتاب در دید اول به چشم میآید و برای بسیاری از خوانندگان حساس و دقیق مهم است جلد کتاب میباشد.
جلدهای شخصیتی مبنی بر تصویر کارکتر خیلی وقت است که از مد افتاده اند. بهتر بود که تصویری مرتبط با موضوع داستان را برای جلد انتخاب کنید. فونت انتخابی به جلد نمیخورد و جذابیت چندانی را پدید نیاورده است.
جملهی نوشته شده در وکتور جلد، نشانگر ژانر تراژدیست و البته نامرتبط به ژانرها!
در این مورد لازم است بعد از انتخاب عنوان مناسب مجدد درخواست طراح بدهید.
5. مقدمه:
در حقیقت، چند خط اول هر رمان جایست که خواننده را به دام می اندازد و موجب می شود و موجب میشود او تا آخرین خط رمان را بخواند. برای این که بتوانید مخاطب را به بهترین شکل به سمت خود و رمانتان بکشانید باید گاهی به مقدمه و پیشگفتار خود شیوه دلنوشتهوار و ملموسی ببخشید.
«میخواهم یک هیاهو راه بیاندازم؛
بعدش هنگامی که میخواهم برگردم و بروم، دستم را محکم بگیری و به سوی خودت کشیده،
در آغوشم جای بگیری!
و بگویی تو مال من هستی، به کجا میروی؟»
مقدمهی داستان، یکدلنوشتهی زیبا و دلنشین است که دلنشین بودن آن، یکنقطهی قوت است. از سوی دیگر مقدمه، ژانر عاشقانه را در خود جای داده، ولیکن اثری از ژانر اجتماعی دیده نمیشود. مقدمه باید شروعی برای رمان باشد و آغازگر آن!
?ساختمان کلی رمان?
1. شروع رمان
شروع رمان با شوکی برای خواننده شروع میشود و تا پارت هفتم نیز ادامه دارد. پروانه، از دست افرادی فرار میکند که بهقول خودش، طوری که در مونولوگ نوشته شده بود اگر بهدست مردان میرسید فاتحهاش خوانده بود و این تکان عجیبی به خواننده میدهد.
با پریدن او، در خانهباغی ناشناس وارد بخشمیانه میشویم. شروع رمان، تا حدودی جذاب است اما کلیشه باز به میدان میشتابد!
یادتان باشد کع در اکثر رمانهای امروزی، شروع کار اینگونه است که فردی بهدنبال فرار و یا پناه گرفتن بهجائیست و نمیخواهد چیزی که همراه دارد بهدست کسی بیافتد و یا آسیبی بهخود برسد. هیجان در تکتک واژهها قابل لم*س است و اما کشمکش خاصی را در خود جای نداده. سوالی که پیش میآید این است: چگونه خانهای که دیوارهای بلند دارد، درب ورودی کوتاهی دارد؟ و یا چگونه بدون آنکه چک کند که برگهها را درست برداشته پا بهفرار میگذارد؟ این قسمت کمی غیرقابل باور است زیرا هیچکس این ریسک را نمیکند!
2. میانه رمان
پروانه برای رهایی از دست آن دو، از دیوار خانهباغی ناشناس بهبالا میرود و خود را در میان درختان پنهان میکند اما شانس با او یار نمیشود و توسط صاحب خانهباغ، که پسری جوان است گیر میافتد. پسری که ادعا میکند او، با قصد قبلی برای دزدیدن وسایل و یا... بهخانه باغ رفته و او را تهدید بهزنگ زدن به پلیس میکند و...
این قسمت استرس عجیبی را بهخواننده میدهد. ترس از اینکه نکند مرد، بلایی بهسر پروانه آورد و در آن قسمت خلوت شهر، کمکی بهدادش نرسد. اما مثل شروع رمان، سوالی پیش میآید! چرا مرد بهجای حرف زدن با پروانه، با پلیس تماس نگرفت و منتظر توضیح از دختر بود و ادای بازجوها را در میآورد؟ مگر میشود فردی که کسی بهطور یواشکی به داخل خانهاش آمده با طمانینه هرچند با لحنی طلبکار صحبت کند؟ نویسنده میانهی کار را با اغراق نوشته بود و سیر کند کار، باعث طولانی شدن صحنه شده است.
?ارکانهای پایانی?
1. ایرادات نگارشی:
میزارم ---> میذارم
میرم ---> میرم
شتاب زده ---> شتابزده
"" این علامت در ویرایش متنهای انگلیسی بهکار میرود و بایستی از (این) و یا «این» استفاده نمائید.
و...
یکی از چیزهایی که بهشدت در چشم بود، تفاوت افعال بود. تفاوت افعال یعنی چه؟ بهطور مثال:
وقتی من رو نمیبینن.
وقتی من رو نمیبینند.
برای اینکه این اثر اولشخص نوشته شده و اول شخص هم امکان ادبی و محاورهنویسی دارد اکثریت فعل را میشکنند و «دال» آخر را نمینویسند. شما اگر فعل را شکسته نوشتید، تا آخر اثر باید همانطور جلو ببرید و فعل کامل رو ننویسید و بلعکس! اندازه پارتها غیر استاندارد و کوتاه بود.
2. توصیههای منتقد:
1- عنوانتان را تعویض کنید و از کلماتی بهدور از کلیشه استفاده نمائید.
2- ژانر مناسب را انتخاب نمائید.
3- مقدمهیتان را جوری بنویسید که ژانرهای مدنظر بهخوبی مشخص باشند و آغازگر رمانتان باشد.
4- یکی از کارهایی که بهزیبایی رمان کمک میکند تعویض جای فعل و فاعل و... است که آن هم شرایط خاصی دارد اما در جملههای عادی درست نیست که این اتفاق بیافتد.
با آرزوی موفقیت
ملیکا_کاف
*** @Elnaz