تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

نقد شورا نقد شورای رمان امپراتیس | محدثه فارسی کاربر انجمن کافه نویسندگان

وضعیت
موضوع بسته شده است.
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Jun
1,906
11,206
168
مرگ برگشته
وضعیت پروفایل
Livin La Vida Broka
1610126721679.png
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Jun
1,906
11,206
168
مرگ برگشته
وضعیت پروفایل
Livin La Vida Broka
*عنوان رمان:
راجب عنوان رمان باید بگم وقتی یک فرد عادی یک خواننده اول به امپراتریس نگاه میکنه شاید متوجه منظور نویسنده نشه اما صددرصد حس کنجکاوی رو داخل مخاطب پرورش میده تا دنبال معنی نام بگرده. وقتی شما راجب اسم توضیح دادین گفتین به معنای ملکه هست متوجه شدم تا حدودی درست حدس زدم. امپراتریس یک اسم خاص و رمزی هستش اگر بیای اسمش رو بذاری ملکه شاید ساده به نظر بیاد و خیلی هم خاص نباشه اما شما با انتخاب امپراتریس درواقع یک نام کلیدی و زیبا انتخاب کردین که توجه بیش از حدی برای داستان میگیرد. حالا اگر با ژانر و محتویات رمان مقایسش کنیم. رمان راجب یک شاهدخت یک جهان به دور از تجمل و با فضای پادشاهان هست که نام رمان هم باهاش کاملا ارتباط داره و انتخاب خوبی و برازنده ای برای رمان هست.
*جلد رمان:
جلد رمان مثل یک روکش برای رمان است که مخاطب با دیدنش جذب رمان می‌شود و انتخاب عکس جلد یک نوع چالش برای نویسنده است چون اگر عکس کلیشه‌ای و به دور از اتفاقات رمان باشد خواننده را جذب نمی‌کند.
تکست جلد رمان در مورد عشق صحبت شده و با موضوع کلی رمان در ارتباطه، عکس دختری با موهای افشون و صورتی که زیر آن موها مخفی شده با لباس دوران قدیم به رنگ قرمز است قرمز نشان دهنده عشق و هیجانِ که می‌شود این را نقطه قوت جلد گرفت که بافتی به رنگ قرمز دارد. فضای پشت دختر قصره قدیمی است و هیچ کس در اطراف نیست و این احساس را القا می‌کند که این دختر شاهدختی در زمان‌های دور است که در این قصر تنهاست و این تنهایی او را عذاب می‌دهد. پیداست که آن دختر همان شاهدخت رمان نویسنده است که به دور از آدم‌های مهم زندگی‌اش به ویژه کشور خود است برای همین تنها در این قصر است. عکس رمان با اتفاقات رمان به درستی در ارتباطه و این نشان قوت است.
جلد رمان نوعی درام را القا می‌کند و متاسفانه فاقد این ژانر هست. ژانر عاشقانه را فقط می‌شود از آن تکست و رنگ قرمز عکس جلد پی برد و انقدر نمایان نیست، ژانر فانتزی باید نوعی مجیکال را نشان دهد اما هیچ کجای این عکس ارتباطی با این ژانر نیست و فقط می‌شود گفت آن قصر قدیمی کمی بیان‌گر ژانر فانتزی بدانیم.

*ژانر رمان:
ژانر رمان شما عاشقانه و فاتنزی بود. در ابتدا که عشق دوران کودکی که آخرش تلخ بود و نرسیدن داشت رو به نمایش گذاشت و موضوع خواستگاری لی یون شاید بتونه یک عشق جدید ایجاد کنه و شاید عشق قدیمی پابرجا بمونه، هرچی که هست باید بگم عشق در رمان شما به خوبی نمایش داده شد و حتی غم به دست آمده از عشق و سوختن قلب در اثرش رو هم حس کردم. فاتنزی بله تمام اتفاقات جنگ ها و امپراتوی ها همه تخیلی و ساخته ذهن شما بود! یک دنیای تخیلی دور از تکنولوژی و با فضای سطلتنی ساختین درواقع به زمان گذشته برگشتین اما سلطنت و اتفاقاتش ساخته و پرداخته ذهن شما بود! باید بگم تمام ژانرها در رمان به خوبی نشون داده شدن و به جا بودن!

*خلاصه رمان:
خلاصتون چکیده ای از اطلاع رو به شکل جذاب به خواننده منتقل میکنه و البته واضح بیان نمیکنه به صورت پوشیده بیان میکنه. اومدن فردی از دیار دیگر، اشاره به لی یون داره، اینکه به صورت واضح و کامل موضوع رو نگفتین و پوشیده اشاره ای به موضوع اصلی رمان کردین باعث کنجکاوی شد و قطراتی از کنجکاوی حس مبهم رو به خواننده منتقل کرد. حسی که میگه اون فرد کی بود؟ موضوع چیه؟ از کدوم دیار؟ سرنوشت هم اینو رقم نزده بود؟ یعنی چی؟ و سوالاتی نظیر این. همین سوالات که در ذهن خواننده راجب خلاصه شما شکل می گیره باعث میشه خواننده ترقیب به خوندن رمان بشه. اگر کمی تاز توصیف و کنایه هم اخلش استفاده می کردین صددرصد تاثیر گذاریش بیشتر هم می شد و این احساس بیشتر و بیشتر می شد. درکل خلاصه خوبی داشتین اما استفاده بیش از حد از تعلیق میتونه برای خواننده ها خوب نباشه!

*مقدمه رمان:
مقدمه رمان شما یک دلنوشته از خودتون بود. این دلنوشته احساسات رو به خوبی قابل لم*س میکرد. اینکه سوال می کرد آیا عشق بود؟ لی یون یک شبه به خواستگاری اون اومد و عشق کودکیش رو مجبور شد رها کنه و لی یون رو قبول کنه. همه ارزوهای عاشقانه کودکیش خاکستر شد. و حالا در جای جای غربت چجوری باید کنار مردی باشه که اون مردهم به اجبار باهاش ازدواج کرده ؟! همه چیز دشوار شده و در هم پیچیده. سختی و تنهایی، بودن با یک مرد که هنوز عاشقش نیست و به اجبار تن به این ازدواج داده. این همه گرمی عشق همشون خاکستر شد! بله این مقدمه تمام اتفاقات رمان رو به احساسی غریب به نمایش میذاره اما اگر می‌خواستین رمان عاشقانه به نظر برسه باید رنگ عشق رو پر رنگ تر می کردین و اگر می خواستین مقدمه غمگین باشه باید به جدایی از عشق کودکی و اینده ای نامعلوم و یک جای غربت همچنین مردی که مثل عشق کودکیش عاشقانه و پر محبت رفتار نمی کرد، اشاره می کردی! مقدمه شما یک حالت سوالی و گنگ داره. انگار گیجه و نمیدونه باید چی کار کنه؟ توی این مکان غریب با یک ازدواج اجباری، با مسئولیت های زیادی که حالا داره، باید چی کار کنه؟ (مقدمه این رو نشون میده اما اگر از احساس عشق یا ناراحتی در مقدمه استفاده کنید تاثیر گذاری بیشتر خواهد بود!) درکل مقدمه اطلاعات کافی و جذابی رو منتقل میکرد.

*آغاز رمان:
شروع رمان شما جذاب و خوب بود اول از همه به دلیل اینکه وقتی نامه رو باز کردن من فکر کردم ایشون پادشاه یا ایشون ملک هستن و فرد بزرگی هستن که نامه رو می خونن. زمانی که ملکه وارد شد و خشمگین شد و نامه از دست شاهدخت افتاد یک حدس هایی زدم اما اول این به ذهنم اومد(چرا نامه رو انداخت؟) بعد دلیلش رو فهمیدم. شروع به خوبی سلطنت رو در اول به نمایش گذاشت. این کمک های نظامی کشور پارس به دیگر کشورها مطرح شده بود و درواقع همه چیز از اون نامه شروع شد و برای پیوند بیشتر ازدواج شکل گرفت. به نظرم شروع خوبی داشتین اما اگر کمی گنگ ترش می کردین و سریع سمت نامه و ماجرا نمی رفتین کنجکاو کننده تر هم می شد، همین شروع طوفانی مانند یک تله مخاطب رو به سمت خودش گرفتار میکند.

*سیر:
سیر رمان شما به صورت کلی معمولی بود. از موضوعات ازدواج تند رد شدین و در برپا شدن جشن سیر تند رو پیش گرفتین که اونم کاملا به جا بود چون موضوع اصلی بعد ازدواج و اتفاقات مختلف بعد ازدواج بود. البته در زمینه توصیف چهره افراد هم سیر تندی داشتین و گاهی با گفتن یک رنگ مو ما رو با دنیایی از گنگ بودن رها می کردین. ولی ماجرای اصلی و روند اصلی رمان سیر معمولی ای داشت و تند ازش رد نشدین خیلی کند هم رد نشدین همین امواج نامنظم بود که باعث میشد سیر رمان نسبتا معمولی پیش برود و این یکی از نقاط قوت رمان هست!

*شخصیت پردازی:
شخصیت هایی که ما داخل رمان می سازیم اخلاق هایی دارن. شوخ ، عصبی، بامزه ،جدی و..باید اونارو مشخص کنیم تا خواننده راحت تر بتونه با شخصیت ارتباط بر قرار کنه. در این زمینه موفق بودین. با رفتار شیطون و بامزه البته شلوغ شاهدخت به خوبی اشنا شدیم. رفتار جدی و سرد و دیکتاتوری پدرش و وقار و متانت مادرش همچنین رفتار لی یون که جدی بود و کمی سرد و....خوب مشخص شد و ما تونستیم باهاشون ارتباط خوبی بر قرار کنیم. و چیزی که خیلی هم عالی بود این بود، توصیف این شخصیت هارو تونسته بودید به شکل غیرمستقیم بیان بکنید البته توصیف بسیاری از شخصیت های پشت پرده داستان هنوز در هاله ای از ابهام هست و این شاید مقداری تصویر کرکتر هارو خدشه دار بکند!

*توصیف مکان:
در اول توصیف مکان در داستان ضعف داشت ولی بعد با رفتن به کشور جدید قصر رو و ترکیب رنگ رو کمی توصیف کردین اما با این حال کافی نبود. توصیف رنگ ها و...فقط کافی نیست. باید یک توصیف زیبا و خاص و جدید از مکان به ما منتقل کنید. باید بگم توصیف مکانتون چندان چنگی به دل نمی زد. یکی از نکات قوت رمان فانتزی با تخیل یک مکان جدید و نوع خلق کردن و خوب به نمایش گذاشتنه. مشخصه تو ذهنتون مکانی مد نظرتون بود و در بیانش کمی ضعیف بودین و اونطور که باید توصیف نشد.باید دنیای خیالی و ساختگی شما برای مخاطب بیشتر تعریف شود و باید به جز رنگ بقیه قسمت ها و عناصر رو توصیف بکنید.


*توصیف چهره:
البته در توصیف چهره هم همین ایراد و کوتاهی رو داشتین. مثلا رنگ مو رو می‌گفتید و دیگه تمام. درحالی که این درست نیست حداقل یک دید کلی و کوتاه به ما راجب فرد باید بدین تا تصویر سازی کنیم. ما چشممون رو ببندیم هزارن فرد مو خرمایی میاد به نظرمون ولی ایا کسی که ما تصور می‌کنیم با کسی که شما تصور کردید یکی هست؟ خیر! در توصیف چهره ملکه فقط راجب موی خرمایی گفتین همچنین در توصیف دخترجوان هم فقط موی خرمایی و بلندش رو گفتین. فقط در توصیف لی یون کامل و خوب عمل کردین راجب موی بلند و سایه و چشمان کشیده صورت جوگندمیش و همچنین هیکلش گفتین که ما به خوبی تصویر سازی کردیم و چهرش رو در ذهنمون ترسیم کردیم. سعی کنید دید کلی و کاملی به خواننده بدین تا دچار تناقص نشه. نگین فلان شخص لاغر بود و تمام. بگین مرد لاغری بود که پوست سفید و رنگ پریده‌ای داشت همچنین چشمان آبیش خسته و بی روح به نظر می‌رسید. این یک توصیف بود به صورت کلی یک دیدی نسبت به موضوع داد اما فقط یک بار گفتن اینکه چشمش آبی بود بس نیست! هزار فرد چشم آبی وجود داره درسته؟ این مورد هم باید روش کار کنید و با توصیفی قوی تر پیش برید.

*توصیف حالات:
در بخش حالات، حالت های محیط کمرنگ بود. در حالات قطره باران رو با حال و هوای کارکتر هماهنگ میسازن و حال و هوای خواننده رو هم تحت تاثیر قرار میدن. در چند مورد به ارامش باغ اشاره کردین اما فقط اشاره بود می تونستین در سکوت صدای نغمه پرندگان و طراوت ابشار کوچیک و..رو برای نشون دادن حال و هوای ارامش به نمایش بذارین. اگر حالات در حد گفتن باشن و به نمایش گذاشته نشن کمرنگ میشن . گفتن اینکه هوا بهاری بود کافی نیست به تصویر کشیدن بهار باید صورت بگیره تا ما بهار رو لم*س کنیم و با حالات و حس و حالش خو بگیریم. شما ولی در حد گفتن می گذرین و بازش نمی کنین. البته داستان تا حدی توصیف حالات قابل قبولی نسبت به آثارهای دیگر از خودش به نمایش میگذارد و هیمن باعث میشود به عنوان نقطه ضعف دیده نشود.

*توصیف احساسات:
در بخش احساسات خوب عمل کردین. احساس غم به خاطر اینکه نمیتونه تصمیم بگیره تصمیم به دست خانوادس و تمام ترس به خاطر مسئولیت جدیدی که به دوشش میاد و ترس از مکان غریب جدید و دور شدن از وطن، بله این احساسات رو به خوبی مشخص کردین اما کمی بیشترش کنین بهتره. مثلا اینطور نباشه که تا اومد و زیبایی قصر رو دید تمام غمش رو فراموش کنه بگه حالا من همسر جدید دارم عشق قبلیم کیلو چنده(در صورتی میتونه اینطور برخورد کنه که عشق قبلیش واقعی نباشه) یا سریع بیاد عاشق همسرش بشه و همه اتفاقات قبلی رو فراموش کنه! این سخته! فراموش کردن عشقش که گفته بود بعد چند جنگ دیگه میام پیشت و حالا مجبور شد رهاش کنه و سریع عاشق همسرش بشه، این سخته که سریع یکیو جایگزین عشق قبلیش کنه و با انجام این کار احساس غم قبلی مصنوئی جلوه میده و به احساس و حال و هوای کارکترها اسیب میزنه! پس یکم پررنگ ترش کنین و سعی کنین واقعی جلوه بده حس ها رو انگار شخصیت از دنیایی خیالی و قابل لمسی وجود دارد اما با این توصیف احساسات نقطه قابل تحسین برای داستان شما محسوب میشود.

*تم:
تم رمانتون و مفهوم کلیش نشون میده گاهی عشق نرسیدن داره همچنین وقتی در خانواده سلطتنی هستی نسبت به افراد عادی محدودیت هات بیشتره و دیگه تصمیم به دست تو نیست تو فقط فرمانبرداری و فقط قبول میکنی! زندگی در قصر و سلطنت کمی دشواره ولی باید خودتو باهاش یکی کنی و محکم وایسی و یک سلطنت بسازی . حتی اگر این زندگی اجباری باشه باید پایش رو محکم کنی و وایسی دیگه سرنوشتت عوض شده و تو فقط باید ایندت رو ادامه بدی و بسازیش . این معنی و مفهوم کلی بود و بیشتر در این مورد رژه رفته بودین . همچنین گاهی برای یکی شدن نیازه اینده برخی افراد رو خودمون با اجبار تغییر بدیم و این داستان رو جذاب تر میکند.


*پیرنگ داستان:
در مورد پیرنگ باید بگم رمان شما بیشتر روی سلطنت و کارهای سلطنتی رژه می رفت. متهد شدن رو به نمایش می ذاشت که باعث یک ازدواج اجباری شد همچنین دشمنانی که در اینده پا به میدان میذارن هم به نمایش میذاره و درکل راجب کارهای سلطتنی هست و شاهدخت نقش ملکه رو قراره به جا بیاره و یک مسئولیت بزرگی روی دوشش خواهد بود! نقطه اوج داستان هنوز پیدا نشده اما کشش ابتدای به شدت خوب پیش رفته و برای همین هم منتظر یک نقطه اوج عالی باید بود!

*منولوگ و دیالوگ ها:
مونولوگ از چند بخش ریز تشکیل شده، حالات، احساسات، دیالوگ، توصیف شخصیت پردازی و..هرچقدر زیرمجموعه ها بهتر باشن مجموعه کلی همونقدر بهتر میشه. متنتون به صورت کلی خوب بود و موارد رعایت شده بود سعی کرده بودین خاصش کنین و افکارات جالب و پر از سوال شاهدخت هم باعث کنجکاوی بیشتر خواننده می شد . درکل مشکلی در مونولوگ نبود می تونم بگم اگر توصیفاتتون رو بهتر کنین صددرصد مونولوگ جذاب تر و بهتر هم خواهد بود در این شکی نیست!
دیالوگ های شما محکم بود و تاثیر گذار هست. دیالوگ اضافی و حوصله سر بر یا عادی ای نداشتین دیالوگ باید همیشه خاص باشه و از کنایه هم درش استفاده بشه! چنین دیالوگ هایی عضو دیالوگ های ماندگار میشن و قدرت رمان رو بالا میبرن اما دیالوگ ساده خوبم مرسی یا بدم چندان مجذوب نمیکنه و چنگی به دل نمی‌زنه. خوشحالم که چنین دیالوگ های خوبی داشتین این تاثیر گذاری احساسات کارکتر هارو هم بالا برده بود. شما توانسته بودید یک توازن بین دیالوگ ها و منولوگ هایتان بسازید که قابل تحسین بود.

*بافت و زاویه دید:
بافت زمانی رمانتون درس بود و پرش زمانی نداشتین. گاهی شاهدخت در تفکراتش به گذشته سیر می‌کرد که اونم بسیار کوتاه بود اینطور نبود که برین گذشته رو بیان کنید و بعد اتفاقات مختلف بیاید به اینده. متن یک دست و خوبی داشتین و پرش زمانی مشاهده نشد. زاویه دید هم اول شخص بود و از زبان شاهدخت فقط بیان شد و تغییر راوی در رمان دیده نشده. کاملا هم درست بود و بهتر همین بود از زبان اول شخص باشه. شاهدخت از بسیار چیزها مطلع نبود و این باعث می شد ماهم همراه ذهن اون پر از سوال بشیم و کنجکاو باشیم و با احساسش بهتر همراه بشیم. برای کافه نویسندگان تخیلی واقعا بافت خوبی وجود داشت.

*باور پذیری:
درباره باور پذیری باید بگم خب اینکه در قصر محدودیت های زیادی برای یک شاهدخت هست و برای متهد شدن دو قلمرو ازدواج اجباری صورت می گیره قابل باور بود حتی در حقیقت نیز شاهد چنین اتفاقاتی بودیم اما اینکه بره قصر عشق قبلی و همه اتفاقات قبلی رو فراموش کنه سریع کمی غیرقابل باوره و باید روی این مورد کار بشه که چجوری گذشته فراموش شد؟ البته قابل ذکر هست که رمان شما با داشتن ژانر تخیلی از قوانین باور پذیری فاصله میگیرد و برای همین باید مخاطب خودش را آماده هر اتفاقی بکند!

*اشکالات نگارشی:
اشکالات نگارشی کمی داشتین و فقط چند مورد کوچک بود که خودمو موظف میدونم اونارم بیان کنم.
پدر: فریماه؟ باید اینطور نوشته بشه پدر:«فریماه؟»
بیش‌تر بیشتر نیازی به نیم فاصله گذاشتن نیست
علائم نگارشی هم خوب رعایت شده بود فقط باید در متن نقطه از کلمه بعدی فاصله داشته باشه و به کلمه قبلی بچسبه که در برخی جاها این مورد رعایت نشده بود. بعضی کلمات هم بیش از حد کشیده شده بودند. به جز این چند مورد ایراد های چندانی در متن دیده نمیشود.

ایده:
همونطور که می دونید ایده اساس و پایه یک رمانه و درواقع بدون ایده نمیتونی چیزی بنویسی که بخوای توصیف و..رو رعایت کنی. ایده فقط باید برای خودش شخص باشه و کلیشه ای نباشه. ازدواج اجباری سلطنتی که برای اتحاد مجبور به ازدواج می شدن باهار دیده شده و اینکه یک شاهدخت نمیتونه سرسنگین باشه و صحبت های ملکه مادر آزار میده هم باز تو خیلی جاها دیدیم. چیزی که ایده شمارو قراره خاص کنه از اینجا به بعده. اینکه با ازدواج و رفتنش به کشور دیگه چه اتفاقی میفته؟ چه جنگ هایی شکل می گیره؟ را*بطه شاهدخت با همسرش چطور خواهد شد؟ و مواردی مثل این که فعلا ننوشتین و تا جایی خوندم که تازه به قصر رفته و می خواد بدونه چرا درباریان به این اعتراض کردن که پادشاه و شاهزاده شخصا به ایران اومدن و مقامات رو نفرستادن و..یعنی روند کامل مشخص نشده و هنوز مشخص نیست ایده شما کلیشه ای هست یا نه اما به نظرم جنگ ها و دشنمی هایی اتفاق خواهد افتاد که رمان رو خاص کنه و امیدوارم همونطور باشه.ایده شما شاید انقدر جدید و بکر نباشه اما نحوه نگارشش به شدت جدید و جذابش کرده است!


با تشکر از منتقدان: @Aras
@ex_vk
قلمتان مانا @Mohadeseh.f
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا