با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن میگذرد.در کوچه پس کوچههای هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید
با سلام و عرض وقت بخیری
نویسنده عزیز اثر شما طبق اصول و چهارچوب اصلی رمان و داستاننویسی نقد گردیده است.
?منتقد اثر شما: @گمنام
* لطفا پیش از قرارگیری نقدنامه توسط منتقد در این تاپیک پستی ارسال نکنید!
* این تاپیک پس از قرارگیری نقد به مدت سه روز باز خواهد بود تا شما نظر شما ثبت شود، سپس قفل خواهد شد.
* اثر شما پس از ارسال نقدنامه تحت نظارت منتقدتان قرار خواهد گرفت؛ درصورتی که نسبت به نکات منتقد بیتوجه باشید، دیگر هیچ نقدی از شما پذیرفته نخواهد شد.
با توجه به اینکه نقد شورا تاثیر مستقیمی بر تگدهی و سطحبندی اثر شما دارد، درصورتی که هرگونه شکایت، انتقاد یا پیشنهادی در ارتباط با تالار نقد و نقد اثر خود دارید؛ به تاپیک زیر مراجعه کنید. ?تاپیک جامع شکایات و پیشنهادات تالار نقد
نام رمان:عدالت سرنوشت
نام نویسنده:ترانه شیخلر
ژانر : عاشقانه
خلاصه:
دختری زیبا و خوش قلب به دلیل شرایط سخت زندگیشون مجبور به کار کردن در سن کم میشود و سرنوشت جوری رقم میخوره که دو مرد عاشقش میشوند یکی مغرور و دیگری مهربان، عاقبت این مثلث عشق چه میشود؟ آیا عدالت سرنوشت واقعا عادلانه است؟
لینک رمان: رمان عدالت سرنوشت
بهنامتعالی نقد رمان "عدالت سرنوشت"
منتقد رمان "گمنام"
نوع نقد "نقد شورا"
تاریخ تحویل "۱۵ تیر ۱۴۰۰"
?عنوان رمان?
عدالت سرنوشت، عنوانی کلیشهای ست که در نگاه اول، تا حدودی خواننده جمع می کنه.
عنوان از دو کلمه ساخته شده: عدالت- سرنوشت، که وقتی خونده می شه، خواننده ذهنش به داستان های عاشقانه-اجتماعی کشیده می شه و تو ذهنش یک دختر و پسر رو به نمایش می کشه که خب، مثلِ اکثر رمان ها جدایی می کشن و ... خب چون جدیداً با این رمان ها افزایش پیدا کرده، عنوان کلیشهای محسوب میشه! اگر کلمه های مبهمی رو کنار هم می ذاشتن، خواننده رو به چالش می کشیدن!
?ژانر رمان?
عاشقانه! رمان دارای یک ژانر هست؛ که بایستی بهش اضافه بشه. ژانر عاشقانه در پارت های دوم خودش و نشون داد؛ عشق در یک نگاه! در پارت های بعدی، ژانر "اجتماعی" بهش اضافه شد، با اینکه نویسنده هیچ اسمی ازش نبرده بود.
?جلد رمان?
توی جلد اولین چیزی که به چشم می خوره، اشخاص اصلی رمان هستن. تارا، هوراد، ارمیا... و چیزی که بیشتر از این ها نظر من رو جلب کرد، آشنا بودن جلد بود! توی یکی از پیامرسان ها، از همین اشخاص برای جلد استفاده شده بود، بجز تایپوگرافی و نماد های دیگه این جلد انگار کپی شده! خب، نویسنده عزیز! می تونستین یکم بگردین و خلاقیت به خرج بدین و عکس مربوط به عنوان رو انتخاب کنید. جدا از پس زمینه، نوشته رو عکس هم به نظرم باید طور دیگهای می بود؛ فونت و جای تایپو رو تغییر بدین.
?خلاصه رمان?
خلاصه بایستی گنگ می بود، در صورتی که قسمتی از رمان هم باید در کنارش باشه. خلاصه شما طوری بود که، کل ماجرایی که رمان بر پایه اونه رو فاش کرد! و این حس کنجکاوی قلقلک نداد هیچ، باعث شد خواننده بفهمه ماجرا چیه و خوندنش رو پایان بده! تقریباً شما کاری که توی عنوان انجام دادید، توی خلاصه هم پیاده کردید.
?آغاز رمان?
داستان از اونجایی شروع میشه که، آرمیا، شخصیت اصلی مذکر، دربارهی دخترش و بلاتکلیفی که درباره گذشته و پرستار داره شروع میشه؛ و پسر عموش تصمیم می گیره که براش پرستار بچه جور کنه! خب، تا اینجا اوکی بود؛ ولی خواننده رو گیج و خسته کرد! چون، نه احساسی داشت، نه جدید بود. توی یکی از رمان ها همین آغاز به کار رفته فقط با کمی تغییر. خب یه سوال؛ شما وقتی این شروع رو می خونید دوس دارید ادامه بدید؟
?شخصیت پردازی?
شخصیت پردازی، تا حدودی خوب بود. میگم تا حدودی، چون انقدری نبود. شخصیت پردازی باید طوری باشه که مخاطب، آروم آروم با اشخاص توی داستان آشنا بشه؛ نه یهویی!
تارا: مهربون، نجیب، درون گرا، چهرهای غربی
آرمیا: سرد و مغرور، میان گرا، چهرهای متعادل میان غربی و شرقی
هوراد: شیطون و فعال، مهربان، میان گرا، چهرهای متعادل..
این سه نفر شخصیت های اصلی هستن، درکل جوری نبود که شخصیت های دیگه زیاد حضور داشته باشن.
?تصویر پردازی?
تصویر سازی یهویی اتفاق می افتاد. توی واقعیت، یک فرد نرمال توی 50 ثانیه نمی تونه جز به جز اطرافش رو دید بزنه، و قشنگ یادش بمونه. و حالات(توصیفش) هم خیلی فشرده بود. زیاد بهش توجهی نبود و این حس مبهمی به خواننده می داد؛ به جای اینکه خواننده رو ببره جای اون شخص! در کل تصویر سازی، اگر درست و بجا بیان بشه، خیلی تاثیر می زاره تو رمان.
?سیر داستان?
تنده! اون تعادلی که باید داشته باشه رو نداشت. من رو به شخصه کلافه کرد، طوری که هی از صفحه خارج می شدم و بعد از دقایقی باز بر می گشتم. اتفاقات، باید-باید مرتب پیش بره؛ نه اینکه خواننده هنوز تو پارت قبلی داره سیر میکنه، شما تو پست بعدی بگین "3 ماه از اومدنم به این عمارت می گذره!"
واقعا چطور بدون هیچ اتفاقی، 3 ماه گذشت؟
~~
?سبک نگارش?
برای هر نویسندهای، کارش ارزش داره! پس باید خیلی تلاش کنه که این ارزش رو با بازدید کننده هاش سهیم بشه! من از سبک نوشتن شما، یه چیزی رو فهمیدم؛ شما ایده تون رو از چند رمان جمع آوری کردید؛ حتی سبک نوشتن تون هم این رو فریاد می زنه! نگا کنید، شما بایستی، سبک نگاشتن تون رو تغییر بدید! چون یک خواننده خوشش نمی یاد همهی نویسنده ها یک جور نوشتن و ایده داشته باشن. تخیل داشته باشین، توی ماجرا ها زندگی کنید، حس های خودتون وقتی بجای اشخاص هستین رو بنویسید؛ تا به نتیجهی دلخواه برسید!
?هدف و پیام داستان?
تا پارت جدید، رمان هدف خاصی نداشت جز، فرار کردن از حسی که داری! ممکنه چند نفر که شکست عشقی خورده باشن، با خوندن رمان شما یاد داستان خودشون بیوفتن، ولی بنده اصلا پیام خاصی رو تو رمان شما پیدا نکردم!
?زاویه دید?
زاویه دید، درحال چرخش بین 3 نفرِ! به نظر من اگر "سوم شخص" بود، عالی می شد. چون اونجوری قابل درک و فهم تر بود...
?ایرادات نگارشی?
ایرادات نگارشی زیاد داشتن. مخصوصاً تو "." و "،" گذاشتن! دیگه علامت های دیگه بماند. بعضی پارت ها باید از اول باز نویسی بشه، و جاخالی هایی که میان پاراگراف ها هست مشخص بشه.
?توصیه منتقد?
با سلام، خدمت نویسنده عزیز ترانه! با ارزوی سلامتی و موفقیت به شما، خواهشمندم تا کمی به توصیه های من توجه کنید!
1_ شما باید سبک نگارشتون رو تغییر بدید، بیشتر با ناظر خودتون دربارهی این مسئله تلاش کنید.
2_ لطفاً احساسات درون رمان رو بیشتر کنید، طوری که انگار واقعاً داره اتفاق می افته.
3_ عنوان، ژانر و جلد، بیشتر روشون فکر کنید، چون نقص هایی داشتن...
گمنام باتشکر