با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن میگذرد.در کوچه پس کوچههای هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید
رمان: پریماه
ژانر: عاشقانه، طنز
به قلم: نگین بای
خلاصه:
پریماه، طی یک حادثه با سیاوش آشنا میشود؛ اما باید تصمیمی بگیرد که بین دوراهی قرار گرفته است. او سرانجام قدم به راهی میگذارد که... . پایان خوش.
عنوان رمان:
*پریماە نام دخترانەای به معنای زیباروی به مانند ماهست، با خواندن نام رمان متوجه میشویم که این پریماه اسم یکی از شخصیتهای اصلی رمانِ و دلیل انتخاب نویسندە همین است. با شروع رمان متوجە میشیم که دقیقاً نام شخصیت برای عنوان رمان گذاشته شده.
عنوان باید گیرایی زیادی داشته باشد و باعث شود کنجکاوی خواننده شود، اما انتخاب نام شخصیت یکی از کارهاییست که به نویسنده پیشنهاد داده نمیشود به دلیل اینکه شخصیت مجهول نمیماند که مخاطب در بین خواندن متوجه آن به شود، و بعضی مواقع اتفاقات رمان را بر ملا میکنند، نام رمان باید بر اساس اتفاقاتی که در رمان رخ میدهد انتخاب شود و با ژانرها ارتباط داشته باشد. عنوان پریماه درستِ اسم زیباییست اما انچنان مناسب نیست و جذابیت کافی ندارد کە یک خوانندە با فهمیدن نام میل بە خواندن پیدا کند، این عنوان هیچ گونه دخالتی جز نام شخصیت در رمان ندارد، رمان تخیلیست اما در ژانرها این عنوان قید نشده اما باید نامی جدید و غیرپارسی هم مناسب است.
جلد رمان:
تکست جلد رمان با رمان ارتباط درستی دارد. عکس جلد دختری با موهای افشون در طبیعت است. هیچ ارتباطی با رمان درش دیدە نمیشود به جز اینکه بگوییم آن دختر همان شخصیت اصلی پریماه است و همین! عکسی که برای رمان انتخاب شده بیشتر برای رمانهایی با ژانر اجتماعیست.
جلد مثل یک روکش برای رمان است که مخاطب با دیدن جلد جذب میشود برای شروع رمان! بهترست برای جلد رمان عکسی مدنظر بگیرید که با اتفاقات رمان و همینطور ژانرها کمی همخونی داشته باشد!
شروع رمان:
*شروع رمان حیاتیست و اصلاً نباید کلیشه یا تکراری باشد. رمان از اونجایی که شروع میشود پریی و ققنوسی ب روی درخت نشستهاند و در مورد روح آدمها صحبت میکنند. شروع انچنان بدی نیست و کرکتر ها از همان ابتدا مشخص شدند. اما این شروع را باید پرو بال بیشتری داد تا تخیلی بودن رمان حس شود، برای اینکه یکدفعه شروع شود و سریع مکالمه بین شخصیتها باشد و شرح بدن که جریان رمان چیِ یکم زود اطلاعات تخیلی رمان را مخاطب پی میبرد.
خلاصه رمان:
*برای رمان خلاصه کوتاه و ابتدایی نوشته شده، اسم هر دو شخصیت در خلاصه نام برده شده، این کار را اصلاً هیچ وقت پیشنهاد داده نمیشود چون راحت پرده برداری از اسم شخصیت برای خلاصه نوعی لو دادن کرکتر است، پریماه در طی یک حادثه با سیاوش آشنا میشود تا اینجا به خواننده فهمانده شده دو شخصیت کە باهم آشنا میشوند، خیلی ساده عنوان شده، اما باید تصمیمی بگیرد کە بین دوراهی قرار گرفتە است، در اینجا جای کلمهها باید برای خوانش بهتر عوض شود و سرانجام به راهی پا میگذارد که، خب تناقص هر جمله با جمله دیگه زیاد است، در پایان خلاصه نباید از ... استفاده کرد یا پایان خوش خلاصه را دچار ضعف میکند سه نقطه در انتها نباید قرار داد به این خاطر که نباید پایان خلاصه را باز گذاشت و پایان خوش خیلی راحت به مخاطب اتمام رمان را لو دادهایم و یکی از مهمترین نکات برملا شده!
خلاصه باید به مخاطب کشش زیادی برای خواندن بدهد چون خلاصه برای جذب خوانندهست که رمان را با خلاصه که دارد بسنجد، اتفاقات رمان فقط اشنایی سیاوش و تصمیم به راحتی گفته شده و به منظور اینکه با خواندن از داستان پی ببرست، هیچ کدام از ژانرها را در پی نمیگرد جز اینکه بگیم آشنایی دو فرد عاشقانهست و این هم نمیشود درست! برای خلاصه بهتر است تغییرات کلی صورت بگیرید تا مخاطب جذب شود و در مورد دنیایی تخیلی که گفتید هم در آن موج بزند.
شخصیت پردازی:
*شخصیت پردازی بە طور سادە بود! فقط در دیالوگها متوجه کمی متوجه شخصیتهای داستان میشدیم به این خاطر اینکه منولوگها کوتاه بودند و فقط با دیالوگ اتفاقات را پشت سر هم به اتمام میرساندند! در مورد شخصیت اصلی به جز اینکه یک پری نسبتاً کنجکاو و مهربان است آنچنان چیز بیشتری در خاطر نداریم! بقیه موارد در موردش مجهول است و همانطور بقیه کارکترها فقط یک ویژگی محو از آنها بود!
فضاسازی:
*در مورد فضا سازی متاسفانه کمی ضعیف بود. از همان ابتدا پری به روی درخت به پسر نگاه میکرد، فقط همین قدر توضیح نمیتواند کمک به خواننده کند متوجه اتفاقات رمان شود! در مورد مکان هایی که در رمان بود هیچ توصیفی انجام نشده و تمام مکان ها محو است! در مورد حالات و مکان ها باید بیشتر کار شود! حتی هیچ توضیحی در مورد مکانی که سیاوش و آوا پریماه را پیدا کردند داده نشده بود! فقط گفتن یک حیاط! خانهشان به چه شکل بود؟ لباسها؟ چهره هیچ کدام درست توضیح نداده شده بود! فقط قسمتی که پریماه مونداشتِ و وقتی به شکل آدم شده مو هایی دارد. موها به چه شکل بودن، پریماه قبلا چه شکلی بود؟ ققنوس اصلا توضیح در موردش داده نشد! باید تا جای امکان روی این قسمت کار شود به دلیل اینکه تمام فضا و احساسات رمان به شکلی محو است و اصلاً مخاطب نمیتواند درکی از این فضا داشته باشد و مخصوصاً رمانهایی که تخیلی هستند باید یک فضایی جدید خلق شود تا خواننده به درستی انس بگیرد!
دیالوگها:
*از آغاز دیالوگها نقش پرنگی در رمان داشتند، بە شکلی کە اتفاقات با دیالوگها ورق میخورد و منولوگ نقش کمرنگی داشت و یکم باید این نقص بر طرف شود و از هر دو به یک اندازه استفاده بشود. و مخصوصاً موقع دیدار سیاوش و آوا! دیالوگ تازە و یا پر معنایی دیدە نمیشد و همه اتفاقات و ماجراها را در پی داشت.
ایده:
*ایده رمان در مورد پریست که به طور عجیبی آدم میشود و با دو فرد آشنا میشود. ایده کمی تکراریست که در مورد تخیلات نویسندهست پری که روح آدمها را میگیرد و نمایانست دلباخته سیاوش میشود. درست است که این ایدهها الانِ کمی کلیشه را در بر میگیرد اما میشود با اتفاقات این ضعف را پوشاند.
سیر رمان:
*یکی از مشکلات رمان کوتاه این است که سیر رمان تند میشود و نویسنده در اینجا هم کمی ایراد شده! اما انقدر سریع نبود که اتفاقات در ذهن ثبت نشود، اما در اویل رمان سیر دارای سرعت زیادی شده و مستقیم به طرف موضوع اصلی رفته! بهتر برای این قسمت تا اندکی سیر رمان در انجا کندتر شود! سریع باید کاری کند مخاطب دلسرد، خسته یا گیچ نشود به طوری که هنوز اتفاق قبلی درک اندکی ندارد و نویسنده شتاب زده به موضوع بعدی! کمی در مورد دنیای تخیلی که ساختید توضیح بدید تا اندکی سیر به حد مناسبی برسد.
نکات کلیدی: ژانرهای رمان به درستی انتخاب نشده! رمان شما تخیلیست و حتماً باید این ژانر قید شود، ژانر طنز برای رمانهایی است که مخاطب را به قهقه زدن وادار کند و نه رمانهایی که شاید دربین اتفاقات یک لبخند خیلی کوچک بر لب مخاطب بیاید برای این ژانر یا تغییراتی در رمان بدهید یا حذفش کنید!
*سعی کنید برای رمانتان دنیایی جدیدی خلق کنید که بتواند پری داستانتان در آن زندگی کند.
*وقت بیشتری برای مکانها و احساسات شخصیتها بگذارید.
*سعی کنید اتفاقات جدید و نوعی را به تصویر بکشید که رمانتان به دور از کلیشه باشد. قلمتان مانا@Negin
با تشکر از منتقد @ex_vk