«۱۹۱۷» از تکنیکِ بحثبرانگیز و پُرسروصدایی بهره میبرد که فیلمِ اولداسکولی دربارهی جنگ جهانی اول را به یکی از موفقترین فیلمهای سال از لحاظ تجاری تبدیل کرد و آن را فراتر از محافلِ تخصصی سینما، به یکی از رایجترین موضوعاتِ گفتگوی سینمایی عموم سینمادوستان تبدیل کرد. سم مندز در جایگاهِ کارگردان که قبلا سابقهی ساختِ فیلمِ جنگی با «جارهد» و اجرای تکنیکِ پلانسکانس با سکانسِ افتتاحیهی ۴ دقیقهای «اسپکتر» را دارد، تصمیم گرفته بود «۱۹۱۷» را در حرکتی «بردمن»گونه بهصورتِ وانتیک بسازد. یا حداقل با تدوینِ مخفیانه و ظریفش، این توهم را به بیننده القا کند که در حالِ تماشای برداشتی یکسره بدون کات است. یا حداقل فیلمی که فقط شامل یک کاتِ آشکار در اواسطش که شخصیتِ اصلیاش بیهوش میشود است. تکنیکِ پلانسکانس، تکنیکِ نوآورانهای نیست. از «طناب» ساختهی آلفرد هیچکاک تا «کشتی روسی» ساختهی الکساندر سوکوروف؛ از سکانسِ افتتاحیهی «نشانی از شر» ساختهی اُرسون ولز تا سکانسِ کلاب شبانه در «رفقای خوبِ» مارتین اسکورسیزی. این تکنیک، تکنیکِ غیرمتداولی هم نیست؛ هر سال سینما و مخصوصا تلویزیون میزبانِ سکانسهایی از این دست هستند؛ از سکانسِ مشهورِ اپیزودِ چهارمِ فصل اولِ «کاراگاه حقیقی» تا سکانس مبارزه در راهرو از «اُلدبوی»؛ از اپیزودِ پلانسکانسمحورِ فصل سوم «مستر رُبات» تا اپیزودِ مشابهای در «تسخیرشدگی خانهی هیل»؛ از برداشتهای بلندِ درامِ هولوکاستی «پسر شاول» تا تقریبا کلِ کارنامهی آلفونسو کوآرون که خودش یک فهرستِ جداگانه میطلبد.
آخرین ویرایش توسط مدیر: