تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

نقد همراه نقد همراه رمان آکادمی جادوگری | منتقد ♡mahsa.B♡

وضعیت
موضوع بسته شده است.
نویسنده رسمی
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
Jun
2,053
3,774
148
18
بسم‌الله‌الرحمان‌الرحیم
65957_36b261020a4d392d31790cf747718fa2.png

با عرض درود و وقت بخیری خدمت نویسنده ارجمند
اثر شما طبق چهارچوب و اصول نقد همراه توسط منتقد: @♡mahsa.B♡ پارت‌به‌پارت نقد می‌شود و پست‌های نقد توسط شخص منتقد در همین تاپیک ارسال می‌شود.

پیش از شروع نقد خواهش‌مندیم تاپیک قوانین نقد همراه را مطالعه کنید؛
?قوانین نقد همراه

برای پیشگیری از هرگونه اسپم و ... درصورت بروز هرگونه پرسش، سوال خود را در گپ اختصاصی منتقد خود یا تاپیک زیر مطرح کنید؛
?تاپیک پرسش و پاسخ تالار نقد

درصورتی تمایل به پیشنهاد و انتقاد از روند نقد خود و تالار نقد در تاپیک زیر مطرح کنید؛

?تاپیک انتقادات و پیشنهادات تالار نقد

به امید موفقیت روز افزون شما
مدیریت تالار نقد
@Doyle
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده رسمی
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
Jun
2,053
3,774
148
18
بسم‌تعالی
نام رمان: آکادمی جادوگری
نام نویسنده: آل11
ژانر رمان: علمی_تخیلی، عاشقانه، فانتری، معمایی
خلاصه رمان:
داستان درباره جهانی جادویی میان جهنم و زمین است؛ که با موجوداتی متفاوت و مختلف است.
پنج نژاد وجود دارند، که با صلح و آرامش زندگی می‌کردند اما چرخه زندگی نچرخید و نژاد ششم از قبیله‌ای متفاوت نیز پدید آمد؛ که به نژاو نفرین شده معروف شدند و آن‌ها کسانی جز جادوگران نبودند.
بعد از اختلافات شدید و غیب شدن ناگهانی خدای آن جهان، ولوله و جنگ برپا شد.
سالیان بعد که جهان به تکلونوژی‌های جدید رسید و جنگ میان طرفداران خدا و طرفداران پادشاهی برپا شد، تصمیم گرفته شد که از کمک جادوگران در این جنگ استفاده کنند و آکادمی های مخصوص پرورش جادوگران تاسیس شد؛ در این میان دخترکی به اسم آندیا هنگامی که به مدرسه اش می‌رفت، در راه اشتباهی به جهان جادویی احضار شد و به آکادمی جادوگری اعزام شد، در حالی که او جادوگر نبود!

برای مطالعه رمان کلیک کنید!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته + نویسنده رمان
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
Jul
1,776
110
148
وضعیت پروفایل
???? ?̈???? ????? ?????????
بسمه تعالی
پارت اول، آکادمی جادوگری​
مقدمه سرآغازی‌ست برای زیباتر نگاشته شدن رمانتان و جای یک مقدمه به شدت خالیست.
داستان بدون کلیشه شروع می‌شود، دخترکی که درحال تعویض باطری‌های ساعت است.
داستان بدون ابهام پیش می‌رود، نیاز به فضاسازی در همان ابتدا نمایان است. کشمکش‌های درونی و غرغر کردن دخترک، کمی از شخصیت دخترک را در ذهن مخاطب شکل می‌دهد.
روند داستان را سریع پیش می‌برید، در دادن اطلاعات به مخاطب عجله دارید و اطلاعات را دربین دیالوگ‌ها به مخاطب به زور القا می‌کنید.
برای مثال دعوایی که بين پدر و دختر داستان شکل گرفته را بهانه‌ای برای همراه نشدن پدر با دختر کرده‌اید بدون اينکه دلیل دعوا مشخص باشد. پیشنهاد می‌شود توصیفات بیشتری از حالات شخصیت و حرکاتش داشته باشید، قبل از شروع اوج و فرود‌های داستان کمی برای کاراکترتان شخصیت‌پردازی کنید.
دخترک از خانه خارج می‌شود و در بین کشمکش‌های درونی‌اش صدای خرناس سگ می‌شود و به سمت جنگل می‌دود، در این مرحله داستان به سمت اوج می‌رود.
توصیف حالات ترسیده‌ی کاراکتر جزو نقاط قوتتان است؛ اما با کمی سعی بیشتر می‌توانید سطح قلمتان را ارتقا دهید.
شخصیت‌پردازی رکن مهمی‌ست که اصلا به آن نپرداختید، سیر رمان به شدت تند است و مخاطب هیچ شناختی از شخصیت‌ها ندارد.
دخترک در جنگل گم می‌شود و پارت اول در اوج به اتمام می‌رسد.

یادتان باشد جای فعل همیشه در آخر جمله است.
کم کم اخم‌هام داشتند جاشون رو می‌دادند به ترس!❌
کم‌کم اخم‌هام داشتند جاشون رو به ترس می‌دادند.✅

سعی کنید یک کلمه را در جمله چندین بار تکرار نکنید و از کلمات هم‌معنی و جایگزین استفاده کنید؛ چراکه از زیبایی جمله می‌کاهد. (برای مثال)
خیلی ترسیده بودم و شدیدا عصبی بودم.❌
خیلی ترسیده بودم و از شدت عصبانيت پوست لبم رو می‌جویدم.✅
کمی که آروم شدم، از جام بلند شدم.❌
کمی که آروم شدم عزمم رو برای برخاستن جزم کردم.✅
و... .
در جمله خیلی از کلمه‌ی (و) استفاده می‌کنید، می‌توانید به جای و از ویرگول یا کلمات ربط دیگر استفاده کنید.
اخمی کردم و روم رو برگردوندم و از در خارج شدم و وارد حیاط نسبتا بزرگ خونه شدم.

موفق باشید?
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته + نویسنده رمان
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
Jul
1,776
110
148
وضعیت پروفایل
???? ?̈???? ????? ?????????
پارت دوم

سرگردان داشتم دور خودم تو جنگل می‌چرخیدم و حوصلم سر رفته بود. ترسیده بودم.
خسته شده بودم.❌
سرگردان داشتم دور خودم تو جنگل می‌چرخیدم و حوصله‌ام سر رفته بود. ترسیده بودم، خسته شده بودم.✅
(برای مکث کردن از ویرگول استفاده کن، نقطه گذاشتن اشتباهه)
از ناچاری و شدت خستگی؛ با ناله به یک درخت بزرگ تکیه دادم که تقریبا شبیه کنده درخت بود.
داشتم از اعصبانیت (عصبانیت)✅ گریه می‌کردم.
کمی غر زدم و بعد که چشم‌هام رو باز کردم؛
صدای تیکی از کنده‌ی درخت بلند شد که باعث شد صدام قطع بشه.
(ضعف در علائم نگارشی آشکار است، لطفا برای علائم نگارشی درخواست مشاور بدید. سیر رمان هنوز هم به شدت سریع هست.)✅

نگاهی اجمالی به کنده‌ی درخت کردم تا بفهمم چرا صدای تیک از خودش خارج کرد. که ناگهان زمین لرزید؛ باعث شد جیغ بکشم و محکم کوله‌ام رو از ترس ب*غل کنم.
نور سبز بزرگی بالای سرم پدیدار شد.
از ترس، چشم‌هام گشاد شد و فریادی کشیدم که فکر کنم صدام تا تهران رفت.
نمی‌دونم چی شد؛ رو هوا معلق موندم.
همون‌طور جیغ می‌کشیدم که حس کردم همه چیز آروم شد و یه نسیم خنک وزید.
کوله‌ام رو محکم تر ب*غل کردم و یه لای چشمم رو باز کردم تا ببینم این زلزله تموم شد یا نه!
که دیدم چند تا موجودات ریز و بامزه رو هوا دارن پرواز می‌کنند!.
(بعد از علامت تعجب لازم نیست نقطه بزاری.)✅
در توصیف صحنه‌ی بالا می‌توانستی خلاق‌تر باشی، فضاسازی داشته باش و محلی که در ذهنت داری با توصیفات زیبات در رمان جا بده، برای مثال
فضای جنگلي را در ذهنت داری؛ برای به تصویر کشیدن این جنگل در رمان می‌تواني به واژه‌ی جنگل زیبا بسنده کنی که برای مخاطب ملموس نخواهد بود؛ اما با شرح‌های زیبا از فضای جنگل، مانند شبنم‌های روی گلبرگ‌ها، صدای پیچیدن زوزه‌ی باد در ميان شاخ و برگ درختان، صدای دلنواز شرشر چشمه و... می‌توانيد به یک فضاسازی مطلوب دست پیدا کنید.
در پاراگراف بندی هم مشکل دارید، جملات رو در یک پاراگراف جا بدهید.✅

چشم‌هام رو تا ته گشاد کردم و به اطرافم نگاه کردم که دیدم توی هوا معلقم و همه جا سبز خوش رنگه و کلی چیز میز رو هوا معلقه.❌
(در جمله‌ی بالا هم از کلمه‌ی و زياد استفاده کردید هم از واژه‌ی معلق، برای دومین معلق موجود در جمله از کلمات جایگزین استفاده کنید.)✅
از زور تعجب، قفل کرده بودم.
یک نگاه به پایین انداختم که چشم‌هام دو، دو زد و لحظه‌ای فکر کردم اگه بیوفتم چی میشه؟
که حس کردم زیر دلم خالی شد و بی وقفه سقوط کردم.❌
(کلی چیز میز چیه؟! سعی کن توصیف کنی. موجوداتی که در ذهنت داری رو توصیف کن و براشون شخصیت‌پردازی کن.
در این پارت هم اثری از شخصیت پردازی نبود. رمان همچنان در اوج به سر می‌برد و پارت دو نیز در اوج به پایان می‌رسد.)✅
در استفاده از علائم نگارشی دقت بیشتری داشته باشید.

یک نکته‌ی بسیار مهم، سیر رمان در زمان حال است و شما در پایان جمله از افعال گذشته استفاده می‌کنید، فعل بود برای زمانی مناسب است که شخصیت خاطراتی را بیان می‌کند یا از گذشته چیزی را برای کسی توصیف می‌کند، برای مثال.

چشمانش را بسته بود.
چشمانش را بسته است.
وقتی فعل بود در آخر جمله می‌آید زمان گذشته را توصیف می‌کند و اگر است یا هست بیاید جمله بازه‌ی زمانی حال را بیان می‌کند.✅


موفق باشید?
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا