تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

نقد همراه نقد همراه رمان محکوم به سکوت | هستی رضوانی‌فر کاربر انجمن کافه نویسندگان

وضعیت
موضوع بسته شده است.
نویسنده رسمی
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
Jun
2,053
3,774
148
18
بسم‌الله‌الرحمان‌الرحیم
65957_36b261020a4d392d31790cf747718fa2.png

با عرض درود و وقت بخیری خدمت نویسنده ارجمند
اثر شما طبق چهارچوب و اصول نقد همراه پارت‌به‌پارت نقد می‌شود و پست‌های نقد توسط شخص منتقد در همین تاپیک ارسال می‌شود.

پیش از شروع نقد خواهش‌مندیم تاپیک قوانین نقد همراه را مطالعه کنید؛
?قوانین نقد همراه

برای پیشگیری از هرگونه اسپم و ... درصورت بروز هرگونه پرسش، سوال خود را در گپ اختصاصی منتقد خود یا تاپیک زیر مطرح کنید؛
?تاپیک پرسش و پاسخ تالار نقد

درصورتی تمایل به پیشنهاد و انتقاد از روند نقد خود و تالار نقد در تاپیک زیر مطرح کنید؛

?تاپیک انتقادات و پیشنهادات تالار نقد

به امید موفقیت روز افزون شما
مدیریت تالار نقد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده رسمی
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
Jun
2,053
3,774
148
18
بسم‌تعالی
Screenshot_۲۰۲۲۰۲۰۱-۰۸۱۴۳۹.jpg

نام رمان: محکوم به سکوت
نام نویسنده: هستی رضوانی‌فر
ژانر: معمایی، تراژدی
خلاصه:
آنا، ز تبار سختی و مشقت؛ دختری از جنس سکوتِ محض.
سکوتی دگر، زندگانی جدیدی برایش به وجود آورد و حال، بعد از این همه فشارها که به وی وارد شد، ز دور دیده کرد آن زندگی گذشته را!

برای مطالعه رمان کلیک کنید!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
"نقد ۱٠ پارت اول"

دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها:
اندازه‌ی دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها مناسب بود و مونولوگ بیشتر از دیالوگ بود
در دیااوگ نویسی سعی کنید پشت هم ننویسین تا کسل‌کننده نشه مثلا بخشی که انا توی بیمارستان با داداشش بحث میکنه یا وقتی که ارسلان آنا رو ازاد میکنه و انا به خونه‌ی برادرش میره و بحث میکنن راجع به اینکه چرا قتل کرده در این قسمت‌ها دیالوگ‌ها پشت هم بودند پس سعی کنین بین دیالوگ‌ها توصیفی انجام بدین درباره حالت‌های چهره یا حالت‌های بدن.
مونولوگ‌ها هم خوب نوشته شده بودند.

فضاسازی:
فضاها خوب بودن اما اگه یکم بیشتر بهشون بپردازین بهتر میشن مثلا وقتی با ماشین تصادف میکنه یه عاملی باید باعثش بشه پس یکم بیشتر به احساسات درونی شخص بپردازین تا خواننده متوجه گیجی آنا توی ماشین بشه. به غیر از این قسمت بقیه بخش‌ها فضای خوبی داشتند برای ایجاد کشمکش‌ها.

سیر:
سیر داستان در بعضی قسمت‌ها تند پیش می‌رفت از جمله وقتی که آنا توس زیرزمین زندانی بود و اون رو از خونه بیرون بردند چون همین که آنا بیدار شد بعدش داخل ماشین بود! این روند تند بخاظره کوتاه نوشتن توصیفات هست، یعنی شما باید سعی کنین وقتی آنا از زیرزمین خارج میشه توصیفات بیشتری از فضا و مکان بدین، زیرزمین خونه دقیقا در کجا بود؟ ایا خونه حیاط داشت؟ ایا فضای بزرگی بود؟
اگر آنا به مدت طولانی توی زیرزمین بوده وقتی بیرون میاد مسلما چشماش به تاریکی عادت کرده و به محض بیرون اومدن باید جلوی چشم‌هاش رو میگرفت و نور چشماشو میزد همهٔ این توصیفات کمک میکنه از حالت سیر تند جلوگیری بشه باید به جزئیات هم دقت کرد.
جز ایم قسمت وقتی که آنا با ماشین تصادف میکنه بخاطر توصیفات کوتاه باعث شده خواننده در اوایل خوندن متوجه این اتفاق نشه و چیزی که به باور پذیری آسیب رسوند سریع گذشتن از این اتفاق هست و فقط گفتین ضربهٔ شدید به سر و ببهوشی و وقتی که دوباره بیدار میشه یه هفته گذشته مخاطب توقع داره یه آدمی که تصادف کرده بعد یک هفته بعد از بیدار شدن واکنشای دیگه‌ای داشته باشه
حتی تعجب آنا زیاد طول نکشید و این حادثه رو کوچیک شمرد وقتی برادرش هم اومد من انتظار داشتم واکنش تندتری داشته باشه نه با یه حرف خواهرش سریع کنار بکشه!
به غیر از این ما شاهد کلی اتفاق دیگه بودیم که همش توی ده پارت خلاصه شد، پس بهتره سیر داستان کمی کندتر بشه تا خواننده فرصت کافی برای هضم اتفاقات داشته باشه.

میزان پرداخت:
از اونجایی که سیر تند پیش رفته پس میزان پرداخت هم کم بوده شما باید سعی کنین به اتفاقات یا کشمکش‌هایی که در داستان اتفاق میفته بیشتر بپردازین مثلا وقتی که آنا تصادف کرد بیشتر در را*بطه با اتفاق صحبت کنین وقتی که قرار بود آنا مرخص بشه خوب بود که دکتر با برادر آنا هم صحبتی داشته باشه یا اینکه اصلا آنا با چی تصادف کرد؟ مطمئناً برای مخاطب سؤال پیش میاد آنا با چی تصادف کرد ایا با ماشین دیگه‌ای؟ دس چرا شخص دیگه توی بیمارستان نبود پس همه‌ی جزئیات مهمه نباید بگیم چون نقش مهمی ندارند نباید نوشته بشن، شما میتونین نه خیلی طولانی و نه خیلی کوتاه راجع به این کشمکش بپردازین. علاوه بر کشمکش‌های بیرونی که شامل همون اتفاقات و حادثه‌ها میشه نیازه کمی هم به کشمکش‌های درونی که همون احساسات هستن پرداخته شه در طول این ده پارت خیلی کم به احساسات انا توجه شده فقط سعی نکنین احساسات رو تعریف کنین نشونشون بدین با توصیفات، توصیفات هم کوتاه بود و زیاد توضیحی راجع به مکان‌ها داده نشده این قشمت توصیفات رو در بخش بعدی توضیح میدم.

توصیفات:
توصیفات مکان هنوز جای کار داره بعضی قسمت‌ها نیاز داشتند تا توصیفات داشته باشن مثل وقتی انا از زیرزمین خارج میشه فضای بیرون زیرزمین چجوریه؟ اینا توصیف بشن یا مثلا وقتی انا میره خونه‌اش توی چجور جاییه؟ توی چه کوچه‌ای ایا همسایه داره؟ یا خونه‌ای اطرافش هست؟ اصلا خونه انا ساختمان یا یه خونه؟ همه مهم هستن تا به خواننده کمک کنه تا تصویر کاملی از فضاهایی که کارکتر در اونجا حضور داره.
یک قسمت دیگه که نیاز داشت تا حالت‌های کارکتر توصیف بشه وقتی هست که آنا بعد از زیرزمین به خونه‌ی برادرش میره.
الان اینجا گفته بیا ولی اصلا شما نگفتین که برادرش اومد و نشست فقط گفت خیلی خب باشه و شروع به حرف زدن کردن پس این قسمت هم حالت شخصیت‌ها بیان بشه. بعد از جر و بحث هم آنا میگه خارج شدم از خانه اینظوری نمیشه باید از فضای خونه هم بگین.

ایرادات نگارشی و پیشنهادات:
خیلی‌وقت‌ها❌
خیلی وقت‌ها✔️
گرفتار، و به معنای❌
گرفتار و به معنای✔️
خیابان‌دراز❌
خیابان دراز✔️
همه جا✔️
در جایی✔️
کمک کردم✔️
بلند و خشنی✔️
- چرا، آخه چرا؟❌
- چرا؟ اخه چرا؟!✔️
چون با فریاد گفته «چرا» نباید ویرگول بزارین.
صدای قدم‌هایش از دور شدنش نشان می‌داد!❌
صدای قدم‌هایش نشان از دور شدنش می‌داد!✔️
تکه‌ای✔️
هر کسی✔️
دوست‌ندارم❌
دوست ندارم✔️
آهی کشیدم و نگاهی به سینی کردم که یک کاسه سوپ و تکه ای نان خشک بود. او بهتر از هرکسی می‌دانست که من این غذا را دوست‌ندارم، امّا خودش دستور داده بود آن را برایم بیاورند. از گرسنگی مجبور بودم که آن را بخورم. سینی را به سمت خودم کشیدم و قاشق را برداشتم و شروع به خو*ردن کردم، با اولین قاشقی که خوردم حالم بد شد و دیگر نخوردم. تکّه‌ی نان را در دهانم گذاشتم و به گوشه‌ی انباری رفتم و نشستم. با یادآوری اتفاقات سر روی زانو گذاشتم و از بخت‌بدم گریستم.
این قسمت جمله‌های کوتاه استفاده کردین و پشت هم نقطه گذاشتین، نقطه‌ها برای مکث‌های طولانی استفاده میشن پس به جای نقطه از ویرگول و نقطه ویرگول استفاده کنین.
خود دانی✔️
پوزخندی زد. (،) خم شد سینی را برداشت و بدون این‌ که چیزی بگوید بیرون رفت.
اینجا هم نقطه نیاز نیست.
کلافه شدم. او حق نداشت
اینجا هم همینطور نیازی به نقطه نیست.
از پشت در، بلند شدم و به سمتش رفتم.❌
از پشت در بلند شدم و به سمتش رفتم.✔️
با ترس از خواب پریدم.
بیدار شدنم مصادف شد با باز شدن در انباری.
به سمتم آمد و با صدای ترسناکی گفت:
- الان تو رو آزاد می‌کنم که بری، چون ممکنه پلیس شک کنه، امّا فکر نکن می‌تونی هرجایی که دلت خواست بری، من ثانیه به ثانیه دنبالت میام و حواسم بهت هست و دست از پا خطا کنی بلایی سرت میارم که پشیمون بشی از به دنیا اومدنت!
تو بالاخره یه روزی تقاص کارهات رو پس میدی.
اینجا خیلی یهویی اتفاق افتاد یعنی همه چی سریع اتفاق افتاد یکم سیر کندتر بشه با توصیفات میتونین از سیر تند جلوگیری کنین.
- پیاده شو. درضمن❌
پیاده‌شو. در ضمن✔️
خوش‌می‌گذره ❌
خوش می‌گذره✔️
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
"نقد ۱۱ پارت بعدی"

دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها:
دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها اندازهٔ مناسبی داشتند، در بخش دیالوگ‌ها قسمتی که نیاز به کار دارد جایی است که آنا با دلربا در حال حرف زدن هستند به غیر از زمان آشنا شدن در قسمت‌های دیگری نیز صحبت کرده‌اند بنابراین سعی کنین در اون بخش‌ها توصیفات بیشتری اضافه کنین.

فضاسازی:
فضاها تقریبا مناسب بودند اما در بخشی که آنا متوجه میشه برادرش با دختری به اسم آیسو درحال قاچاق انسان هستند شما باید می‌گفتین که چیشد آنا فهمید؟!
همه چیز انقدر سریع اتفاق افتاد که به خواننده فرصت هضم اتفاقات رو نداد اینکه چطور فهمید و از کجا مطلع شد ایا توی تعقیب‌هایی که انجام میداده؟ اگه اره در کجا چه جایی؟ همه‌ باید گفته بشن تا خواننده هم، هم‌پای اتفاقات جلو بیاد و متوجه بشه نه اینکه با سریع گذشتن از وقایع و نگفتن بعضی قسمت‌ها باعث سردرگمی بشه. خواننده بعد خوندن میگه چطور شد که همچین اتفاقی افتاد؟ پس حتما بنویسین که چیشد و چه اتفاقی افتاد که آنا فهمید.

میزان پرداخت:
میزان پردازشتون به بعضی اتفاقات کم بوده و سریع گذشتین انگار که فقط خواستین فقط داستان رو پیش ببرین برای مثال وقتی آنا تصنیم میگیره با دلربا دوست بشه تقریبا یکم باورپذیری رو کاهش داده چون کسی در یک دیدار تصمیم به دوستی نمیگیره برلی همین بهتره یکم بیشتر راجع به دوستی این دونفر بپردازین به غیر از این وقتی آنا متوجه قاچاق انسان توسط برادرش میشه. چون سریع بدون توضبحی رفتین سراغ گفتن این قضیه خواننده گیج میشه پس قبل گفتن اینکه چیشد که آنا به این نتیجه رسید صحبت کنین، چیشد چه اتفاقی در چه جایب افتاد که انا فهمید.

توصیفات:
توصیفات خچب بودن اما روی توصیف احساسات کمی بیشتر دقت کنین چون در بعضی جاها مثل وقتی که متوجه حصور ارسلان داخل خونه‌اش میشه. به غیر از توصیف احساسات. حالات کارکتر نیز نیاز به کار داره مخصوصا قبل و بعد دیالوگ‌ها، وقتی آنا با دلربا حرف میزنه یا وقتی که با منشی صحبت میکنه میشد کمی از حالت چهره یا نوع نشستن منشی بدین اینکه چطور با انا صحبت میکرد.
از فضای بیرون ساختمان هم نیازه که صحبت شه الان در رمان حدود دوماهه که آنا و دلربا به اونجا سر میزنن اما خواننده تصویری از فضا نداره اینکه ساختمان یا شرکت در چه جایی هست دور و اطرافش خونه یا اپارتمانی هست؟ ماشین یا ادمی رفت و امد میکنه؟ یاختمان چقدر بلنده؟ داخل ساختمان چه دیزاینی داره و.... .

ایرادات نگارشی: دیده نشد❌


زین پس نقد شما پارت به پارت نقد می‌شود بعد از هر پارت‌گذاری در گپ مربوطه به من اطلاع بدین.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا