تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

نقد سینما ** نقد و بررسی فیلم دیدنی انسجام**

  • شروع کننده موضوع ReiHan
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 2,503
  • پاسخ ها 8
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Jun
1,906
11,206
168
مرگ برگشته
وضعیت پروفایل
Livin La Vida Broka
نقد فیلم coherence


نقد فیلم coherence یا انسجام


coherence ( انسجام ) نام فیلمی است که در سال 2013 منتشر شد . بازیگران این فیلم امیلی بالدنی ، نیکولاس ، موری استرلینگ ، الیزابت گریسن ، لورین اسکافاریا ، لورن مهر ، الکس مانوجین و هیوگو آرمسترانگ می باشند . این فیلم داستان شبی را بیان می کند که یک زن و شوهر دوستان و آشنایان خود را برای شام دعوت کرده اند که اتفاقاتی در ادامه برایشان رخ می دهد . ژانر این فیلم ترسناک نیست . بلکه راز آلود و علمی تخیلی است . توصیه می شود اگر فیلم را ندید این متن را نخوانید.
همه این را می دانند که در آن شب قرار است یک شهاب سنگ از نزدیکی کره زمین عبور کند اما نمیدانند که این شهاب سنگ قرار است بُعد زمان را بهم بریزد و در واقع وارد بحث کوانتومی شود .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Jun
1,906
11,206
168
مرگ برگشته
وضعیت پروفایل
Livin La Vida Broka
3 group45353oto


داستان: هشت دوست به نامهای "امیلی"، "کوین"، "مایک"، "لی"، "بث"، "هیو"، "امیر" و "لوری" یک شب در خانه ای به قصدِ دورهمی جمع میشوند. در همان شب یک ستاره دنباله دار قرار است که از آسمانِ آن منطقه عبور کند. امیلی از پدیده های عجیبی که بعد از گذر کردنِ یک ستاره دنباله دار در آسمانِ فنلاند در سال 1923 رخ داده بود میگوید... و در شبِ مهمانی برای این هشت نفر نیز اتفاقاتِ غیر معمول و عجیبی رخ میدهد و آنها واقعیت های دیگری را از خود و جهان هایشان تجربه میکنند!
علم، پس و پشتِ داستان! «کسی میدونه گربه شرودینگر چیه؟ خب یه جور نظریه علمیه. یه گربه تو یه جعبه هست که پنجاه درصد شانسِ زنده موندن داره. آخه یه شیشه سم هم تو جعبه وجود داره. طبق فیزیکِ کلاسیک یا اینوری یا اونوری! یعنی گربه یا زنده میمونه یا میمیره. اما طبقِ فیزیک کوانتوم، هر دو واقعیت به طورِ همزمان وجود دارند. فقط زمانی که درِ جعبه رو باز کنی این دو واقعیت سقوط میکنند و یکی میشن» اینها جملاتیست که در این فیلم از زبان کاراکترهای فیلم گفته میشود. اما بد نیست نظری به بک گراوندِ علمی این جملات انداخته شود: فیزیکِ کوانتوم با پدیده های فیزیکی در مقیاسِ اتم و زیراتم سر و کار دارد(ریز در حد ثابتِ پلانک). شاید از همین ابتدا کوانتوم با موضوعِ ایده فیلم بی ربط به نظر برسد، چرا که فیلم می خواهد درباره جهان ها حرف بزند! و عظمتِ جهان ها را چه به یک ذره؟ خب اگر توجه کنیم که در لحظه انفجارِ بزرگ، جهان بسیار کوچکتر از الکترون بوده، آن وقت با این فرض، این مشکل حل میشود.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Jun
1,906
11,206
168
مرگ برگشته
وضعیت پروفایل
Livin La Vida Broka
3 grou7745353oto


اما مسئله دیگری که لازم است در این باره به آن اشاره کنیم و بدانیم، اصلِ عدم قطعیتِ هایزنبرگ است. به طورِ خیلی خلاصه بنا به دیدگاهِ هایزنبرگ، غیرممکن است که به طورِ همزمان سرعت و مکانِ الکترون و یا هر ذرهی دیگری، با دقت یا قطعیتِ دلخواه تعیین شود. خب با این قضایا و مسائل چه اتفاقی میافتد؟ بله. این عدمِ قطعیت پیش بینی آینده یک ذره را ناممکن میکند. مثالِ گربه شرودینگر(که توسط اروین شرودینگر ارائه شد) چنین وضعیت و چنین تناقضی را ترسیم میکند و بیان میکند که چطور وضعیتِ جعبه را(شاید به عنوانِ مثالی از یک ذره) نمیتوان پیشبینی کرد. پس میتوان چند واقعیت را به طورِ همزمان برای یک ذره در نظر گرفت. واقعیتهایی متفاوت در جهانهایی متفاوت و به صورتِ همزمان. و این یعنی جهانِ ما و مافیها، تمامِ آن چیزی نیست که وجود دارد، بلکه این جهان تنها یک جهان و یک واقعیت است در میانِ جهان ها و واقعیت های بی نهایتِ دیگر! جهان هایی که از طریقِ کرمچاله به هم میتوانند مرتبط شوند... حالا برویم سروقتِ داستانِ فیلم.

کاراکترِ اصلی داستان کیست؟ در این فیلم با هشت کاراکتر مواجه میشویم و برای کسی که این فیلمِ پیچیده را برای اولین بار تماشا میکند کاملن غیر واضح است که کاراکتر اصلی داستان کدام است؟ و یا اینکه بالاخره این قصه برای کیست و درباره کیست؟ من به شما میگویم: این قصه، قصه "امیلی" است. ما در ابتدای فیلم با امیلی شروع میکنیم و در انتها نیز قصه را با او به پایان می بریم. و اگر در طولِ فیلم دقت کنیم، متوجه میشویم که ما در واقعیت های جایگزینی که از جهان های دیگر می آیند، فقط امیلی را دنبال میکنیم. باقیِ کاراکترها در طولِ فیلم با نسخه های جایگزین خودشان جابه جا میشوند و به جای خودِ اولیه شان در فیلم ظهور میکنند. اما امیلی همان است و هست. پس رد پای او را می بایست در طول فیلم پی گرفت.

هر فرد در خانهی اشتباهی قرار میگیرد! در اوایلِ فیلم، تمامی کاراکترها به بیرون از خانه میروند و سپس دوباره به خانه برمیگردند. در این لحظه توجهات به یک گیلاسِ شکسته شده جلب میشود. اما تمامی کاراکترها اذعان میکنند که شکسته شدنِ این لیوان را به یاد نمی آورند! این یک ترفندِ زیرکانه است که بیننده را از همان اوایلِ فیلم دچارِ تعلیق میکند. زیرا ما به عنوانِ تماشاگرِ داستان و همینطور کاراکترهای داستان، نمی دانیم و نمی دانند که این می تواند بازی و نشانه ای باشد که از جهان های دیگر فرستاده شده است. از این لحظه، هر کاراکتری در خانه ای متفاوت از جایی که در ابتدای فیلم بود، قرار گرفته است. البته ما در آن لحظه متوجهِ این قضیه نم یشویم. چرا که هنوز چیزی دربارهی علتِ این ماجرا نمی دانیم و این داستان، یک داستانِ عادی نیست. از این حسِ بلاتکلیفی و تعلیقی که شما را از همان ابتدا دربر میگیرد، گیج و ناامید نشوید! این یک توطئه مرموز در فیلمنامه نیست، بلکه تنها ایجادِ یک تعلیقِ عجیب و جالب است. با آن همراه شوید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Jun
1,906
11,206
168
مرگ برگشته
وضعیت پروفایل
Livin La Vida Broka
3433rfff31


رخدادهای تصادفی در جهان های متفاوت! پس از اولین اتفاقِ مشکوک، "هیو" و "امیر" از خانه خارج می شوند و خانه ای دیگر را می بینند و البته در هنگامِ بازگشت به خانهی قصه ما، یک "هیوی دیگر" و یک "امیرِ دیگر" را ملاقات می کنیم! آن دو همچون ما هنوز نمی دانند که برای لحظه ای خارج از آن مکان بوده اند، اما چراغِ روشنایی که آنها دربازگشت در دست دارند، قرمز رنگ است. حال آنکه جعبه چراغِ روشنایی ها قرمز رنگ هرگز در خانه باز نشده است. این نکته عجیب، آدمهای فیلم را حسابی گیج و پر از پرسشهای پر تشویش میکند. برای پاسخ گرفتن به یک کتابِ فیزیک رجوع میکنند و برای یافتنِ حقیقتِ ماجرایی که بر آنها میرود و خودِ حقیقیشان شروع به خواندنِ آن کتاب میکنند.

چه کسی، چه کسی است؟ همسرِ "مایک" از مایک شکایت میکند که چرا بیش از حد م*ست کرده است و در ادامه با جملهای که با نگاهی عادی در جهانِ ما نیز کاملن کلیشهای به نظر میرسد، میگوید که «مایک، همونی نیست که باهاش ازدواج کرده بودم». جمله تکراریست اما حقیقتِ این داستان(و شاید داستانِ جهانِ عادی ما) این است که در واقع در آن لحظه مایک، حقیقتا همان مایکی نیست که چند سال پیش با او ازدواج کرده بود. مایک در آن لحظه، نسخه ای از مایک بود از جهانی متفاوت و دیگر! ایده جهان های متعدد می تواند مشکلات و تناقضاتِ فیزیکِ کوانتوم را توجیه کند. به نظر میرسد که این ایده، این کار را درباره روابطِ آدمها نیز انجام میدهد!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Jun
1,906
11,206
168
مرگ برگشته
وضعیت پروفایل
Livin La Vida Broka
نسخه تاریکِ ما! در اواخرِ فیلم، مایک میگوید «در تمامِ طولِ این شب، ما نگران بودیم که نسخه تاریکی از ما بیرون از این جا و در جایی دیگر وجود دارد. واقعن چه اتفاقی می افتاد اگر ما نسخه تاریکِ ما بودیم؟» در واقع این میتواند ممکن باشد. در همین را*بطه بیایید از پرسپکتیوِ امیلی(کاراکتر اصلی) نگاهی به داستانِ فیلم بیندازیم: در ابتدا امیلی برای ما تعریف می کند که چگونه و با چه زحمتی یک برنامه رق*ص را طراحی کرده بود، اما به دلایلی نتوانست، خودش ستاره برنامه رق*صِ طراحی شده توسطِ خودش شود و فردی به نامِ کاترین، آن برنامه را اجرا کرد و معروف هم شد. امیلی ادعا میکند که کاترین با این کار «زندگی اش را دزدید» از طرفی وقتی برای همان رق*ص به امیلی پیشنهاد میشود که به عنوانِ رقصنده علی البدل حضور داشته باشد، آنقدر در پاسخ دادن به این پیشنهاد مردد می ماند، تا جایی که آنها فکر میکنند پاسخِ امیلی به این پیشنهاد منفیست. حال آنکه اینطور نبود، اما امیلی این فرصت را از دست داد. در ادامه با ماجرایی دیگر روبرو میشویم و اتفاقِ دیگری از زندگی امیلی بیان میشود. همسرِ امیلی(کوین) برای یک سفرِ کاری میخواهد به مدت چهار ماه به ویتنام برود و از امیلی میخواهد که در این سفر همراهی اش کند، اما امیلی این بار هم مردد است. امیلی در پاسخ به همسرش نه نمیگوید و در موردش فکر میکند، اما این همان اشتباهِ اتفاقِ قبلیست: کوین میگوید، هیچ جوابی ندادن، به "نه" تبدیل میشود.

coheren56yce


در شبِ مهمانی در خانه، وقتی کوین در حال بیرون رفتن از خانه است، امیلی آشفته میشود و از کوین تقاضا میکند که همراهش باشد. در همان شب وقتی کوین دوباره قصد میکند که از خانه بیرون برود، امیلی به صورت فیزیکی مانعِ بیرون رفتنش میشود و به او میگوید که به با هم بودن نیاز دارند. در نهایت امیلی درمی یابد که افرادِ مختلفِ این ماجراها از واقعیت های جهان های متفاوتی هستند. او می فهمد که همسرِ مایک، همان فردی نیست که او می شناخته و همینطور، همین موضوع را درباره همسرِ خودش نیز می فهمد. او با نسخه های تاریکِ افرادِ دیگر و خودش مواجه می شود و همینطور میفهمد که تردیدها و نگرانی هایش از واقعیتی دیگر از خودش میآیند. این مسائل شاید ما را با این پرسش مواجه می کند که «چه میشد اگر ما نسخه های تاریکِ خودمان بودیم؟» شاید همه چیز اشتباهی می شد و افراد می بایست مدام مشغولِ نزاع و جدل با هم می بودند و... امیلی نیز آن شب این امکانِ کابوس وار را به شکلِ کابوس تجربه میکند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Jun
1,906
11,206
168
مرگ برگشته
وضعیت پروفایل
Livin La Vida Broka
در ابتدای فیلم میبینم که اِم با تلفن همراه در حال صحبت با همسر خود می باشد که کم کم ارتباطات از بین می رود و ناگهان صفحه گوشی موبایل ام می شکند . این به دلیل قدرت بالای فرکانسی است که شهاب سنگ به زمین می فرستد و از طریق دکل های آنتن های سیم کارت ها به موبایل ها فرستاده می شود .
وقتی همه در خانه دور میز شام جمع شده اند ناگهان برق قطع می شود که این نیز به دلیل قدرت فرکانس شهاب سنگ می باشد . آن ها به دنبال راهی برای ارتباط با افراد دیگر هستند و نیاز به تلفن خانگی دارند زیرا تلفن های بی سیم از کار افتاده اند . دو نفر از آن ها به بیرون می روند و به دنبال خانه ای میگردند که تلفن داشته باشد . وقتی بر میگردند دیگر این دو نفر ، نفرات این خانه نیستند .
در واقع به دلیل وارد شدن به فضای دنیای کوانتوم آن ها وارد بُعد دیگری از زندگی شده اند . و از هر شخص از آن خانه میلیون ها نفر وجود دارد و همچنین آن خانه ای که در آن هستند . حتی از ماشین هایشان نیز تعداد زیادی وجود دارد .
آن ها وقتی که از خانه خارج می شوند پا به دنیای کوانتوم میگذارند درست شبیه این است که شما از کره زمین خاج شده باشید و در دنیای بزرگ فضا و کهکشان ها در حالی که میلیون ها کیلومتر از زمین دور هستید به دنبال کره ی زمین بگردید و هرگز آن را پیدا نمی کنید . آن ها هر بار که از خانه خرج می شوند و دوباره بر میگردند ، به خانه قبلی وارد نشده اند و خود آن ها نیز همان افراد قبلی نیستند . و هر کدام از آن ها از خانه ای دیگر می باشند . البته خود آن ها فعلا متوجه این موضوع نمی شوند .
اخلاق هر کدام از آن ها مانند بقیه هم نوعان خودش می باشد و در واقع هر کاری که قرار است انجام شود بقیه افراد شبیه خودش نیز آن را انجام خواهند داد .
هر کدام از افراد خانه ها برای این که وقتی بر می گردند ، وارد خانه اشتباهی نشوند قرار است که در یک جعبه عکس های خود را که پشت آن ها عدد های تاس است را همراه با یک وسیله تصادفی در آن بگذارند .
تا اینکه متوجه میشوند قبلا همه آن ها این کار را انجام داده اند و هر کدام قبلا یک نوع وسیله و عدد متفاوتی را در جعبه گذاشته اند . و می فهمند که هیچ کدام از آن ها متعلق به این خانه نیستند چون هر کدام جداگانه به بیرون رفته بودند و برگشته بودند .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Jun
1,906
11,206
168
مرگ برگشته
وضعیت پروفایل
Livin La Vida Broka
وقتی که ام از میان دعوای یکی از خانه ها بیرون می رود تا ببیند در خانه های دیگر چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است میبیند که همه سر درگم شده اند و در حال ارتکاب جنایت های بزرگی بودند برای این که بدانند کجا هستند و خود را از این وضع نجات دهند .
ام خانه ی خود را گم می کنند و سعی می کند خانه ای را برای خود پیدا کند . او وارد خانه ای می شود و ام دیگری را می کُشد . و همین طور اِم دیگر او را می کشد . این تنها گوشه ای از این اتفاقات است و اگر فیلم بخواهد این مسئله را بزرگ تر کند بسیار رخداد های وحشتناکی به وجود آمده است .
این فیلم نیاز دارد حداقل دو بار دیده شود تا به تمام زوایا و اتفاقات گیج کننده پی برده شود .
فیلمنامه این فیلم بسیار خلاقانه است و کارگردانی فوق العاده ای دارد . نحوه ی فیلم برداری نیز به مبهم و گیج کننده بودن فیلم کمک بسیاری کرده .
بار اول که این فیلم را می بینید احساس می کنید که ذهنتان وارد کُما شده و به فکر فرو می روید و هزاران سوال برایتان پیش می آید .
اما سوالی هست که باید از نویسنده کرد این است که اگر آن ها همان خودشان هستند چطور امکان دارد که در بعضی از مسائل نسبت به خودشان متفاوت عمل کنند .
برای مثال در قسمتی که پیشانی هیو زخم می شود او دو گزینه برای انتخاب چسب زخم دارد . یکی پارچه ای و دیگری معمولی . او پارچه ای را انتخاب می کند . اما در جای دیگر فیلم که هیوی دیگری به خانه بر میگردد ملاحظه می شود که چسب معمولی بر روی پیشانی اش می باشد .
یا چرا در هر جعبه که عکس هایشان را گذاشتند ، یک وسیله متفاوت یافت می شود ؟ مگر آن ها همان فکر و ذهن را نداشته اند؟
فیلم از زوایای دیگر به این میپردازد که ما در مواجه با کسی مانند خودمان چه رفتاری بروز میدهیم، آیا این رفتار با صلح و یا جنگ همراه هست یا نه؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Jun
1,906
11,206
168
مرگ برگشته
وضعیت پروفایل
Livin La Vida Broka
حال اگر بخواهیم نظریه ی گربه ی شرودینگر را بهتر توضیح دهیم باید کمی بیشتر وقت صرف بکنیم:
فرض کنید گربه ای همراه با مقداری اورانیوم در جعبه ای در بسته نگهداری می شود. درون جعبه تفنگی به سمت گربه نشانه روی شده است. در صورتی که اتم اورانیوم واپاشی کند ماشه تفنگ تحریک شده و گربه کشته خواهد شد... اتم اورانیوم می تواند واپاشی کند یا نکند. پس از نظر منطق کلاسیک گربه یا زنده است یا مرده. اما در نظریه کوانتوم، نمیتوان با اطمینان گفت که اورانیوم واپاشی کرده است. پس مجبوریم دو احتمال را جمع بزنیم، تابع موج اتم واپاشی کرده به اضافه تابع اتم دست نخورده. اما این به این معنا است که برای توصیف گربه نیز، مجبوریم دو حالت گربه را جمع بزنیم. پس گربه نه زنده است نه مرده. بلکه به صورت مجموعی از گربه زنده و مرده ارائه می شود! این در حالی است که هر زمان که در جعبه را باز کنیم، گربه یا مرده خواهد بود یا زنده و حالت بینابینی وجود ندارد
در یک سیستم کوانتومی در صورت تغییر فاز اجزای آن سیستم، امکان بروز ناهمبستگی کوانتومی وجود خواهد داشت و یکی از پیامدهای این ناهمبستگی، احتمال افزونی اجزا است. پدیده ای که اگر در مورد انسان اتفاق بفتد در باور عامیانه از آن به عنوان همزاد یاد می شود. بسط این موضوع در فیزیک کوانتوم منجر به تعریف مفهوم جهان‌ های موازی می شود؛ جهان‌ هایی که از یکدیگر تنها توسط یک رویداد کوانتومی جدا می‌ شوند. حالا تعداد انسان ها را ضرب در تعداد تصمیماتی که هر لحظه می گیرند کنید تا تعداد جهان های موازی به بی نهایت میل کند. در یک برداشت از این مفهوم می توان گفت تمامی حالاتی که احتمال اتفاق افتادن آنها هست در جهان های موازی اتفاق می افتند و جهان ما تنها نمایشگر یک حالت از مجموعه بی نهایتی از این حالات است... حال این این سوال مطرح می شود که تا چه حد علاقه مند به دیدن نتیجه دیگر تصمیماتی که می توانستیم بگیریم هستیم؟ آیا اگر در کنکور شرکت نمی کردیم چه آینده ای در انتظار ما بود؟ اگر رشته دیگری انتخاب می کردیم چه طور؟ اگر فرد دیگری را به عنوان شریک زندگی انتخاب می کردیم چه اتفاقی می افتاد؟! اگر همین حالا به جای خواندن این مطلب آهنگ گوش می دادیم چه می شد؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Jun
1,906
11,206
168
مرگ برگشته
وضعیت پروفایل
Livin La Vida Broka
این فیلم جدای اینکه باعث میشود ترسی شدید را احساس کنید بلکه مغزتان را هم منفجر میکند، اگر شما هم نسبت به فیلم های که در سبک علمیـ تخیلی هستنئد، علاقه مند هستید پس توصیه میکنم هرگز این فیلم را از دست ندهید. سوژه جالب و البته داستانی جدید باعث جالب و جذاب بودن این فیلم میشود.
منابع: مووی مگ* سلام سینما * ارم بلاگ
اگر انتقاد یا پیشنهادی برای نحوه ی پست ها و فعالیت تالار سینما دارید میتوانید آن را با ما در میان بگذارید:


 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا