تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

نقد سینما نقد و بررسی فیلم و سریال های ایرانی

  • شروع کننده موضوع hana.88
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 274
  • پاسخ ها 10
مدیر تالار فیلم و سریال
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
ناظر انجمن
ویراستار انجمن
ژورنالیست انجمن
Oct
2,765
4,522
133
𝑩𝒖𝒔𝒉𝒆𝒉𝒓
شاهگوش
شاهگوش

سال انتشار: ۱۳۹۲
کارگردان: داوود میرباقری
بازیگران: محسن تنابنده، طناز طباطبایی، مرجانه گلچین، شهرام حقیقت‌دوست، و احمد مهران‌فر
تعداد قسمت‌ها: ۲۸
سریال شاهگوش را داوود میرباقری در سال ۱۳۹۲ ساخت. از نقاط قوت و جذاب این سریال، بازی محسن تنابنده در ۳ نقش متفاوت است. این سریال در سالی که پخش شد، بهترین مجموعه تلویزیونی شد و تندیس حافظ را از آن خود کرد. همچنین، محسن تنابنده و مرجانه گلچین هم جایزه‌های بهترین بازیگر کمدی مرد و زن را به خانه بردند.

داستان سریال: وقتی برای دختر کله‌پزی که عاشق استقلال است، یک خواستگار پرسپولیسی بیاید چه اتفاقی می‌افتد؟ داستان سریال از این‌جا آغاز می‌شود. اما با فوت کله‌پز در یک تصادف، داستان فاز کارآگاهی می‌گیرد و پرونده‌ جنایی می‌شود. حال، مامورین به دنبال پیدا کردن قاتل هستند.

گریم خاص بازیگران و بازی چشمگیر آن‌ها در این مجموعه کمدی، این سریال را بسیار مطرح و دیدنی کرد. اگر شاهگوش را ندیده‌اید، احتمالا وقتش شده که سراغش بروید. از این سریال، اسپین‌افی به نام سال‌های دور از خانه هم پخش شد.
 
مدیر تالار فیلم و سریال
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
ناظر انجمن
ویراستار انجمن
ژورنالیست انجمن
Oct
2,765
4,522
133
𝑩𝒖𝒔𝒉𝒆𝒉𝒓

12345​
یادداشت: نقد و بررسی سریال «پایتخت»، ساخته «سیروس مقدم»
مجله میدان آزادی: از میان «بهترین سریال‌های تلویزیون» وقت است تا از مجموعه پرطرفدار «پایتخت» صحبت کنیم، مخصوصا که دیروز هم از «نون‌خ» نوشتیم. یادداشتی درباره‌ی این سریال را در صفحه‌ی بیست‌وچهارم از پرونده‌ی «روزی روزگاری تلویزیون» به قلم آقای «محمدسعید غلامی» بخوانید:​
روزهای پایانی دهه‌ی هشتاد وقتی تیزر سریال مناسبتی نوروز، با تصاویری از یک کامیون و چند چهره‌ی آشنا و ناآشنا برای بینندگان تلویزیون پخش می‌شد کسی فکرش را نمی‌کرد که این سریال قرار است سرنوشتی متفاوت از دیگر سریال‌های بعد از انقلاب پیدا کند؛ این سریال و شخصیت‌هایش آن‌قدر میان بینندگان محبوب شد که مدیران صداوسیما و سازندگان سریال را تا ساخت پنج فصل دیگر ترغیب کرد و بینندگان چیزی حدود یک دهه با خانواده‌ی «معمولی» از طریق قاب تلویزیون زندگی کردند. تا جایی که بعد از گذشت چند سال هنوز هم بعضی از طرفداران این سریال از نام شخصیت‌های آن به جای نام واقعی بازیگرانش استفاده می‌کنند.
«پایتخت» نام سریالی بود که نوروز سال۹۰ به تهیه‌کنندگی الهام غفوری و کارگردانی سیروس مقدم از شبکه‌ی یک سیما پخش شد. فیلم‌نامه‌ی‌ این سریال بر اساس طرح اولیه‌ی‌ محسن تنابنده و توسط او، خشایار الوند و امیرحسین قاسمی نوشته شد. تنابنده همچنین به‌همراه بازیگرانی چون احمد مهران‌فر، ریما رامین‌فر، علی‌رضا خمسه و... نقش اصلی سریال را بر عهده داشت. سریال «پایتخت» در اواخر دوران مدیریت عزت‌الله ضرغامی بر سازمان صداوسیما کلید خورد، در دوران مدیریت محمد سرافراز ادامه پیدا کرد و در زمان مدیریت عبدالعلی علی‌عسگری با پخش ناقص فصل ششم به پایان رسید.
در این یادداشت به چند ویژگی بارز سریال «پایتخت» اشاره می‌کنم؛ ویژگی‌هایی که از نظر نگارنده توانست نظر مردم را جلب کند و مدیران را مجاب کند که این سریال در فصل‌های بعد هم ادامه داشته باشد.​

موقعیت «آدم‌های ساده در هزارتوی شهر»

قصه‌ی‌ «پایتخت» از خانواده‌ای ساکن یک شهر کوچک در شمال کشور شروع می‌شود که قصد مهاجرت به پایتخت کشور را دارند؛ یک موقعیت آشنا که در خیلی از آثار نمایشی استفاده شده. معمولاً این موقعیت به‌دلیل امکانات داستانی خوبی که تقابل غریبی و سادگی این افراد با محیط زمخت و پیچیده‌ی شهر، به فیلم‌نامه‌نویس می‌دهد برای ژانر کمدی استفاده می‌شود. در این موقعیت فیلم‌نامه‌نویسان قصه‌های فراوانی در دست دارند و با ریسک خیلی کمی می‌توانند شخصیت‌ها را در هزارتوی یک شهر شلوغ بگردانند و یک فیلم‌نامه‌ی دیدنی بنویسند. این موقعیت با شخصیت‌های جذاب در فصل اول سریال به‌خوبی اجرا شد.​

اقوام در قاب تلویزیون

سازندگان و مدیران وقت صداوسیما، ریسک اعتراضات مختلف را به جان خریدند و تصمیم گرفتند پای لهجه را به یک سریال تلویزیونی باز کنند. در زمانی که هر گونه استفاده از قومیت‌ها با لهجه‌شان در آثار نمایشی تلویزیون می‌توانست به‌عنوان تمسخر برداشت شود، «پایتخت» با استفاده‌ی درست از لهجه، هم به شخصیت‌هایش رنگ بخشید و هم توانست دل میلیون‌ها ایرانی را که لهجه و گویش خاصی دارند با خود همراه کند. هرچند در زمان پخش این سریال افرادی هم به این کار معترض بودند.​

موسیقی سریال پایتخت

در کنار ویژگی‌های قومیتی شخصیت‌ها، موسیقی «پایتخت» نیز نقش مهمی در به وجود آوردن حس و حال متفاوت سریال داشت. در حالی که بسیاری معتقد بودند موسیقی نواحی و محلی قابلیت استفاده در آثار نمایشی به‌خصوص به‌عنوان موسیقی متن را نداشته باشد، آریا عظیمی‌نژاد با مشورت کارشناسانی مثل هوشنگ جاوید و استفاده از آثار استادانی مثل محمدرضا اسحاقی با استفاده از موسیقی نواحی و محلی مازندران در تیتراژ و موسیقی متن سریال پایتخت راه جدیدی را در موسیقی فیلم و سریال باز کرد. شنیدن موسیقی محلی مازندران روی تصاویر خانواده‌ی معمولی در شهر تهران گویای تضاد این خانواده با حال و هوای پایتخت و در عین حال توجه و بازگشت به اصالت‌ها در پایتخت‌نشینی و زندگی مدرن بود. یکی از معروف‌ترین قطعاتی که عظیمی‌نژاد با خوانندگی حمیدرضا ترکاشوند برای تیتراژ سریال «پایتخت» ساخت قطعه‌ای محلی بود که به «یار نارنجی» معروف شده است.​
تیتراژ سریال «پایتخت 5» - «یار نارنجی» با آهنگسازی آریا عظیمی‌نژاد و خوانندگی حمیدرضا ترکاشوند

یک خانواده‌ی معمولی

برخی سازندگان آثار نمایشی معتقد‌ند که مردم باید در قاب تلویزیون یا سینما، خودشان را ببینند. یعنی قهرمان‌هایی با شخصیت‌های عمیق و پیچیده و چندبعدی جای خود را به شخصیت‌های محوری با ویژگی‌های ساده و سطحی بدهند. در این نوع آثار شاید خبری از تصمیم‌های قهرمانانه بر اساس انگیزه‌های عمیق نباشد اما شخصیت‌ها سعی می‌کنند برای همین انگیزه‌ها و نیازهای معمولی‌شان مثل پیدا کردن شغل و خانه و... تصمیم‌های دراماتیک و تماشایی بگیرند.
سازندگان «پایتخت» هم با همین نگاه این اثر را تولید کردند. آن‌ها حتی نخواستند این نگاه را به لایه‌های زیرین اثر ببرند و به‌صورت نمادین نام خانوادگی شخصیت‌ اصلی‌شان را «معمولی» گذاشتند. یعنی همان اول این نگاه را با بیننده در میان گذاشتند که ما می‌خواهیم قصه‌ای از آدم‌های معمولی را به نمایش بگذاریم. اما انسان معمولی ایرانی از نگاه آن‌ها چگونه بود؟
آنچه در شخصیت‌های «پایتخت» خیلی خودش را نشان می‌دهد، مسلمانی آن‌هاست. مسلمانی، هم در ظاهر با نشان دادن نماز خواندن و روزه گرفتن و صلوات و فاتحه و حساسیت روی حلال و حرام بودن مال، هم در توجه به مسائل اخلاقی مانند دروغ نگفتن یا احترام و عزیز داشتن پدر با وجود بیماری آلزایمر، هم در نگاه توحیدی به مسائل و مشکلات و موانع مثل وقتی که نقی از فشار مشکلات و شرمندگی نزد خانواده گوشه‌ای می‌نشیند و با خدا مناجات می‌کند و این مشکلات را امتحان الهی می‌داند. و در کنار این‌ها توجه‌شان به آداب و رسوم سنتی ایرانی و داشتن عرق ملی، مانند جمع شدن دور سفره‌ی هفت‌سین حتی در بی‌خانمانی، بردن آیینه و قرآن در خانه‌ی جدید، رق*ص و موسیقی محلی در عروسی و مهمانی‌ها و... . و تمام این ویژگی‌ها با تأکید روی این موضوع است که هیچ انسان معمولی‌ای کامل نیست و در تمام این وجوه ممکن است دچار خطا ‌بشود. مثلاً در شرایطی تصمیم می‌گیرد رشوه بدهد، دروغ بگوید، کلک بزند یا خانه‌ی غیرقانونی و غیرشرعی بسازد. هرچند برآیند کلی فیلم‌نامه در اکثر قسمت‌ها این رفتارهای غیراخلاقی را تقبیح می‌کند.
بسیاری از آثار نمایشی را سراغ داریم که سعی داشتند با تأکید بر «فقر» شخصیت‌های خود را معمولی نشان بدهند. اما «پایتخت» سعی کرد با تکیه بر شخصیت‌پردازی و قرار دادن شخصیت‌ها در موقعیت‌های مختلف، انسان‌ِ معمولیِ ایرانیِ خودش را بسازد و به نمایش بگذارد.
ویژگی دیگر این خانواده‌ی معمولی «خانواده‌دوستی» است. آن‌ها با وجود بالا و پایین‌ها تمام تلاش‌شان را می‌کنند که این خانواده در بهترین و شادترین حالت ممکن دور هم باشند. یکی از حرف‌های اصلی «پایتخت» اصالت دادن به «خانواده» به‌جای «خانه» است. حرفی که در صحنه‌ای از زبان هما گفته می‌شود: «ما هر جا باشیم خونه‌مون همون‌جاست چون دل‌مون خوشه.»​

نقد شهر

«پایتخت» در فصل اول آمد که مسئله‌ی شهر را نقد کند. شهری که در پانزده قسمت انواع و اقسام سنگ‌ها را جلوی پای این خانواده‌ی غیرشهری می‌اندازد تا آن‌ها را در خود نپذیرد. در «پایتخت» جدالی بین این خانواده و شهر در می‌گیرد. آن‌ها به سرپرستی نقی معمولی با شهر می‌جنگند تا ساکنش بشوند و آدابش را بیاموزند اما شهر قصد ندارد آن‌ها را در خود جای بدهد. سازندگان سعی می‌کنند این خانواده را با انواع مشکلات شهرنشینی یا پایتخت‌نشینی آشنا کنند. برای مثال مشکل اقتصادی در ماجرای دزدیدن گوسفند نقی برای اینکه فرد از کارش اخراج نشود یا مشکلات زناشویی در ماجرای صمد یا همسر شکاک فیلم‌نامه‌نویسی که پوریا پورسرخ نقشش را بازی می‌کند.
البته سازندگان در این نقد خیلی محتاطانه پیش می‌روند و سعی می‌کنند نقدهای‌شان نه به‌سمت تلخی و سیاهی برود و نه اهالی پایتخت را ناراحت کند. حتی گاهی این خانواده را مانند اسم زن خانواده، «همای سعادت» می‌کند تا مشکل‌گشای مسائل پایتخت‌نشینان شوند. و در آخر هم وقتی معمولی‌ها تصمیم می‌گیرند به شهر خودشان برگردند به‌جای متهم کردن پایتخت و پایتخت‌نشینان می‌گویند: «تهران جای خوبی است اما جای ما نیست.»
این نقد به شهر و به‌خصوص پایتخت، برای خیلی از مردم که اهل یا ساکن پایتخت نبودند خوش آمد و گویی این خوش‌آمد، ابراز وجودی از سوی آن‌ها بود که سهم زیادی در قاب سیمای ملی نداشتند.​

وحدت‌آفرینی

سریال «پایتخت» (حداقل در تعدادی از فصل‌ها) را می‌توان یکی از بهترین سریال‌هایی دانست که توانست در جذب گروه‌های گسترده‌ای از مردم و بینندگان تلویزیون موفق باشد، وحدت‌آفرینی کند و با این طیف‌های گسترده‌ به گفت‌وگو بنشیند. همچنین «پایتخت» توانست مسیری را برای ورود اقوام مختلف به آثار نمایشی سیمای ملی باز کند.​

مروری بر پنج فصل دیگر سریال پایتخت

پس از بررسی این چند ویژگی که می‌توانند از علل ادامه پیدا کردن سریال «پایتخت» در پنج فصل دیگر باشند، به فصل‌های بعدی «پایتخت» نگاهی کوتاه می‌اندازیم:​

فصل دو

این بار سازندگان تصمیم‌گرفتند زمان بیشتری از داستان در شهر محل زندگی خانواده‌ی معمولی یعنی شهر شیرگاه بگذرد و قاب دوربین مدت بیشتری از پایتخت (تهران) فاصله داشته باشد. شخصیت‌های محلی بانمکی مانند بهبود و فهیمه و رحمت اضافه شدند و همچنین شخصیت‌پردازی بهتری برای شخصیت‌های قبلی انجام شد که وجوه متنوع‌تر و عمیق‌تری از آن‌ها را به نمایش گذاشت. در حدی که می‌توان گفت آنچه از خصوصیات و ویژگی‌های شخصیت‌های اصلی «پایتخت» در ذهن بینندگان نقش بسته، از همین فصل دوم شروع شد.
اهالی «پایتخت» در این فصل به شخصیتی که در فصل قبل از «کامیون» ساخته بودند و همچنین الگوی داستانی «سفر خانوادگی با کامیون» و نیز ارتباط داستان با پایتخت وفادار بودند و پس از چند قسمت که در شیرگاه گذشت، سفر جدیدی را شروع کردند؛ سفری برای بردن یک گنبد و گلدسته به جزیره‌ی‌ قشم. سفری که از شمال ایران شروع می‌شود، توقفی در پایتخت دارد و در جنوب کشور به پایان می‌رسد.
در حالی که پیش‌فرض خیلی از بینندگان تلویزیون این بود که معمولاً سریال‌هایی که به فصل‌های بعدی می‌رسند موفق نمی‌شوند، اما فصل دوم «پایتخت» توانست قوی‌تر و متنوع‌تر از فصل اول ظاهر شود و تبدیل به بهترین یا یکی از بهترین فصل‌های این سریال شود.​

فصل سوم

پایتخت‌گریزیِ سریال «پایتخت» در فصل دوم طوری با استقبال مواجه شد که سازندگان بتوانند با خیال راحت کل فیلم‌نامه‌ی‌ فصل سوم را در شهر خانواده‌ی معمولی، با اقوام و همشهری‌هایش بنا کنند. هرچند باز هم آخر قصه در تهران اتفاق افتاد اما تهران دیگر مثل قبل نقش خاصی در فیلم‌نامه نداشت. در این فصل نقطه‌ی شروع و بستر درام، مانند فصل اول، مشکل «خانه» برای خانواده‌ی معمولی است. مشکلی که در پیش‌داستان اتفاق افتاده و از قسمت اول موقعیت خاصی را برای آن‌ها رقم زده؛ خانه‌ی نیمه‌ساز معمولی‌ها پیش از کامل شدن، به‌خاطر تصمیم اشتباه پدر خانواده (قرار ندادن ستون) خر*اب شده و حالا همه دسته‌جمعی در خانه‌ی فهیمه (خواهر نقی) زندگی می‌کنند.
این ماجرا می‌تواند گویای این باشد که قرار است اتفاقی در شخصیت‌پردازی‌ها و فرم فیلم‌نامه بیفتد. در فصل سوم دیگر اصالت روی یک موقعیت و مواجهه‌ی شخصیت‌ها با آن موقعیت نیست؛ حالا دیگر داستان، داستان شخصیت‌هاست. فیلم‌نامه‌نویسان در این فصل سعی کردند به‌نوعی به سبک سیتکام‌ها، روی شخصیت‌ها و روابط بین‌شان تمرکز و طبع‌آزمایی کنند. هر شخصیت قصه‌ی خودش را دارد و کمدی در تصمیم‌ها، نواقص، سوءتفاهم‌ها و به‌طور کلی در روابط بین شخصیت‌هاست که شکل می‌گیرد. با قصه‌هایی مانند حضور نقی در تیم ملی کشتی پیشکسوتان، جانبازی بهبود برای حفظ محیط زیست، ازدواج ارسطو با یک خانم چینی و... و با تلاش جمعی این خانواده برای حل مشکلات، دل‌گرمی و خالی نکردن پشت یکدیگر، بینندگان تلویزیون عشق و غرور و ایران‌دوستی و توکل به خدا و خانواده‌دوستی با وجود اختلاف‌ها را دیدند و تجربه کردند.​

فصل چهارم

سال بعد سازندگان «پایتخت» خود را با چالش بزرگ‌تری محک زدند؛ ساخت «پایتخت» برای ماه مبارک رمضان. یعنی قصه‌ها از طرفی باید ظرفیت و کشش برای پخش در یک ماه را پیدا می‌کردند و از طرفی مطابق با حال و هوای ماه رمضان در ایران روایت می‌شدند. این اقتضائات معمولی‌ها را هم با چالش‌های سخت‌تری روبه‌رو کرد. سطح اختلاف و درگیری بین آن‌ها بیش از گذشته و تا حدی اگزجره شد، تا جایی که گاهی اوقات بیننده را هم ناراحت می‌کرد. همان‌طور که وقتی می‌بینیم بین خانواده‌ای از اقوام یا آشنایان نزدیک‌مان اختلافی افتاده و کاری از دست‌مان برنمی‌آید مکدر می‌شویم.
شروع ماجرا باز هم یک «خانه» است؛ مادر خانواده (هما) با رأی مردم عضو شورای شهر شده و از طرفی پدر خانواده (نقی) و دیگر شخصیت‌ها می‌خواهند خلاف قانون، یک خانه بسازند، از طرفی در این فصل کلا شرارت شخصیت‌های بومی سریال (غیر از هما که تهرانی است) تاحد عجیبی بالا رفت. این اختلاف توانست کشمکش اصلی داستان را برای یک ماه تأمین کند. از سویی دیگر قصه‌های فرعی شیرین، بانمک و خلاقانه با تغییرات جدیدی که در این فصل در شخصیت‌پردازی‌ها اتفاق افتاد، توانست تاحدی زهر و تلخی این اختلاف را بگیرد و کمدی «پایتخت» را سرپا نگه دارد. در مجموع این اختلاف سخت هرچند تلخی‌هایی برای بیننده‌ها داشت اما حل شدن و پایان کشمکش‌ها در قسمت‌های آخر، تاحدی توانست کام مخاطب را شیرین کند و به آن‌ها این اطمینان را بدهد که معمولی‌ها هنوز هوای هم را دارند.
در زمانی که سریال‌های ویژه‌ی‌ ماه رمضان مانند قبل اصراری روی نشان دادن آداب و مناسک این ماه در داستان‌های‌شان نداشتند، ویژگی دیگر این فصل از سریال «پایتخت» این بود که معمولی‌ها هم کنار بینندگان مسلمان سریال، روزه گرفتند، پای سفره‌ی سحری و افطار نشستند و داستان‌ها در ماه مبارک رمضان شکل گرفت و روایت شد.​

فصل پنجم

پس از سه سال دوریِ معمولی‌ها از قاب تلویزیون و بینندگانش، در روزهای پیش از نوروز ۱۳۹۷ بینندگان با تیزری مواجه شدند که آن‌ها را در موقعیتی غیرمنتظره و بسیار دور از فضای فصل‌های قبل نشان می‌داد؛ معمولی‌ها در کشور سوریه و میان جنگ با داعش بودند. همچنین اتفاق دور از انتظار دیگر، نام سازمان اوج به‌عنوان یکی از تولیدکنندگان این اثر، در کنار نام سازمان صداوسیما بود.
این فصل از سریال «پایتخت» در دورانی ساخته شد که بیشتر سهم آثار تصویری مربوط به جنگ نیروهای جبهه‌ی مقاومت با گروه‌های تکفیری، از آن مستند‌ها بود و «پایتخت» جزو اولین آثار نمایشی بود که به این فضا وارد شد. معمولی‌ها با همان ویژگی‌ها و حال و هوای مخصوص خودشان به سوریه رفتند تا با مخاطبان‌شان از مظلومیت جنگ‌زده‌های سوری، و همدلی و حمایت معمولی‌های ایران با آن‌ها حرف بزنند و تاحدی روایت‌گر حماس‌ی ایرانیان در مبارزه با هجوم عظیم تروریست‌های داعشی باشند.​

فصل ششم

فصل ششم «پایتخت» با دو اتفاق تلخ همراه شد. اولین اتفاق که اتفاقی سرنوشت‌ساز برای «پایتخت» به شمار می‌رفت، درگذشت خشایار الوند بود. مرحوم الوند فیلم‌نامه‌نویسی بود که در کنار محسن تنابنده، در تولد و شکل‌گیری «پایتخت» و شخصیت‌های محبوبش نقش مهمی داشت. شاید کسی تا قبل از تماشای فصل ششم که بدون او نوشته شد، متوجه این نقش مهم و اساسی نشده بود.
و اتفاق تلخ بعدی، وقوع همه‌گیری بیماری کرونا در بین روزهای تولید این فصل از «پایتخت» بود که باعث شد ضبط این فصل نیمه‌کاره رها شود و قصه‌ها به پایان نرسند. البته سازندگان «پایتخت» دین‌شان را برای تمام نکردن سه قسمت پایانی ادا کردند و چند ماه بعد سه قسمت ویژه برای بینندگان و طرفداران‌شان به تولید و پخش رساندند. با اینکه فقدان مرحوم خشایار الوند در این فصل بسیار حس می‌شد اما این فصل هم با وجود انتقادهایی بیشتر از فصل‌های قبل، توانست لحظات خوبی را برای طرفداران و بینندگان خود بسازد.
سریال «پایتخت» سعی کرد یک دهه و در شش فصل روایتی منصفانه از مردم معمولی ایران داشته باشد و درباره‌ی مسائل مختلف با بینندگانش گفت‌وگو کند و در عین حال تلاش کرد همیشه خود را در سطح بالایی از سریال‌های تلویزیون نگه دارد. «پایتخت» راهی را باز کرد که مدیران سیما با جرئت بیشتری بتوانند بستر آثار نمایشی را به خارج از شهر تهران منتقل کنند و سازندگان‌ سریال‌ها با خیال راحت بتوانند راوی قصه‌های اقوام مختلف باشند.​
 
مدیر تالار فیلم و سریال
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
ناظر انجمن
ویراستار انجمن
ژورنالیست انجمن
Oct
2,765
4,522
133
𝑩𝒖𝒔𝒉𝒆𝒉𝒓

خلاصه داستان سریال هفت

آنچه تا به امروز مشخص شده این است که داستان این سریال درمورد هفت دانشجویی است که برای پول درآوردن وارد راه خلاف می‌شوند. در خلاصه داستان آمده است: «ما رفیق بازیم، پای حق وای میستیم، بزنن می‌زنیم، بکشن، می‌کشیم، ما هفتا تا تهش می‌ریم ولی نمی‌بخشیم، تهش هرچی که باشه بازم هستیم، بازم هفتیم»

عوامل و بازیگران سریال هفت

کارگردان: کیارش اسدی‌زاده، نویسنده: کیارش اسدی‌زاده، علی اصغری، تدوین: سپیده عبدالوهاب، طراح لباس: شیده محمودزاده، طراح صحنه: محمد محمدی، چهره پرداز: عباس عباسی، صدابردار: بابک اردلان، موسیقی متن: علی شهبازی، تهیه‌کننده‌ها: کیارش اسدی‌زاده، محمد امین، فیلم‌بردار: اشکان اشکانی، توزیع‌کننده: تماشاخونه
بازیگران: رضا کیانیان، مهدی هاشمی، نیکی کریمی، علی مصفا، امیر جعفری، هانیه توسلی، پانته‌آ بهرام، بابک حمیدیان، نازنین بیاتی، مینا ساداتی، حدیث میرامینی، مه لقا باقری

حاشیه‌های سریال هفت

  • سریال هفت سه سال قبل توسط اسدی‌زاده ساخته شد و قرار بود اردیبهشت ماه سه سال قبل منتشر شود که برخی دلایل از جمله کرونا مانع از پخش شد
  • کیارش اسدی‌زاده پیشتر سریال «کرگدن» را در حال و هوایی مشابه «هفت» برای شبکه نمایش خانگی تولید کرده بود.
  • شخصیت اصلی داستان نازنین بیاتی است که در سریال آنیل نام دارد.
  • این سریال در ابتدا قرار بود در هفت قسمت تولید شود ولی در نهایت در ۱۵ قسمت تولد شد.
فرزاد حسنی در سریال هفت

نظر منتقدان درباره سریال هفت

فیلم نیوز

قسمت اول سریال بیشتر از همه روی معرفی این هفت جوان و البته شخصیت خان با بازی مهدی هاشمی تمرکز دارد و سایر شخصیت‌ها با بازی علی مصفا، نیکی کریمی، هانیه توسلی، پانته‌آ بهرام، امیر جعفری و بابک حمیدیان صرفا با ماشین‌های مدل‌بالایشان وارد مهمانی می‌شوند و در این قسمت نقش خاصی ندارند. کیارش اسدی‌زاده در قسمت اول این سریال هم به شیوه «کرگدن» وارد عمل شده و در پایان قسمت اول، شخصیت‌هایش را پس از معرفی با بحران روبه‌رو می‌کند. هفت با پایانی شوکه‌کننده مخاطبان را در انتظار قسمت دوم می‌گذارد. بعد از اتفاق‌های عجیب شب مهمانی و صحنه وحشتناکی که هریک از آن‌ها اول صبح در همان عمارت تجربه می‌کنند، داستان به سمت‌وسوی دیگری می‌رود و قسمت اول در همین نقطه به پایان می‌رسد. حالا باید منتظر بود و دید ارتباط میان این گروه با شخصیت‌های معرفی شده در مهمانی به کجا خواهد رسید.

زومجی

فرید متین | در هر سه قسمت با ساختاری مشابه روبه‌رو بوده‌ایم: سکانسی از وضعیتِ فعلی (دادگاه) و فلش‌بکی به گذشته (که فرایندها را مشخص می‌کند)
هفت روایت‌گر دوستیِ درسا، رهام، امیر (با بازی مهدی ساکی که پیش‌تر به‌عنوان خواننده و سرپرست گروه موسیقی «کماکان» می‌شناختیم‌ش)، شیلا، وحید، اردلان، باران و آنی (بیاتی) است. حالا که سه قسمت از سریال منتشر شده و داستان تا اندازه خوبی پیش رفته است می‌توان تحلیل‌هایی از روندِ روایت و ساختار آن کرد. در هر سه قسمت با ساختاری مشابه روبه‌رو بوده‌ایم: سکانسی از وضعیتِ فعلی (دادگاه) و فلش‌بکی به گذشته (که فرایندها را مشخص می‌کند). ما در ابتدا متوجه می‌شویم که شخصیت‌هایی قرار است در دادگاه محاکمه شوند و بعد برمی‌گردیم و از جزئیات باخبر می‌شویم.
هفت بازیگرهای زیادی دارد و آن‌چنان که از ظاهرش معلوم است، به‌واسطه‌ی لوکیشن‌های متنوع و طراحی‌صحنه‌های جالب‌ش، سریال پُرخرجی بوده است. طبق اخبار منتشرشده، داستان به جزیره‌ی کیش و هندورابی نیز کشیده می‌شود و بخشی از داستان را در لوکیشن‌های آن‌جا شاهد خواهیم بود؛ ولی با توجه به همه‌ی مواردِ گفته‌شده، متأسفانه با کاری طرف‌ایم که بسیار سهل‌گیرانه و اغماض‌کارانه ساخته شده است و بنابراین، نمی‌توان چندان جدی‌اش گرفت. داستان سریال به‌خودی‌خود پُرکشش و جذاب است و این سریال می‌توانست به چیزی بسیار بهتر از اینی که حالا هست تبدیل شود.

مووی مگ

میثم کریمی | سریال هفت با اشکلات متعدد منتشر شده است. سریالی که هویت مشخصی ندارد و شخصیت‌پردازی ضعیف در آن باعث می‌شود که تماشاگران ارتباط چندانی با آدم‌های قصه برقرار نکنند. ساخته قبلی پلتفرم «تماشاخونه» یعنی «پدر گواردیولا» علی رغم حضور ستارگان پرتعداد، نتوانست مخاطب چندانی جذب کند. باید دید که آیا ستارگان پرتعداد «هفت» خواهند توانست این طلسم را بشکنند و این سریال را، علی رغم تمام ضعف هایش، به یک سریال محبوب تبدیل کنند یا خیر.
 
مدیر تالار فیلم و سریال
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
ناظر انجمن
ویراستار انجمن
ژورنالیست انجمن
Oct
2,765
4,522
133
𝑩𝒖𝒔𝒉𝒆𝒉𝒓
نقد و بررسی سریال سرگیجه
کسی در سریال حضور دارد که من بشناسم؟

حامد بهداد، بازیگر مشهور و پرکار سال های گذشته شبکه خانگی، بازیگر نقش اصلی سریال است. هادی حجازی فر، دیگر بازیگر پرکار سینمای ایران نیز یکی از بازیگران سریال است. از دیگر بازیگران مشهوری که در سریال «سرگیجه» به ایفای نقش پرداخته اند می توان به پیام دهکردی، شبنم مقدمی، رعنا آزادی و مهراوه شریفی نیا اشاره کرد.

داستان سریال درباره چیست؟

پس از درگیری پیمان با کامران، به نظر می رسد که کامران کشته شده باشد و همین مسئله باعث می شود که زندگی پیمان تحت تاثیر قرار بگیرد و..

خالق سریال کیست؟

بهرنگ توفیقی که بیشتر او را با سریال های تلویزیونی نظیر «پدر» و «پشت بام تهران» به یاد می آورند. توفیقی در شبکه نمایش خانگی هم سریالی به نام «آقازاده» ساخت که با استقبال مخاطبین مواجه شده بود.

سریال سرگیجه
نکات مثبت سریال؟

شاید ترکیب بازیگران برای مخاطب شبکه نمایش خانگی جالب باشد اما حقیقت این است که «سرگیجه» هیچ ویژگی ندارد که مخاطب قبلاً نسخه بهتر آن را ندیده باشد.

نکات منفی سریال؟

«سرگیجه» یکی از کُندترین روایت ها در میان سریال های شبکه نمایش خانگی را دارد.

حضور اسپانسر در سریال بیشتر از عرف رایج است و نحوه تبلیغ محصول آن نیز در نوع خود جالب است!

سریال سعی می کند تعلیق بسازد اما تقریباً می توان گفت تمام تعلیق های سریال از همان ابتدا ناکارآمد هستند.

«سرگیجه» بازیگران توانایی دارد اما از آن ها بازی های معمولی را شاهد هستیم که بیشتر به دلیل شخصیت پردازی ضعیف شان است.

علاقه عجیب کارگردان برای به تصویر کشیدن سکانس های زائد مانند رانندگی، در نوع خودش جالب است!

این سریال محصول کدام شبکه است؟

نماوا

سریال سرگیجه
عامل تأثیرگذار برای تماشای سریال؟

بازیگران سریال

حرف آخر:

«سرگیجه» ضعف های زیادی دارد که تا همین جا هم حسابی روایت قصه را کُند کرده است. ضعف هایی که نه تنها در روایت، بلکه در جزئیات دکوپاژ و میزانس هم قابل مشاهده است و در مجموع، نوید یک سریال معمولی رو به ضعیف را در شبکه نمایش خانگی می دهد
 
مدیر تالار فیلم و سریال
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
ناظر انجمن
ویراستار انجمن
ژورنالیست انجمن
Oct
2,765
4,522
133
𝑩𝒖𝒔𝒉𝒆𝒉𝒓
پرونده روزی روزگاری تلویزیون | صفحه دهم
یادداشت: نقد و بررسی سریال «احضار»، ساخته «علیرضا افخمی»
پس از پانزده سال از ساخت «او یک فرشته بود» در رمضان سال۱۴۰۰ در دورانی که دیگر تب تولید سریال‌های مناسبتی آن هم با آن ترافیک در پخش، فروکش کرده، مردم جهان در استرس دوران فراگیری ویروس کرونا هستند و خیلی از تولیدات آثار نمایشی هم به همین علت متوقف شده‌اند، دیگر تلویزیون هم در همه‌ی دنیا از تخت سالاری رسانه‌ّهای تصویری پایین آمده، علیرضا افخمی باز سراغ همان فرمول بیست سال قبل و استفاده از شخصیت شی*طان می‌رود؛ سریال «احضار».
یادداشت: نقد و بررسی سریال «احضار»، ساخته «علیرضا افخمی»
مجله میدان آزادی: سریال ماورایی و رمضانی «احضار»، انتخاب بعدی ما برای ستون «بدترین سریال‌های تلویزیون» است. آقای «محمدسعید غلامی» در صفحه‌ی دهم پرونده‌ی «روزی روزگاری تلویزیون» نقدی بر این سریال، داشته است. در ادامه بخوانید:

دوران اوج سریال‌سازی
دهه‌ی هشتاد دورانی است که سیمای جمهوری اسلامی ایران تمرکز ویژه‌ای را روی ساخت سریال‌های نمایشی گذاشت. به‌خصوص در دو مناسبت نوروز و ماه مبارک رمضان که دوران اوج تولید و پخش سریال در تلویزیون بود. در میانه‌ی دهه‌ی هشتاد سریال‌ها تیتراژ به تیتراژ از شبکه‌های یک، دو، سه و پنج پخش می‌شدند و حتی فرصت بلند شدن از پای سفره‌ی افطار را به بیننده نمی‌دادند. این دوران دوران ریاست عزت‌الله ضرغامی بر صداوسیما بود.

ورود ماورا به ماه رمضان
در ماه رمضان حداقل یک سریال کمدی در جدول پخش سریال‌ها دیده می‌شد و باقی سریال‌ها اغلب ملودرام‌های خانوادگی و اخلاقی بودند. اما در سال ۸۳ ژانر جدیدی به جدول پخش سریال‌های ماه رمضان وارد شد که توانست بینندگان زیادی را جذب کند. در این سال سریال «کمکم کن» به کارگردانی قاسم جعفری ساخته شد که در آن به ملودرام‌های قبلی پخش‌شده از تلویزیون فقط یک چاشنی «ماورایی» اضافه شده بود. این سریال با تصویر کردن موقعیت ارواح در حالت اغما و ارتباط این ارواح با یکدیگر سعی کرد قدمی به‌سوی ژانر ماورایی بردارد اما ادامه‌ی مسیر فیلم‌نامه که تلاش برای جبران خطاهای آن ارواح در دنیا و عالم مادی بود، همان مسیر ملودرام‌های اخلاقی پیشین را رفت و با تأکید بر مسائل اخلاقی توانست به ژانر مورد علاقه‌ی تصمیم‌گیران سیما برای ماه رمضان تبدیل شود.

او یک فرشته نبود...
سریال «کمکم کن» راهی را در تولید سریال برای ماه رمضان گشود که دنباله‌ی آن را علیرضا افخمی گرفت. سال بعد یعنی در سال ۱۳۸۴ تلویزیون از تصویر کردن یک موقعیت ماورایی و غیبی پیش‌تر رفت و به تصویر کردن یک شخصیت ماورایی دست زد. علیرضا افخمی با سریال «او یک فرشته بود» پای شخصیت شی*طان را به یکی از سریال‌های رمضانی باز کرد. شیطانی که با یک الگوی فاوستی در قالب یک زن و یک وکیل به زندگی مرحوم حسن جوهرچی که آن زمان نماد یک شخصیت مذهبی در آثار نمایشی بود، وارد شد تا در طی سی شب ماه رمضان سعی کند بنیان خانواده‌ی او را از هم بپاشد. استفاده‌ی اغراق‌آمیز از نور قرمز و موسیقی دلهره‌آور و استفاده از جلوه‌های ویژه‌ی کامپیوتری ترسناک در بعضی صحنه‌ها سعی کرده بود سریال را به ژانر وحشت نیز نزدیک کند. اما پایه‌های منطق درام در این سریال هم به شیوه‌ی همان ملودرام‌های قبلی بود و تنها، شیطانی که در سریال‌های دیگر سعی می‌کرد در همان غیب بماند و فریب‌هایش را روی تصمیم‌های غیراخلاقی شخصیت‌های سریال نشان بدهد، حالا خودش در قالب یکی از شخصیت‌ها جلوی دوربین آمده بود و کارگردان لحظات فریبکاری‌اش را به ما نشان می‌داد. و شاید چنین گزاره‌ای را در ذهن مخاطب تثبیت می‌کرد که: «تمام این بی‌اخلاقی‌ها کار شی*طان است» و درنهایت با پناه بردن به خدا با قرآن و نماز، نور سبز صحنه بر نور قرمز غلبه کرد و شخصیت محوری سریال از دام شی*طان نجات یافت. افخمی مسائل نادیده و پیچیده‌ی غیب را همین‌قدر ساده و کودکانه برای بیننده تصویر کرد.

این سریال در دورانی ساخته شد که می‌توان آن را دوران سالاری تلویزیون بر رسانه‌های تصویری دانست. دورانی که در بیشتر خانه‌ها تلویزیون به شکلی حضور داشت که تمام لوازم خانه و محل نشستن اهل منزل و مهمان‌ها در نسبت با آن چیده می‌شد و آثار نمایشی سیما به‌خصوص سریال‌ها هیچ رقیبی، نه در شبکه‌ی نمایش خانگی و نه شبکه‌های ماهواره‌ای نداشتند.

کم‌کم این تصویر کردن مسائل غیبی با این حال و هوا پای ثابت سریال‌های ماه رمضان شد. گویی مسلمانان باید در ایام ماه رمضان دائم مراقب باشند که شی*طان مثل این سریال‌ها به آن‌ها حمله نکند و حال و هواشان را تیره و ترسناک نسازد. آن هم در ماه رمضانی که ماه بهار قرآن و بهار مناجات و بهار ارتباط با خداست. ایامی که ماه مهمانی خداوند است و انسان باید سرشار از نشاط و لذ*ت از ارتباط نزدیک‌تر از قبل با خدا و امام زمانش باشد.

سال بعد هم افخمی با فیلم‌نامه‌ی سریال «اغما»، شی*طان را به زندگی یک جراح حاذق و باایمان برد. با همان فرمول قبل، این بار شیطانی به نام الیاس آمد تا در کنار حمله به بنیان خانواده، به ایمان و اعتقادات شخصیت محوری داستان هم حمله کند. و از لحاظ ساختار، فیلم‌نامه دقیقاً همان مسیر «او یک فرشته بود» را طی می‌کرد؛ البته با کارگردانی و بازی‌های بهتری از بازیگران.
پس از آن افخمی قصه‌های مختلفی را با تخیلات خود به تصویر کشید. سریال‌هایی با نشان دادن روح و سفر در زمان و... .

پانزده سال بعد و، احضار
پس از پانزده سال از ساخت «او یک فرشته بود» در رمضان سال۱۴۰۰ در دورانی که دیگر تب تولید سریال‌های مناسبتی آن هم با آن ترافیک در پخش، فروکش کرده، مردم جهان در استرس دوران فراگیری ویروس کرونا هستند و خیلی از تولیدات آثار نمایشی هم به همین علت متوقف شده‌اند، دیگر تلویزیون هم در همه‌ی دنیا از تخت سالاری رسانه‌ّهای تصویری پایین آمده، علیرضا افخمی باز سراغ همان فرمول بیست سال قبل و استفاده از شخصیت شی*طان می‌رود؛ سریال «احضار».

«احضار» داستان دختری است که برای احضار روح مردی که به او علاقه‌مند بوده و طی تصادفی از دنیا رفته، پیش یک رمال کلاهبردار می‌رود اما به‌طور واقعی با روح آن مرد مواجه می‌شود. این جلسات تکرار می‌شوند و روح مرد کم‌کم با دادن اطلاعات نادرست باعث می‌شود که دختر با تصمیم‌های نادرست، زندگی و را*بطه با اطرافیانش را خر*اب کند. و در آخر مشخص می‌شود که آن روح درواقع شی*طان بوده است.

طبق مصاحبه‌های آقای افخمی، او حس کرده که جوان‌ها خیلی به‌سمت استفاده از مسائل ماورایی مانند احضار روح برای حل مشکلات‌شان می‌روند و به همین دلیل تصمیم گرفت که این سریال را بسازد. افخمی برای اینکه به جوانان بگوید این کار درست نیست باز دست به دامان شخصیت شی*طان شد. همان شیطانی که یک روز آمد تا درباره‌ی بنیان خانواده به ما هشدار بدهد و یک روز آمد درباره‌ی ایمان و اعتقادات‌مان به ما تلنگر بزند، این بار آمده تا ما را متوجه ماجرای احضار روح بکند و بگوید که احضار روح وجود ندارد و ببینید تمام این خر*اب‌کاری‌ها کار من است!

چرا احضار سریال بدی شد؟
انتظار می‌رفت علیرضا افخمی که بارها نامش را به‌عنوان ناظر کیفی در تیتراژ آثار نمایشی مختلف دیده‌ بودیم، حداقل با فیلم‌نامه‌ و کارگردانی به‌روز‌تری به سریال‌سازی برمی‌گشت، اما با «احضار» شاهد یکی از ضعیف‌ترین کارهای کارنامه‌ی او بودیم.
در حالی که بخشی از مخاطبان کارهای او طی این سال‌ها با صدها سریال در انواع و اقسام ژانرها و قصه‌ها مواجه شده و با دیدن کارهای او دست به مقایسه می‌زنند، اما افخمی انگار از بیست سال قبلش یک قدم هم نتوانسته جلوتر بیاید. او آن‌قدر در قصه‌پردازی ضعیف شده که به‌جای اینکه دغدغه‌اش را با قصه پیش‌ ببرد در بسیاری از صحنه‌ها حرفش را به‌شکل بیانیه در دهان بازیگرانش می‌گذارد تا به‌ظاهر به نقش مقابلش اما درواقع به بینندگان سریال بگوید. او برای قصه‌های فرعی فیلم‌نامه‌اش از الگوهای داستانی کلیشه‌ای استفاده می‌کند که سال‌هاست به‌کرات در همین سریال‌های صداوسیما استفاده شده‌اند و دیگر جذابیت و حرف جدیدی برای مخاطب ندارند. الگوهایی مثل ناپدری به‌ظاهر مهربان که پشت پرده در طلب میراث فرزندخوانده است یا الگوی جوانی که از پدرش سرمایه می‌خواهد و دوستان ناباب و فریب‌کارش این سرمایه را از بین می‌برند.

بازی بازیگر‌ها هم در این سریال می‌تواند یک پس‌رفت چهل‌ساله در هنرهای نمایشی ما باشد. شاید در نگاه اول این‌طور به نظر برسد که به‌دلیل اعتماد به بازیگران تازه‌کار این اتفاق افتاده. اما می‌بینیم بازیگران خوبی مثل آرش مجیدی، علی دهکردی، افسانه چهره‌آزاد و بسیاری از بازیگران حرفه‌ای دیگر که قبلاً بازی‌های خوبی از ایشان دیده‌ایم هم در این سریال بد بازی می‌کنند. بخشی از این بد بازی کردن به بازی‌گردانی ضعیف یا فقدان بازیگردانی برمی‌گردد، بخشی به موقعیت‌های نمایشی غیرواقعی که بازیگر را سردرگم و معذب می‌کند و بخشی هم دیالوگ‌های دور از واقع که مناسب دهان و لحن بازیگر نیستند.

ادامه‌ی یک سنت رسانه‌ای خوب
گذشته از مسائل فنی و ضعف فیلم‌نامه‌نویس و کارگردان این سریال، این سؤال پیش می‌آید که چرا تصمیم‌گیران صداوسیما در سال ۱۴۰۰ مانند میانه‌ی دهه‌ی هشتاد، فکر کرده‌اند نمایش مسائل ماورایی و غیبی به‌خصوص مسائل شیطانی با حال و هوای ترس و دلهره برای پخش در ماه مبارک رمضان مناسب است؟

تنوع ژانر و ورود سریال‌های تلویزیونی به ژانرهای مختلف از جمله ژانر ماورایی، اتفاق بسیار مثبتی می‌تواند باشد اما ژانر ماورایی فقط با همین فرمول به وجود می‌آید که سازنده تخیلات خودش را از آنچه که در دنیا از ما پوشیده است به تصویر بکشد؟ و با صرف پیوند زدن این تخیلات به مسائل دینی (آن هم اغلب در ساحت اخلاق) این اثر مناسب پخش در ماه مبارک رمضان می‌شود؟ ایده‌ی ساخت سریال ویژه‌ی مناسبت‌هایی مانند ماه رمضان ایده‌ی بسیار خوبی بود و هست و می‌توانست در قالب یک سنت برای سیمای جمهوری اسلامی ایران به مسیر خود ادامه بدهد. حتی در همین سال‌ها که کمتر پیش آمده سریالی مخصوص ماه رمضان تولید شود که مانند قدیم زمان داستان هم در ماه رمضان بگذرد و شاهد سفره‌ی افطار و روزه گرفتن شخصیت‌ها باشیم، بینندگان تلویزیون همچنان چشم‌انتظار شروع سریالی ویژه‌ی این ایام بوده‌اند. و این نشان‌ می‌دهد این است که این ایده قابلیت تبدیل شدن به یک سنت رسانه‌ای را دارد. خوب است تصمیم‌گیران صداوسیما با نگاهی به گذشته و دقت بر مطابقت داشتن حال و هوای ماه مبارک رمضان با حال و هوای سریال‌ها، این سنت را ادامه بدهند.
 
مدیر تالار فیلم و سریال
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
ناظر انجمن
ویراستار انجمن
ژورنالیست انجمن
Oct
2,765
4,522
133
𝑩𝒖𝒔𝒉𝒆𝒉𝒓
جادوگر


کسی در سریال حضور دارد که من بشناسم؟

احمد مهرانفر، بازیگر فیلم های پرفروش کمدی سینمای ایران از جمله «دینامیت»، بازیگر نقش اصلی سریال «جادوگر» است. جواد رضویان، کمدین مشهور تلویزیون نیز از دیگر چهره های شناخته شده سریال است. رضا ناجی، نسیم ادبی و فقیه سلطانی از دیگر چهره هایی هستند که این سریال به ایفای نقش پرداخته اند.

داستان سریال درباره چیست؟

این سریال داستان کلاهبردارانی را روایت می کند که قصد دارند با استفاده از ناآگاهی سوژه هایشان، به پول هنگفتی دست پیدا کنند اما..

خالق سریال کیست؟

مسعود اطیابی، کارگردان فیلم های پرفروش «دینامیت» و تگزاس» که با سریال «جادوگر» به شبکه نمایش خانگی آمده است.

نکات مثبت سریال؟

شاید هنوز کسی بتواند به جنس شوخی های سریال «جادوگر» بخندد.

نقد سریال سریال جادوگر

نکات منفی سریال؟

قصه در سطحی ترین حالت ممکن روایت می شود. شیوه پرداخت سریال به مسئله کلاهبرداری حداقل مربوط به 20 سال پیش باز می گردد.

را*بطه بین مرد کلاهبردار و زن کهنسال به شدت مبتذل است!

روند سریال بسیار کُند است. هر قسمت سریال نزدیک به 1 ساعت زمان به خود اختصاص داده اما با ارفاق 20 دقیقه محتوا دارد.

نگاه سازندگان سریال به جنوبی ها و تاکید بر خرافاتی بودنشان اشتباه است. این ضعف تنها شامل این سریال نمی شود و در اغلب سریال هایی که درباره دیگر شهرهای ایران به جز تهران است نیز چنین مشکلی به چشم می خورد.

این سریال محصول کدام شبکه است؟

فیلیمو

عامل تأثیرگذار برای تماشای سریال؟

شاید اگر مخاطبین سریال نام مسعود اطیابی را بشنوند، به هوای تماشای اثری در حال و هوای «دینامیت» به تماشای سریال بنشینند.

نقد سریال جادوگر

حرف آخر:

سریال «جادوگر» بدون اعلام قبلی توسط فیلیمو منتشر شد. به نظر می رسد که پلتفرم فیلیمو هم انتظار چندانی از این سریال نداشته که زمان مناسبی برای تبلیغ این محصول در نظر نگرفته است. سریال «جادوگر» کمدی سطحی است که برای مخاطب امروز سریال های کمدی جذابیتی ندارد. جنس کمدی سریال «جاوگر» مدتهاست که از بین رفته و خندیدن به شوخی های آن واقعا سخت است!
 
مدیر تالار فیلم و سریال
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
ناظر انجمن
ویراستار انجمن
ژورنالیست انجمن
Oct
2,765
4,522
133
𝑩𝒖𝒔𝒉𝒆𝒉𝒓
حرفه ای

کسی در سریال حضور دارد که من بشناسم؟

سیروان خسروی، آهنگساز و خواننده در سریال «حرفه ای» حضور دارد. برادر او، زانیار خسروی نیز یکی از بازیگران سریال است. بهاره کیان افشار، بازیگر پرکار سینما و تلویزیون که اخیراً فیلم «پسرکشی» را از او دیده بودیم دیگر بازیگر سریال است. سارا بهرامی، ستاره فیلم «دارکوب» نیز در میان بازیگر سریال حضور دارد. ماهور الوند، دختر سیروس الوند که قبلا او را در فیلم های «دختر» و «ملی و راه های نرفته اش» دیده بودیم نیز یکی دیگر از بازیگران سریال است.

داستان سریال درباره چیست؟

یک کار چاق کن (سیروان خسروی) که فردی ساکت و بی رحم است قصد دارد یک مسئله شخصی را حل و فصل کند که سرنوشت آدم های زیادی به آن گره خورده است.

خالق سریال کیست؟

مصطفی تقی زاده که در سال 1395 فیلم «زرد» از او اکران شد و با استقبال نه چندان مناسب مخاطبین مواجه شد.

نکات مثبت سریال؟

فیلمبرداری سریال قابل قبول است.

نقد سریال حرفه ای

نکات منفی سریال؟

شخصیت پردازی ها در سریال «حرفه ای» سطحی است و موضوعاتی که مطرح می شود بسیار دم دستی تر از آن است که توجه بیننده را به خود جلب کند. شخصیت پردازی های ضعیف خیلی زود داستان را قابل پیش بینی کرده است.

موسیقی سریال برخلاف آنچه که انتظار می رفت ضعیف است.

بازی سیروان خسروی نیز یکی از نقاط ضعف سریال است. سیروان خسروی تا زمانی که دیالوگ نگوید تا حدی قابل قبول است اما زمانی که جمله ای بر زبان می آورد مشخص می شود که به هیچوجه بازیگر نیست و نمی توان روی او به عنوان بازیگر حساب کرد.

دیالوگ نویسی های سریال پر از اشکال و ایراد است. متاسفانه سازندگان سریال «حرفه ای» به جای پرداخت موقعیت تصمیم گرفته اند شخصیت پردازی ها را از طریق دیالوگ انجام دهند. به همین دلیل دیالوگ ها به صورت رگباری اطلاعاتی به تماشاگر می دهد در حالی که باید طی زمان و از طریق موقعیت سازی به بیننده انتقال داده شود.

تنش سازی در سریال غیر اصولی است. به دلیل اینکه اغلب شخصیت های سریال تیپ هستند و با تماشاگر ارتباط ذهنی برقرار نمی کنند، تنش های ایجاد شده در سریال نیز تاثیری بر مخاطب ندارد.

این سریال محصول کدام شبکه است؟

شبکه نمایش خانگی

نقد سریال حرفه ای

عامل تأثیرگذار برای تماشای سریال؟

به طور قطع حضور سیروان خسروی در سریال.

حرف آخر:

سریال «حرفه ای» قصد دارد مانند نامش اثری حرفه ای باشد اما از حرفه ای بودن تنها سعی کرده ظاهر شیک و مدرنی داشته باشد در حالی که از ضعف های مفرط سریال سازی در شبکه نمایش خانگی رنج می برد. به نظر می رسد که طرفداران سیروان خسروی بتوانند از تماشای سریال لذ*ت فراوانی ببرند اما باید پذیرفت که حداقل در این مقطع، سیروان خسروی قابلیت اینکه ضعف های سریال را بپوشاند ندارد
 
مدیر تالار فیلم و سریال
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
ناظر انجمن
ویراستار انجمن
ژورنالیست انجمن
Oct
2,765
4,522
133
𝑩𝒖𝒔𝒉𝒆𝒉𝒓
دورخیز برای رکوردهای بیشتر آغاز شد!
همه چیز درباره فیلم هتل؛ کمدی پرفروش این روزها
پژمان جمشیدی و محسن کیایی زوج تماشایی این فیلم کمدی مسعود اطیابی هستند
معرفی فیلم
فیلیمو‌شات ۱۷ آبان ۱۴۰۲ به‌روزرسانی: ۱۷ آبان ۱۴۰۲
پژمان جمشیدی و محسن کیایی در فیلم هتل
فیلم هتل جدیدترین ساخته مسعود اطیابی است که باز هم در گونه طنز ساخته شده و این روزها به یکی از پر فروش‌ترین فیلم‌های روی پرده تبدیل شده است. اطیابی از زوج موفق پژمان جمشیدی و محسن کیایی برای بازی در نقش اول این فیلم استفاده کرده است و آنطور که مشخص است فیلم با استقبال مخاطبان همراه شده است. اینجا معرفی اولیه این فیلم و جمع‌آوری نقدها را می‌خوانید.

اینجا می‌خوانید نهفتن فهرست
خلاصه داستان فیلم هتل
بازیگران و عوامل فیلم هتل
چند نکته و حاشیه درباره فیلم
یادداشت پیمان قاسمخانی درباره فیلم هتل
نقد و بررسی منتقدان درباره هتل مسعود اطیابی
پوستر و تیزر فیلم هتل
آلبوم عکس های فیلم هتل

خلاصه داستان فیلم هتل
داستان فیلم خنده دار هتل را می‌توان این‌طور تعریف کرد؛ رامین بعد از یک ازدواج ناموفق، با مهتاب آشنا شده و با او ازدواج می‌کند. او در روز عروسی‌اش با تماسی از جانب سهیلا، همسر سابقش، روبه‌رو می‌شود که از او می‌خواهد در قبال بخشیدن کل مهریه و مقداری پول، با او به سفر رفته و وانمود کنند که هنوز با یکدیگر زن و شوهر هستند تا بتوانند از عمه سهیلا پول قرض کنند. رامین به مهتاب می‌گوید که باید به ماموریت برود و راهی سفر می‌شود. از طرف دیگر مسعود، رئیس رامین، با منشی شرکت، خانم دائمی، در همان هتل رامین اقامت دارد و قصد دارد به همسرش خیا*نت کرده و با منشی‌اش ازدواج کند. مهتاب که بعد از عروسی از داماد جدا شده، با پدرش به محل اقامت رامین می‌آید تا در کنار او باشد و ماجرا از همین‌جا شروع می‌شود. رامین که باید سهیلا را از مهتاب مخفی نگه دارد با آمدن ستاره، همسر مسعود، خودش را همسر خانم دائمی معرفی می‌کند و اوضاع پیچیده‌تر می‌شود…



بازیگران و عوامل فیلم هتل
کارگردان: مسعود اطیابی
نویسنده: امیر برادران، مصطفی زندی، پیمان جزینی
تهیه کننده: محمد شایسته
بازیگران: پژمان جمشیدی، محسن کیایی، ریما رامین‌فر، صدف اسپهبدی، مه‌لقا باقری


چند نکته و حاشیه درباره فیلم
هتل اکران موفقی را پشت سر می‌گذارد تا جایی که در عرض کمتر از ۲ ماه موفق شد لقب دومین فیلم پرفروش تاریخ سینمای ایران را از آن خود کند.
پژمان جمشیدی حالا با بازی کردن در فیلم هتل به پول‌سازترین بازیگر سینمای ایران تبدیل شده است که حضورش در هر فیلمی می‌تواند تضمین‌کننده فروش آن باشد.
مسعود اطیابی یکی از کارگردان‌های موفق عرصه کمدی است که آثار پرمخاطبی چون انفرادی، خروس جنگی، دینامیت و بخارست را تولید کرده و حالا با هتل دورخیزی برای پولسازترین فیلمساز ایرانی برداشته است.
اطیابی که در زمینه سریال نمایش خانگی هم فعالیت دارد بعد از ساخت سریال جادوگر این روزها مشغول ضبط و آماده سازی فصل دوم سریال نیسان آبی است که از فیلیمو پخش می‌شود.
هتل دومین همکاری مشترک پژمان جمشیدی و محسن کیایی بعد از فیلم لونه زنبور است که نشان می‌دهد حضور آن‌ها کنار یکدیگر می‌تواند موفقیت‌آمیز باشد.
فیلم هتل در جزیره کیش فیلمبرداری شده است و فضای شاد و مفرحی دارد. بهره‌گیری از یک مکان گردشگری و استفاده از جاذبه‌های کیش در خلق یک فیلم کمدی می‌تواند مخاطب را مجذوب فیلم کند. شاید مهم‌ترین ویژگی فیلم هتل هم همین باشد.
بگیرد احتمالا نمرات فیلم ایرانی هتل بالاتر از همه‌ی آنها قرار می‌گیرد.

سایت کدومو
فیلم کمدی «هتل» در دسته فیلم‌های کمدی اسکروبال ساخته شده. کمدی اسکروبال به آن دسته از فیلم‌ها اطلاق می‌شود که روند آن‌ها منطق خاصی ندارد و فقط برای سرگرمی و پرکردن اوقات فراغت ساخته شده است. در فیلم هتل، ناهنجاری‌های زیادی به چشم می‌خورد و داستان فیلم بر پایه خیا*نت و دروغ ساخته شده و در پایان نیز به پشیمانی یا ندامت از این رفتار پرداخته نمی‌شود. تکه کلام‌ها یا رفتارهای اروتیک فیلم، به خاطر بار طنزی که دارند، تاثیرگذاری بیشتری بر فرزندان داشته و نباید تاثیر آن را دست کم گرفت.
 
مدیر تالار فیلم و سریال
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
ناظر انجمن
ویراستار انجمن
ژورنالیست انجمن
Oct
2,765
4,522
133
𝑩𝒖𝒔𝒉𝒆𝒉𝒓
در میان فیلم‌های ساخته شده چند سال اخیر، «تفریق» ساخته مانی حقیقی یکی از کنجکاوی برانگیزترین آثاری است که خبر تولیدش بسیاری از علاقه‌مندان جدی سینما را برای تماشای آن مشتاق می‌کرد. حضور ترانه علیدوستی و نوید محمدزاده در کنار کارگردانی که استعداد و شناخت درونی خودش را در زمینه ادبیات و سینما به اثبات رسانده باعث می‌شد بسیاری از سینه‌فیل‌هایی که پیش از این با نام مجید مطلبی در فیلم سرخپوست و سریال آکتور بعنوان تهیه کننده آشنا بودند، برای تماشای ثمره همکاریِ این گروه حرفه‌ای لحظه شماری کنند. در این بین حضور و همکاریِ امیررضا کوهستانی (بعنوان یکی از خلاق‌ترین نویسندگان تئاتر که تجربه کار با مانی حقیقی را در فیلم پذیرایی ساده نیز داشته است) که نوشته‌هایش همواره توجه بسیاری از علاقه‌مندان ادبیات نمایشی را به سوی خود جلب کرده است، باعث می‌شد این آخرین ساخته مانی حقیقی یکی از معدود آثاری باشد که مخاطبِ سختگیر سینما را برای تماشای فیلمی به یاد ماندنی و در خوراعتنا امیدوار کند.

تفریق با ایده مرکزیِ خودش که بر روی تشابه فردیِ کاراکترها استوار شده و زندگی متفاوت هر کدام از آن‌ها باعث شکل گیری سوءظن‌هایی از جنس خیا*نت در فکر و ذهن اطرافیان می‌شود، در نگاه اول یکی از مشهورترین ساخته‌های بهرام بیضایی (شاید وقتی دیگر) را به یاد مخاطب می‌آورد که با الگوبرداری از سینمای هیچکاک در به تاخیر انداختن ارائه اطلاعاتِ لازم به تماشاگر، می‌کوشد او را تا انتها برای گره گشایی نهایی و یافتن پاسخی منطقی برای ابهامات اولیه فیلم با خود همراه کند. اما مانی حقیقی با تاثیرپذیری از فضاسازی‌های سینمای مدرن و بکارگیری ایده‌های فرامتنی که مستقیما از ادبیات به فیلم او راه پیدا کرده است (ایده بارش بی‌وقفه باران که در سرتاسر فیلم و در خلال همه اتفاقات بر سر و روی کاراکترها می‌بارد ما را به یاد آن فصل جادوییِ رمان صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز می‌اندازد که در آن آسمان شهر ماکوندو به مدت ۵ سال شاهد باران بی‌امان است و زندگی بسیاری از شخصیتهای رمان را تحت تاثیر قرار می‌دهد) مسیری متفاوت از بهرام بیضایی را پیموده و می‌کوشد با تاکید بر زندگی دوگانه کاراکترهایش، سویه‌ای وهم‌انگیز و مبتنی بر نوعی رئالیسم جادویی را به مخاطب القا نماید که مولفه‌هایش با عناصر مسلط سینمای جریان اصلی در ایران تفاوتهای محسوسی پیدا می‌کند.

اما رئالیسم چه از نوع جادویی و چه از نوع ساده و واقعگرایانه همیشگی‌اش برای اینکه بتواند تاثیری بر مخاطب گذاشته و او را با خود همراه کند به عنصر حیاتی و مهم «باورپذیری» وابسته است. (اگرخواننده رمان صد سال تنهایی، بارش بی‌وقفه باران به مدت ۵ سال را در هسته مرکزی رمان باور می‌کند، دلیلش را باید در فرم روایی نویسنده‌اش جستجو کرد) اصولا آثاری از این دست که داستان پر فراز و نشیب و حوادث غیر منتظره‌ای برای روایت در دست ندارند، می‌کوشند با نزدیک شدن به عمق شخصیتها، تلاطمات درونی و مشکلات روحی روانی آن‌ها را برای تماشاگر برملا ساخته و برای غیرمعمول‌ترین حوادث نیز انگیزه‌ها و دلایل قابل پذیرشی در ساختار درام بوجود آورند.
شاید مهم‌ترین چیزی که درام فیلمساز را از باورپذیری مدنظر تماشاگر دور می‌کند، بی‌اعتنایی نویسندگان فیلمنامه به خلق عناصر درگیر کننده و مهمی چون «بحران و کشمکش» باشد. در تفریق اساساً بحران عمیقی برای منطقی جلوه دادن حوادث شکل نمی‌گیرد تا از پس آن فیلمساز بتواند درام مد نظر خود را به راه اندازد. اینکه یک زوج به شکل اتفاقی با زوجی دیگر که از همه لحاظ با آن‌ها شباهت دارند و گویی همزاد آن‌ها هستند روبرو شوند، واجد هیچ نکته هراس‌انگیز و هولناکی نیست که کاراکترهایش به شکل مضحکی تمام تلاش خودشان را برای مخفی کاری و پنهان کردن این مساله از اطرافیانشان به‌کار می‌گیرند. واقعیت این است که این مساله (شباهت بسیار زیاد دو یا چند آدم به یکدیگر) در ذات خودش بیشتر از هر چیز یک موقعیت بامزه و سرگرم کننده است که می‌تواند دستمایه گفتگوهای با نمک و پر از خنده و طعنه خانواده‌های ایرانی در جمع‌های دوستانه و دورهمی‌ها باشد اما اینکه چرا این دو خانواده با دیدن یکدیگر از هم ترسیده و همانند کسانی که با موضوعی ممنوعه و غیر اخلاقی روبرو شده‌اند سعی در پنهان کردن این موضوع از مدیر ساختمان و همکاران و اطرافیان دارند نکته عجیبی است که پاسخ آن را تنها می‌توان در ذهن نویسندگان فیلمنامه جستجو کرد.

اینکه چرا جلال و بیتا از بیان واقعه روبرو شدن با زوجی مشابه خودشان به همسرانشان طفره رفته و با به تاخیر انداختن بازگو کردن این مساله ساده، به سوءظن‌ها و رخدادهایی مضحک دامن می‌زنند، مساله‌ای است که نه از مولفه‌های سینمای مدرن که از سنت سینمای هند در دست کم گرفتن درک و دریافت تماشاگر است که نشات می‌گیرد. (صحنه بامزه ممانعت بیتا از مواجهه پسر کوچک اما باهوش خودش با فرزانه یکی از فکاهی‌ترین فصلهای فیلم را رقم زده که خنده تلخ تماشاگر را در سایه منطق متزلزل این صحنه در پی دارد)

فیلمساز، ناتوان از ترسیم و تشریح فضای هولناک مد نظرش، تنها به ایده‌های بصری الکن و متظاهرانه‌ای (راه پله‌های تاریک آپارتمان بیتا) دلخوش کرده که در بافت کلی فیلم معنای جندانی پیدا نمی‌کنند. کنجکاوی فرزانه که او را برای اولین بار به پشت در خانه بیتا می‌رساند، من را یاد یکی از آثار قدیمی پخش شده از تلویزیون خودمان در دهه شصت انداخت که به خاطر ممنوعیت‌ها و حساسیتهایی که بر روی مساله تماس و لم*س بازیگران وجود داشت کاراکتر شوهر در مواجهه با درد زایمان همسرش به خاطر اینکه نمیتوانست به شخصیت زن نزدیک شده و مثلا زیر ب*غل او را گرفته و تا پای ماشین ببرد، به سراغ زن همسایه رفته و از او خواهش می‌کند تا به اتفاق یکدیگر همسرش را به بیمارستان برسانند! حالا و بعد از گذشت چند دهه از آن میزانسن عجیب، مانی حقیقی در خوانشی جدید، فرزانه را به دم در خانه بیتا می‌فرستد و او هم که مشخص نیست بر اساس چه ترس و واهمه‌ای در را به روی او باز نکرده و از روبرو شدن با او خودداری می‌کند و حتی به ضربات مشت و لگد او هم جوابی نمی‌دهد، در اقدامی محیرالعقول ضمن تماس با جلال از او می‌خواهد به سراغ آن‌ها و نزد همسرش بیاید! با آمدن جلال، فرزانه شروع به داد و فریاد می‌کند و بیتا که از ضربات و مشت و لگد فرزانه هیچ نگرانی به دل راه نداده بود به ناگهان برای حفظ آبرو در میان همسایگان در آپارتمانش را باز کرده و با فرزانه روبرو می‌شود!
سوال منطقی و درستی که هر علاقه‌مند غیر حرفه‌ای سینما هم در مواجهه با این صحنه از خودش می‌پرسد این است که خب چرا بیتا در همان ابتدا در را به روی فرزانه باز نکرد تا مثل دو تا آدم بالغ با همدیگر صحبت کنند و نیازی به آن صحنه کمیک غش کردن فرزانه نباشد؟ به نظر می‌رسد «تفریق» علیرغم ایده مرکزی جذابی که در خود نهفته دارد، نتوانسته در متن گسترش خوبی پیدا کرده و با مولفه‌های مدرنیستی مد نظر فیلمساز همراه شود. جایی که حتی آن پایان‌بندی به ظاهر غافلگیرکننده فیلمساز هم نتوانسته کلیت بهم ریخته اثر را نجات دهد.
 
مدیر تالار فیلم و سریال
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
ناظر انجمن
ویراستار انجمن
ژورنالیست انجمن
Oct
2,765
4,522
133
𝑩𝒖𝒔𝒉𝒆𝒉𝒓
آرین وزیردفتری برای ساخت و تولید اولین فیلم بلندش به سراغ ایده جسورانه و جاه‌طلبانه‌ای رفته که در کلیشه‌های حاکم بر مناسبات سینمای ایران، حکم راه رفتن روی لبه تیغ را برای او پیدا می‌کند. او که فعالیتش در سینما را با ساخت فیلم کوتاه « هنوز نه» در سال ۱۳۹۵ آغاز کرد، با ساخت دومین فیلم کوتاهش «مثل بچه آدم» آنچنان خودش را بر سر زبان‌ها انداخت که بسیاری از اهالی سینما و علاقه‌مندانی که آثار کوتاه و بلند را به شکل جدی دنبال می‌کنند، از ظهور کارگردانی خلاق خبر می‌دادند که می‌تواند همچون یک استعداد جدید در بدنه سینمای ایران نیز بدرخشد.


او بر خلاف بسیاری از هم‌نسلانش که برای محکم کردن جای پایشان در این سینما می‌کوشند به سراغ تولید آثار سفارشی، کمدی یا فیلم‌هایی با مضمون اجتماعی بروند، مسیر متفاوتی را برگزیده و با انتخاب داستانی متکی بر سویه‌های فلسفی و روانشناختی که چارچوب‌های ذهنی همیشگی مخاطب را هم به چالش می‌کشد، اثری را به تماشاگران این روزها پیشنهاد می‌دهد که در سینمای ایران سابقه کمتری برای تولید و مواجهه با آن وجود دارد.

آرین وزیردفتری بی‌آنکه تمایلی برای ارائه یک داستان سرراست (با همان ویژگی‌های کلاسیک و همیشگی خودش که تماشاگر را بنا بر اتفاقات و حوادث مختلف، به اوج و فرودهای گوناگون می‌رساند) داشته باشد، به سراغ یک موقعیت پیچیده ذهنی با تکیه بر مضمون هویت می‌رود که در آن تمرکز بر روی شخصیت و طراحی رخدادهای ریز و به ظاهر بی‌اهمیت (همچون نشستن روی مبل و کتاب خواندن رویا در ابتدای فیلم که کمی بعد به صورت قرینه‌ای توسط زیبا با همان ژست تکرار می‌شود‌) چنان نقش مهمی در درام‌پردازی مدنظر او بازی می‌کنند که کنار هم قرار دادن آن‌ها از جانب مخاطب، او را به همان سرگشتگی و سردرگمی‌ای می‌رساند که کاراکتر اصلی فیلم (با بازی تحسین‌برانگیز طناز طباطبایی) به آن دچار شده است.
ایده آن شب بارانی و مواجهه زنی پر از شور و انرژی با زنی دیگر که کنار درِ ورودی خانه او ایستاده (کاراکتری که با آن ردای سیاه و قد بلندش بیش از هر چیز شمایل الهه مرگ در فیلم مهر هفتم برگمان را برایمان یادآوری می‌کند) و گذشته‌اش را به فراموشی سپرده و حتی هویتش نیز از جانب سامانه انگشت‌نگاری نیروی انتظامی قابل شناسایی نیست، زمانی سویه‌ای تهدید کننده و خطرناک به خود می‌گیرد که انگار زن فراموشکارِ درونگرا و کم‌حرف می‌کوشد هویت و جایگاه زنی که او را به خانه خودش راه داده از او دزدیده و تمام خصوصیات اخلاقی و درونی خودش را با او تعویض کند.

در این بین فیلمساز کدها و داده‌هایی را به تماشاگر خودش می‌دهد که کمی بعد و با وقوع رخدادهای بیشتر، تمام آن داده‌ها و کدهای قبلی را بی‌اعتبار کرده و از این طریق ذهنیت تماشاگر را در یک آشفتگی بی‌حد و حصر شریک می‌کند. فیلم درست با اتکا به همین ویژگی‌اش از سایه توهمات یک بیمار اسکیزوفرنی فراتر رفته و موفق به خلق جهان هولناکی می‌شود که در آن فراموشی و بی اعتنایی به گذشته و پذیرفتن یک زندگی جدید که تعامل با آدم‌های جدید را نیز با خود به همراه می‌آورد، از خصوصیات مهم آن است. شاید کلیدی‌ترین دیالوگ فیلم که نقش زیادی در همراهی مخاطب برای ورود به جهان مورد نظر فیلمساز بازی می‌کند همان جمله دهشتناک زیبا به رویا باشد که با پیش کشیدن بحث فراموشی رو به او می‌گوید: «اگه آدم گذشته‌اش را فراموش کنه، بازم همون آدمه یا یکی دیگه‌اس؟»

کمی بعد، اعتراف زیبا به هویت واقعی خودش و دعوت از رویا برای فراموش کردن گذشته‌اش و قبول کردن یک زندگی جدید، چنان تصویر غریبی را پیش روی تماشاگر می‌گشاید که هر گونه مقاومتی از جانب رویا برای پذیرفتن هویت جدیدش (هانیه) را بی‌اعتبار جلوه می‌دهد. او که با آب دادن به گل‌های داخل خانه، گویی هویت جدید خودش را تایید کرده است در مواجهه با دوست قدیمی‌اش که عاشق رصد ماه و ستاره‌ها بود (با بازی علیرضا داوودنژاد) و حالا در قامت یک مامور حفاظتی پارک، جملاتی آشنا از زندگی گذشته را پیش او زمزمه می‌کند، چنان لبخند تلخ و طعنه‌آمیزی بر ل*ب می‌آورد که انگار در جهانی که همه به فراموشی و زندگی جدید خودشان عادت کرده‌اند، چاره‌ای جز لبخند زدن و به یاد نیاوردن وجود ندارد.
 

Who has read this thread (Total: 2) View details

بالا