با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن میگذرد.در کوچه پس کوچههای هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید
مملکت رو به جایی رسوندن که احساس میکنم اغلب مترجما دیگه از خیر کتاب به نام خودشون ترجمه کنند، گذشتند میان برای موسسات کنکوری برای رزومه دانشجوها تو مصاحبه دکتری کتاب ترجمه می کنند و مقاله می نویسند، اون وقت یه دانشجو بدون اینکه یه کلمه ترجمه کرده باشه یا حتی الفبای ترجمه بدونه صاحب چن کتاب و مقاله میشه و گوی سبقت رو از رقباش می ربایه و اون بیچاره ای که پول نداره و هم سطحش هست، همونجا می مونه ... از اینکه اینقد «پول» قدرت داره، از اینکه طبقه متوسط و ضعیف جامعه تحت سلطه قدرتمندا و ثروتمندا قرار گرفتن آدم حالش بد میشه... بدتر اینکه آدم نمی دونه اگه روزی خودش هم جزو این دو قشر بشه برده قدرت و ثروت میشه یا همینی که هست می مونه...
اقای قربانی بله منم همینطور، دلتنگم خواهم که جاودانه بنالم به دامنت شاید که جاودانه بمانی کنارِ من...
ای نآزنین که هیچ وفا نیست با منت..
من چون کبوتری که پرنده در هوایِ تو
، انقد کودکسالید که سر هر اتفاقی ....؟
خب اگه اشتباه میکردی چی؟! مطمئنم که داری اشتباه میکنی، نشستم ببینم تا کجا میخوای بری، ادامه بده قرار نیست توجیحت کنم میخوام بی ارزشیتو برام ثابت کنی.
،
به کیان ..
به خودِِ نازنین(خودم)
سال جدید صفحه جدید : ) البته استارتش از قبل عید خورد نم نم نمیدونم واقعا چه اتفاقی افتاد ولی خیلی زود تصمیم گرفتم تجربهش کنم
نمیدونم امسال چه دعایی کی کرده برام ولی حس میکنم چرخیده اون بدشانسیه واسم :)
منیکه همیشه یه استرس ریزی داشتم از اینکه خودم باشم از اینکه رک و بی سیاست بودنم همیشه گند میزد ؛ الا یه آرامش عجیب غریبی پیشش دارم و بهش هم همیشه میگم ؛ هر چقد دلم میخواد خود تخریبی میکنم و اون خیلی آروم و آرامش میگه نه اینطوری نیسی یا کمکت میکنم چیزی نیس یا اینچیزا :) خیلی منطقی و با منطق جلو عجول بودنمو میگیره و حواسش هس تو ذوقمم نخوره و واقعا حس خوبیه که یکی رو ببینی که هر چیزی رو به مقدار داره؛ با منطق خاصی رفتار میکنه مودی نیس ؛ حرفش و عملش یکیه ؛ رفتار بالغانه داره : )
بهش میگم قراره مثه اینکه امسال بشوره ببره هر چی بوده :)) , میگه هیچی نمیشوره ببره خودت تاثیر میزاری که دوس داشته باشی زندگیتو یا دوس نداشته باشی و اذیت بشی :) واقعا راس میگه تا وقتی نخوای و نتونی تغییر بدی تو همو زندگی که دوس نداری میمونی و اذیت میشی......
نمیدونم تا کِی همچین آدمی رو کنار خودم خواهم داشت ولی خب تا وقتی که هست بی شک قدرشو میدونم ؛ امیدوارم خدا قهرش نیاد......
دنیا زیباست اگه این رو نمیفهمم به خاطر اینه که ظرفیت دیدن زیبایی هاش رو ندارم .
زندگی فریبنده میرقصد و همینطور که میبینید کلمات بی مقصد و هدف میچرخند و جملاتی نامفهوم مینویسم مغزم همینقدر شلوغ پلوغه
نمیدونم چی باید بهت بگم...
درسته که بعد از کاری که کردی بازم بهت پیام بدم و بگم دل تنگتم؟
به قول ابتهاج من برای موندن کسی تو زندگیم تلاش نکردم
ولی برای خوشحال نگه داشتنش جنگیدم...
منم میخواستم فقط همینکار رو کرده باشم
فقط فکر کنم شاید این همه احساس برات زیاد بود...
برای من درونگرایی که حتی حرف زدن براش سخته...
بیا خیلی سطحی ادامه بدیم. چون بعید میدونم دیگه بتونم به کسی اعتماد کنم. بعد از تمام تلاشهای سرسختانه م برای کنارت موندن فهمیدم که تو به کوچکترین زحمتی برای من فکر هم نمیکنی..
میدونی شاید مشکل تو نیستی، شاید منم که زیادی حساسم.
فقط عذرمیخوام که برگشتنم چند روز بیشتر طول نکشید...