تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

L

Lidiya

مهمان
به نام خالق واژه

نام اثر : آرامیکسیا
ژانر : انگیزشی
نویسنده : گیسو آرامیس

ناظر : @حورا
توضیحات اثر :

این پادکست به دغدغه های افراد بلند پرواز می پردازه، آدم هایی که زندگی براشون کمی پر مفهوم تر و قشنگ تر تفسیر شده، کسایی که برای رویاهاشون می جنگن...
و این پادکست می تونه شروعی باشه، برای اشخاصی که هنوز امیدی ندارن.




پ. ن: نام اثر برگرفته شده از نام نویسنده می باشد.



 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
شاعر انجمن
مدیر بازنشسته
May
6,565
15,429
218
میان ستاره‌ای
33090_4dfb9374e8969221fb23819b2e4ca1fa.png

نویسندگان گرامی صمیمانه از انتخاب "انجمن کافه نویسندگان" برای ارائه آثار ارزشمندتان متشکریم!


پیش از شروع تایپ آثار ادبی خود، قوانین و نحوه ی تایپ آثار ادبی در"انجمن کافه نویسندگان" را با دقت مطالعه کنید.



قوانین تایپ اپیزود، پادکست و دکلمه در انجمن کافه نویسندگان


هرگونه آثار شما در این بخش نباید کمتر از 7 پارت و بیشتر از 25 پارت شود.


شما می توانید پس از ارسال 5 پارت از اثر خود، درخواست نقد، درخواست تگ و درخواست جلد بدهید.

نکته : نقد اجباری می باشد و برای درخواست تگ حتما می بایست اثر شما نقد شده باشد.

درخواست نقد

درخواست نقد برای اپیزود دکلمه و پادکست


درخواست تگ

درخواست تگ برای اپیزود پادکست دکلمه


درخواست جلد

درخواست جلد برای دکلمه پادکست اپیزود


هر پست شما نباید کمتر از 8 خط باشد و بیشتر از 25 خط نباید ادامه یابد .



همچنین ‌شما می توانید پس از ارسال 7 پست اعلام اتمام نمایید تا رسیدگی های لازم صورت بگیرد.

اعلام اتمام

اعلام اتمام اپیزود پادکست و دکلمه


نکته : تنها آثاری که تگ می‌گیرند، توسط گویندگان تیم آوای کافه نویسندگان ضبط می گردد و متن آن برای دانلود به صورت فایل pdf روی سایت اصلی قرار می‌گیرند.



اگر بنا به هر دلیلی قصد ادامه دادن اثر ادبی خود را ندارید می توانید درخواست انتقال به متروکه بدهید تا منتقل شود...

درخواست انتقال به متروکه

مشاهده پیوست 33154

°|مدیریت تالار ادبیات|°​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
L

Lidiya

مهمان


موزیک روسی و آرومی پلی می کنم!
شده گاهی از متن آهنگ ها هم فرار کنی؟
چیزی که بهش نیاز دارم آرامشی بیشتر از اینه و این
آرامش توی تنهایی بدست میاد.
وقتی تنها باشی تمام وقت و انرژی رو برای خودت اختصاص میدی.
این میتونه یک نوع خودخواهی باشه اما شاید آدم ها اونطور که باید درکم نکنن، شاید کسایی که خیلی وقت ها باید کنارم بودن کنارم نبودن و این یک فاجعه ای بیش نیست!
فاجعه ای که من رو به سمت سر سخت بودن سوق میده و نکته ی مثبتش اینجاست که هر لحظه برام یاد آور این موضوع هست که تو به کسی جز خودت احتیاج نداری!
زندگی غم هایی رو به آدم ها تحمیل می کنه که در مقابلشون چاره ای جز قوی تر شدن وجود نداره.
شاید هم آغاز ماجرا همینجا باشه که تو یادبگیری هرروز قوی تر از روز قبل باشی و با وجود مشکلات پی در پی ادامه بدی.
اگر همه زندگیشون مسابقه ی دو بود برای من مسابقه ی دو با پرش از روی موانع بود.
هرچند زندگی بعضی آدم ها پوشالی تر از این حرفاست که قرار باشه تلاشی انجام داده باشن.
این دنیا پر از آدم هایی هستش که خودشون رو گم کردن شاید هم هیچوقت خود واقعیشون رو پیدا نکنن.
اونا برای چی زنده ان؟
من دلم می خواد برای این یکی دو روز زندگیم،
یه کاری بیشتر از خو*ردن خوابیدن و تولید مثل انجام بدم.
کشوی دراور رو بیرون می کشم ر*ژ ل*ب سرخ رنگی رو از داخل کشو بیرون میارم.
برای شروع یک صبح باید کمی شاداب تر بنظر برسم.
معمولا زیبایی گل ها حواس آدم هارو پرت میکنه تا اونا متوجه نشن برگ ها و ساقه ها خسته تر و خمیده تر از قبل هستن.


 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
L

Lidiya

مهمان
تمام تلاشم رو میکنم تا یه آینده ی فوق العاده برای خودم خلق کنم.
شاید خیلی ها باشن که میگن، هی دختر تو تمام عمرت رو دویدی.
اما باید به این مسئله هم اشاره کرد خیلی وقت ها سرم رو با کلی کار گرم می کنم تا غصه ای میاد سراغم فورا به یاد میارم که یک کار نا تموم دارم.
شاید با این وجود باز هم آخر شب به سقف اتاقم‌ خیره بشم و خواب به چشام نیاد اما باز هم در مقابل خاطره های بد و نا امیدی مقاومت میکنم و افکارم رو هدایت می کنم به سمت رویایی از آینده ای که دلم می خواد!
ضربه هایی که از آدم ها خوردم یادم آورد که هیچ چیز بیشتر از غرورم ارزش نداره.
فقط می دونم باید دوباره بلند بشم، روی ناخن هام لاک بزنم موهام رو درست کنم و این رو به خاطر بیارم که به تنهایی هم می تونم زیبا باشم درست مثل عقابی که تنها در اوج پرواز می کنه.
دنیا به من هم مثل خیلی های دیگه سختی ها و غم های زیادی رو تحمیل کرده اما همیشه هم نمیشه اظهار تاسف داشت و بابتش ناراحت بود چون ارزشمند ترین درس هارو نه تو مدرسه نه دانشگاه نه آموزشگاه هیچ کجا چنین درس ارزشمندی رو یاد نمیگیری.
و اون غم
و اون سختی ای که میکشی بهایی هستش که برای اون درس ارزشمند میپردازی.
کسی که موقعیت خوبی داره تلاش نمیکنه تا چیزی بهتر بشه اما کسی که از یه ویرانه یه قصر می‌سازه اون سرمای زمستون و ویرانگیش بوده تا باعث شده جون بکنه و تلاش کنه.
و این تلاش کمترین کاریه که میشه برای خویش انجام داد...

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
L

Lidiya

مهمان
همیشه از بچگی قصد داشتم تا دنیا رو عوض کنم.
نه...
فهمیدم که نمیشه دنیا رو عوض کرد.
دنیا همونجور که گلستان داره می تونه
نقطه به نقطه ی جهان شکنجه گاه داشته باشه ، واسه افرادی که هیچ درکی از زیبایی های زندگی ندارن.
درست افرادِ زائد زندگی...
کسایی که قلب هاشون فقط یه تیکه عضله اس که میتپه، حتی همون قلبشون هم ازشون فراریه.
همون آدمایی که رو خوابِ نیلوفری بچه ها بمب فرود میارن.
نه نمیشه تغییر داد، نمیشه گفت هی آدم های دنیا! این زندگی اونقدر ها ارزش نداره تا دل همدیگه رو بشکنیم چه برسه به اینکه برای چند تا شهر همدیگه رو بکشیم.
نمیشه...
اصلا مگه صدای منو میشنون؟
می خواستم یاد بگم که چطور بشر دوستانه رفتار کنن.
اما...
فهمیدم تنها چیزی که میتونم تغییر بدم خودمم!
فهمیدم تلاش کنم تا به تنهایی زیبایی های دنیا رو حفظ کنم و محبت کنم.
و این تمام کاری بود که می تونستم انجام بدم.
ما نمی تونیم دنیا رو تغییر بدیم اما می تونیم افکارمون رو تغییر بدیم.
ما می تونیم قشنگی های دنیا رو لا به لای این سیاهی ها پیدا کنیم.
اما زندگی قشنگی های خودش رو داره.
یاد گرفتم بجنگم!
من دختری بودم که یادگرفتم مردونه بجنگم.
اما نه جنگی که صدای گریه های نوزاد با صدای انفجار خاموش بشه.
من یاد گرفتم برای اهدافم بجنگم.
برای رویاهایی که داشتم.
یاد گرفتم به جدالِ با سختی ها برم.
یاد گرفتم حتی اگه بدی ببینم باز هم خوب باشم.
چون هنوز
خدایی هست و هنوز زندگی قشنگی های خودش رو داره، به شرطی که پیداش کنیم ...

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا