#حقیقت?
?|× ای خدا! بعضی
رمانها دیگه دارن من رو به کشتن میدن. دختره هر وقت اراده کنه میتونه کاری کنه که هر جای دنیا که خواست، بارون بباره واسه همین هم اسمش باران هست. مدیونین اگه فکر کنین که ژانرش عاشقانه بود نه تخیلی.
?|×
رمانهایی که همش کل کل هست هم من رو آخر راهی تیمارستان میکنن. آدم که سر یه دونه بستنی داد و هوار راه نمیندازه. همیشه هم یه گروه پسر هستن و یه گروه دختر که صد در صد آخر
رمان همشون با هم ازدواج میکنن. حتی که 10 نفره باشن. مگه میشه؟ خو برادر من خواهر من نمیشه همچین چیزی.
?|× در ضمن آخر
رمانهای عاشقانهای که پایان خوب و خوشی دارن هم اینجوری تموم میشه:
و با به دنیا اومدن دختر (یا شایدم پسر) دومم خوشبختی من و فلانی تکمیل شد. خدایا ممنونم ازت.
یه پایان متفاوت بنویسین خو.
?|× دختر بیست و سه ساله بالاترین مدل ماشین رو داره و پزشک تشریف داره. علاوه بر سوژهی پولدار بودن سوژهی نابغه بودن رو هم اضافه کردن. بعد هفت هشت سال تازه میشی پزشک عمومی. چقدر شما جهشی باید بخونی تا توی این سن بیای یه دکتر تمام و کمال بشی آخه؟ و حرفی برای گفتن باقی نمیماند.
?|× با زنگ گوشی از خواب بیدار میشه و بعد فحش دادن به کسی که پشت خطه شروع میکنه به توصیف قیافهی خودش.این جوری شروع میشه:
توی آیینه به خودم نگاه کردم (وقتی نویسنده این رو میگه یعنی دیگه وای به حالمون) چشمهای کشیده که به رنگ آبی طوسی و عسلی مخلوط هست و رگههای بنفش هم توش دیده میشه. هر وقت لباس آبی میپوشم رنگ چشمام آبی میشه و هر وقت طوسی میپوشم رنگ چشمام طوسی میشه(
)
با مژههای بلند فر که حالت خاصی به چشام داده و همچنین ابروهای کمونی مشکی. بینیم هم که خدادادی عملی هست و ل*بام هم غنچهای صورتی.
همه میگن که خیلی خوشگلم ولی خودم میگم معمولیم.
همشون هم گیر دادن به خدادادی. گونههای برجستهی خدادادی... بینی عملی خدادادی... ل*بهای پروتز خدادادی... برق ل*ب خدادادی...
آخه برق ل*ب خدادادی! خدا وقتی این جور چیزا رو به اینا میدادی پس ما کجا بودیم که به ما هم بدی؟
?|× یه صفحه پسره رو توصیف میکنه بعد میآد میگه کل دید زدنم 10 ثانیه هم طول نکشید. (حال کردی سرعت عمل رو) چندین و چندین صفحه هم خونه و مکان رو توصیف میکنن. گویا برخی معنای توصیف را به درستی نفهمیدهاند.
?|× یک سری نکات کچلکننده در
رمان ها:
1- کدوم دختر خنگی میآد عاشق کسی بشه که با کمربند زده سیاه و کبودش کرده و یا اهم اهم (سانسوره دیگه خودتون میدونید جریان چیه)?
2- چرا دارین معنی غیرت و تعصب رو اشتباه آموزش میدین؟?
3- چرا همهی شخصیتهای رمانتون حوری تشریف دارن؟?
4- چرا یا همیشه پولدارن یا فقیر و بیچیز؟ نمیشه حد تعادل باشه؟?
5- چرا دختره ریزه میزه هست و پسره سیکس پک؟?
6- چرا همیشه پسره بلده گیتار بزنه؟?
7- چرا همیشه از نردهها سر می خورن؟?
8- چرا
رمانهاتون اینقدر از واقعیت دوره؟ جان خودم کسی به خاطر هیجان و اینکه زندگیش یکنواخت نباشه نمیآد با کسی ازدواج صوری کنه. مگه بچهبازیه؟ اسم طرف میره تو شناسنامهت.?