همگانی {چه می‌کنید}: زوری؟!

[SHAHIN]

اینکه چاقو بزارن زیر گلوی آدم طبیعی تره و امکانش بیشتره
تا این اتفاق?
بیفته هم میگم مشکلتون به من ربطی نداره منو قاطی نکنین

 

[Negar .S.H]

از ندونم کاری خیره میشم

 

[Zizi]

بسمه تعالی

سلام

توی این مجموعه موقعیت ها، هر چند مدت یه بار یه سری موقعیت عجیب بهتون میدم؛ نظر خودتون رو بگید. به نظرم خوش میگذره.
ضمن اینکه لطفا کسی تاپیک نزنه؛ حساب اینها از بقیه تاپیک های سرگرمی جداست.


◇ موقعیت اول ◇

تصور کنید توی یه کافه خلوت نشستید و رو به روتون یه زوج جوونی نشستن. یه دفعه می پرن به هم و شروع می کنن به داد و بیداد. یکیشون واسه خلاصی به شما اشاره می کنه و به طرفش میگه «من و ایشون مدت هاست باهم را*بطه داریم و قرار و مدار ازدواجمونم گذاشتیم و القصه که شما هم هرری»!
چه می کنید؟​

بدون توجه بهشون از اونجا میزنم بیرون?

 

[دِلکَـــــش]

اصا منو ببینن جرئت نمیکنن از این کارا بکنن
باز هم اگه انجام دادن، انقدر تو پوزیشن بی توجه میمونم که خودشون پی به دروغ زشتشون میبرن
بازم اگه خیلی رو حرفش پافشاری کرد و طرفم داشت باور میکرد، با یه جمله فلسفی و دو تا نگاه عمیق محل رو ترک میکنم، نباید جایی که دارن به شخصیتت توهین میکنن بمونی

 

[ساعت دار]

بسمه تعالی

سلام

توی این مجموعه موقعیت ها، هر چند مدت یه بار یه سری موقعیت عجیب بهتون میدم؛ نظر خودتون رو بگید. به نظرم خوش میگذره.
ضمن اینکه لطفا کسی تاپیک نزنه؛ حساب اینها از بقیه تاپیک های سرگرمی جداست.


◇ موقعیت اول ◇

تصور کنید توی یه کافه خلوت نشستید و رو به روتون یه زوج جوونی نشستن. یه دفعه می پرن به هم و شروع می کنن به داد و بیداد. یکیشون واسه خلاصی به شما اشاره می کنه و به طرفش میگه «من و ایشون مدت هاست باهم را*بطه داریم و قرار و مدار ازدواجمونم گذاشتیم و القصه که شما هم هرری»!
چه می کنید؟​

گردن نمیگیرم

 

[SAYE.mh]

قشنگ اون نقشی رو که خواسته بازی میکنم و بعد









پولاشو بالا میکشم دودمانشو به باد میدم
یو هاهاها

 

[ارغنون؛]

به باریستا یا مدیر کافه اطلاع میدم.