۱. با آرامش شروعکردن گفتوگو
سعی کنید خونسرد، آرام، متین و مشتاق برای یادگیری باشید. اگر عصبانی هستید و میدانید که ممکن است از کوره دربروید، طرح مسئله را به زمان دیگری موکول کنید. همچنین عصبیبودن یا آسیبپذیری خود را به طرف مقابل نشان دهید. ما معمولا این مسائل را پنهان میکنیم، ولی درک این مسئله که شما عصبی هستید موجب نرمشدن و انعطافپذیری دیگران میشود.
تصور نکنید که طرف مقابل از شما متنفر است. اگر گفتوگو را با این تصور شروع کنید که با فردی صحبت میکنید که از شما متنفر است و نمیخواهد به حرفهایتان گوش دهد، گفتوگو خوب پیش نمیرود.
۲. همدلیکردن
طرف مقابل هر عقیدهای هم که داشته باشد، باید بدون قضاوتکردن و با همدلی به حرفهایش گوش دهید. اگر به او بگویید که باید شرمنده باشد یا فردی احمق یا سادهلوح است، نمیتوانید نظر او را تغییر دهید یا او را قانع کنید که بیشتر درباره موضع خود فکر کند. طبق پژوهش منتشرشده در مجله «علوم روانشناسی» (Psychological Science)، همدلیکردن با افرادی که با آنها مخالفیم میتواند استدلالهای سیاسی ما را متقاعدکنندهتر کند. استفاده از عباراتی مانند «موافقم»، «همه ما میخواهیم» و «درک میکنم که» برای نشاندادن همدلی شما مؤثرند.
۳. یافتن نقطهی مشترک
میتوانید گفتوگو را با یافتن چیزی که هر دو دربارهاش توافق دارید، شروع کنید. مثلا اگر کسی میگوید که باید اعتراضات علیه پلیس متوقف شود، میتوانید بگویید که قطعا افسران پلیس خوبی نیز وجود دارند. تا جایی که میتوانید با صحبتهای او موافقت کنید، حتی اگر با بخشی از آنها مخالفید. در این استراتژی قبل از بهچالشکشیدن فرد و بحثکردن با او، در مواردی موافقت خود را با او ابراز میکنید. با این کار میتوانید در او ذهنیتی باز و پذیرا ایجاد کنید و سپس او را به پذیرش تفکری جدید دعوت کنید.
۴. داستانگویی بهجای تکیه بر بیان حقایق
احتمال تأثیرگذاری بیان تجربهها و روایتهای شخصی بسیار بیشتر از گفتن حقایق است. انکارکردن حقایق برای افراد آسان است، اما انکارکردن تجربهها به این آسانی نیست. پرسیدن سؤال درباره تجربههای فرد (بهجای عقاید او) که دیدگاه او را نشان میدهد و اجتناب از حمله به او میتواند مفید باشد. فرض کنید با کسی صحبت میکنید که رأی نمیدهد و شما میخواهید نظر او را تغییر دهید. او میگوید که هیچ سیاستمداری به حرفهای ما گوش نمیدهد. بهجای اینکه به او بگویید اشتباه میکند، تجربهای در زندگی خود را بگویید که در آن حس میکردید سیاستمداران به حرفهای شما گوش نمیدهند. با این کار او حس میکند که هر دو موضع یکسانی دارید. سپس تجربهای را تعریف کنید که به شما ثابت کرد سیاستمداران به حرفهایتان گوش میدهند. بگویید که چگونه متوجه این حقیقت شدید و چرا این مسئله اهمیت دارد. داستان گویی موجب اعتماد میشود و افراد را تشویق میکند که با گسترش دیدگاههایشان پذیراتر و شنواتر شوند.
۵. فراهمکردن زمینه برای دروننگری و تأمل
بسیاری از افراد به مسائل تفرقهانگیز احساس شدیدی دارند، ولی هرگز به دلایل آن فکر نمیکنند. میتوانیم برای این افراد فضایی را ایجاد کنیم که بیشتر به قضیه فکر کنند و نظر و دیدگاه خود را شکل دهند. فرض کنید که نظر کسی را درباره ممنوعیت استفاده از اسلحه پرسیدهاید و از او خواستهاید که احساس خود را با عددی بین ۱ تا ۱۰ مشخص کند و او نیز عدد ۷ را انتخاب کرده است. سپس بپرسید که چرا ۶ یا ۱۰ را انتخاب نکرده است. معمولا وقتی سؤال بعدی را میپرسید، طرف مقابل پیش از اینکه توضیحی بدهد، مکث و اندکی فکر میکند. احتمالا پاسخ او توضیحی است که برای خودش نیز جدید است. در این شرایط درنتیجه دروننگری ممکن است که طرف مقابل متوجه شود نظراتش آنطور که فکر میکرده قوی نیستند و جایی برای انعطافپذیری و تغییر آنها وجود دارد.
۶. استفاده از زمان استراحت
بعضی از گفتوگوها به مشاجره تبدیل میشوند. اگر طرف مقابل به شما توهین میکند، میتوانید بگویید: «میخواهم به قبل از زمانی که فلان چیز را گفتید برگردم» و مکالمه را به عقب برگردانید. ایجاد وقفه و زمانی برای استراحت نیز خوب است. اگر اوضاع در حال وخیمشدن است، به بهانهای مانند رفتن به دستشویی گفتوگو را متوقف کنید و قبل از تصمیمگیری درباره ادامه گفتوگو فرصتی را برای آرامکردن خود ایجاد کنید.