مدیر هماهنگی
عضو کادر مدیریت
مدیریت هماهنگی
مدیر ارشد
همیار مدیر
نویسنده رسمی
مدرس انجمن
مقامدار آزمایشی
برترین مقامدار سال
به نام آنکه ریسمان سرنوشت را به قلم گره زد
مدرس این کارگاه آموزش شعرنویسی، بنده با نام هنری تمنای واژگان هستم..
این کارگاه نتیجهی تلاش و کوشش بنده برای گردآوری این مطالب بوده؛ در نتیجه خواهشمندم به هیچ عنوان از متون ذکرشده در این تاپیک کپی نگردد و تمامی مطالبِ کارگاه، مختص انجمن کافه نویسندگان میباشد.
«موضوعات آموزشی این کارگاه برای تمامی شاعران، منتقدان و همچنین کاربران علاقهمند به دنیای شاعرانه، مفید بوده و میتواند موثر واقع گردد.»
مدرس این کارگاه آموزش شعرنویسی، بنده با نام هنری تمنای واژگان هستم..
این کارگاه نتیجهی تلاش و کوشش بنده برای گردآوری این مطالب بوده؛ در نتیجه خواهشمندم به هیچ عنوان از متون ذکرشده در این تاپیک کپی نگردد و تمامی مطالبِ کارگاه، مختص انجمن کافه نویسندگان میباشد.
«موضوعات آموزشی این کارگاه برای تمامی شاعران، منتقدان و همچنین کاربران علاقهمند به دنیای شاعرانه، مفید بوده و میتواند موثر واقع گردد.»
•°•●◇ جلسه اول ◇●•°•
در این جلسه بیشتر با تعاریف و همچنین کلیت شعر، آشنا میشویم. یادگیری اصولی، نیازمند داشتن هوشِ بالا، خوشاستعدادبودن یا با سابقهبودن نیست؛ بلکه به اندکی درک، توجه، علاقه و البته تلاش نیاز دارد.
در ابتدا با مفهوم شعر و تفاوت آن با نثر آشنا و سپس به یادگیری بخشهای دیگر شعر میپردازیم.
در این جلسه بیشتر با تعاریف و همچنین کلیت شعر، آشنا میشویم. یادگیری اصولی، نیازمند داشتن هوشِ بالا، خوشاستعدادبودن یا با سابقهبودن نیست؛ بلکه به اندکی درک، توجه، علاقه و البته تلاش نیاز دارد.
در ابتدا با مفهوم شعر و تفاوت آن با نثر آشنا و سپس به یادگیری بخشهای دیگر شعر میپردازیم.
● شعر چیست؟
شِعر، سُرود، چامه یا چکامه شاخهای از ادبیات است که از ویژگیهای زیباییشناختی و اغلب ریتمیک زبان استفاده میکند.
به قول ملک الشعرای بهار، شعر مرواریدی از دریای عقل شاعر است؛ افسونگری که او را شاعر نام نهادهاند، مرواریدهای غلتانِ شعر را به یکدیگر متصل میگرداند و اینگونه شعر پدید میآید!
شِعر، سُرود، چامه یا چکامه شاخهای از ادبیات است که از ویژگیهای زیباییشناختی و اغلب ریتمیک زبان استفاده میکند.
به قول ملک الشعرای بهار، شعر مرواریدی از دریای عقل شاعر است؛ افسونگری که او را شاعر نام نهادهاند، مرواریدهای غلتانِ شعر را به یکدیگر متصل میگرداند و اینگونه شعر پدید میآید!
● تفاوت میان شعر و نثر در چیست؟
هر کلامی که از وزن عروضی «متساوی» و «متکرر» و قافیه واحد برخوردار باشد، آن کلام شعر است نه نثر.
البته شعر نو نه وزن دارد و نه قافیهی مشخص.
اینکه وزن و قافیه را به عنوان معیار تعیین کردم، فقط در جهت اثباتی آن میباشد؛ یعنی هر کلامی که وزن «متساوی و متکرر» و قافیه داشته باشد، شعر است؛ اما اینگونه نیست که اگر نداشته باشد نثر است.
بهطور کلی شعر ساخت عمقی زبان است و نثر ساخت ظاهری زبان..
یک شاعر واقعی به سیمایِ الفاظ بیاعتنا نیست؛ هر کلمهای نزد او چهرهای دارد. درست شبیه چهرهی مردمان. یکی سرد، یکی صمیمی، دیگری تند و خشمگین و... .
شاعر با این وجودهای زنده سر و کار دارد؛ خوی واژگان را خوب میشناسد؛ یکی را میخواند، یکی را میراند، این یکی را با آن آشتی میدهد، آن را از این جدا میکند، به تدبیر و افسون از این پراکندگان، گروهی میسازد که همدل و همآهنگ، به فرمان او روان میشوند تا دل و جان شنونده را به کمند آورند و او را به آنجا ببرند که شاعر خواسته است. زبان شعر را خود شاعر میسازد. به همین دلیل است که اگر شاعری، زبان شعری خود را بداند و با شعر خود همذاتپنداری کند، شعرِ خلقشده توسط او در ذهنِ خواننده ماندگار میشود... .
آزادی و اختیار شاعر در انتخاب الفاظ به او مجال میدهد که کلمات را، نه همان برای بیان معنی، بلکه از نظر صورت نیز برگزیند و به طریقی خاص مرتب کند و در ترکیب کلام نیز شاعر میتواند از عادت جاری تجاوز کند.
مرحوم استاد بهار معتقد بودند که شعر خوب یعنی احساسات موزونی که از دماغ پرهیجان و از روی اخلاق عالیتری برخاسته باشد. لغت، اصطلاحات، حسن ترکیب، سجع، وزن و قافیه، صحت یا سقم قواعد و مقررات نظم، هیچکدام در خوبی و بدی شعر نمیتوانند حاکم و قاضی واقع شوند.
هرچه هیجان و اخلاق گوینده در هنگام بیان یک شعر یا ساختن یک غزل، قویتر و نجیبتر باشد، آن شعر بهتر و خوبتر خواهد بود.
شعر وقتی به غایت خود نائل میشود که در نفوس تصرف کند و تاثیر، یعنی عاطفه و خیالی را که در شعر است، به خوانندگان سرایت دهد.
از شعر سخن به میان آمد و ویژگیهایش؛ اما بیانصافیست اگر دربارهی شاعر چیزی نگوییم.
هر کلامی که از وزن عروضی «متساوی» و «متکرر» و قافیه واحد برخوردار باشد، آن کلام شعر است نه نثر.
البته شعر نو نه وزن دارد و نه قافیهی مشخص.
اینکه وزن و قافیه را به عنوان معیار تعیین کردم، فقط در جهت اثباتی آن میباشد؛ یعنی هر کلامی که وزن «متساوی و متکرر» و قافیه داشته باشد، شعر است؛ اما اینگونه نیست که اگر نداشته باشد نثر است.
بهطور کلی شعر ساخت عمقی زبان است و نثر ساخت ظاهری زبان..
یک شاعر واقعی به سیمایِ الفاظ بیاعتنا نیست؛ هر کلمهای نزد او چهرهای دارد. درست شبیه چهرهی مردمان. یکی سرد، یکی صمیمی، دیگری تند و خشمگین و... .
شاعر با این وجودهای زنده سر و کار دارد؛ خوی واژگان را خوب میشناسد؛ یکی را میخواند، یکی را میراند، این یکی را با آن آشتی میدهد، آن را از این جدا میکند، به تدبیر و افسون از این پراکندگان، گروهی میسازد که همدل و همآهنگ، به فرمان او روان میشوند تا دل و جان شنونده را به کمند آورند و او را به آنجا ببرند که شاعر خواسته است. زبان شعر را خود شاعر میسازد. به همین دلیل است که اگر شاعری، زبان شعری خود را بداند و با شعر خود همذاتپنداری کند، شعرِ خلقشده توسط او در ذهنِ خواننده ماندگار میشود... .
آزادی و اختیار شاعر در انتخاب الفاظ به او مجال میدهد که کلمات را، نه همان برای بیان معنی، بلکه از نظر صورت نیز برگزیند و به طریقی خاص مرتب کند و در ترکیب کلام نیز شاعر میتواند از عادت جاری تجاوز کند.
مرحوم استاد بهار معتقد بودند که شعر خوب یعنی احساسات موزونی که از دماغ پرهیجان و از روی اخلاق عالیتری برخاسته باشد. لغت، اصطلاحات، حسن ترکیب، سجع، وزن و قافیه، صحت یا سقم قواعد و مقررات نظم، هیچکدام در خوبی و بدی شعر نمیتوانند حاکم و قاضی واقع شوند.
هرچه هیجان و اخلاق گوینده در هنگام بیان یک شعر یا ساختن یک غزل، قویتر و نجیبتر باشد، آن شعر بهتر و خوبتر خواهد بود.
شعر وقتی به غایت خود نائل میشود که در نفوس تصرف کند و تاثیر، یعنی عاطفه و خیالی را که در شعر است، به خوانندگان سرایت دهد.
از شعر سخن به میان آمد و ویژگیهایش؛ اما بیانصافیست اگر دربارهی شاعر چیزی نگوییم.
● شاعر، نقاش زبردستیست که خوبیها و بدیها را مجسم مینماید و مناظر جامعهی خود را به بهترین شیوه بیان میسازد. شاعر، با سرودن اشعار نغز و با انتخاب معانی لطیف و بدیع توجه همه را به خویش معطوف میدارد و افکار خود را به دیگران انتقال میدهد.
● چگونه شاعر شویم؟
بهطور کلی شاعر شدن نیازمند زمینههاییست..
برای شروع بهتر است تا میتوانید شعر بخوانید. فارغ از اینکه در کدام مرحله از سرودن شعر هستید، باید به صورت مستمر شعر دیگران را دنبال کنید. اشعار تمام دوران را بدون توجه به اینکه در چه زمان و موقعیتی سروده شده است بخوانید. سعی کنید از نوع شعرها و تکنیکهای به کار رفته در آنها یاد بگیرید و استفاده کنید. بسیاری از افراد شعر نمیخوانند به بهانههایی مثل:
شعر دیگران روی من تأثیر میگذارد و میخواهم یک کار خاص ارائه کنم.
همه میگویند تو استعداد شعر سرودن نداری.
و بهانههای دیگر.. البته ممکن است برخی از آنها درست باشند؛ اما شاعر شدن جز با مطالعهی اشعار بزرگان میسر نیست.
اشعار سعدی، حافظ، بیدل دهلوی، صائب تبریزی، طالب آملی، وحشی بافقی و شاعران معاصر همچون نیما یوشیج، احمد شاملو، حسین منزوی، فروغ فرخزاد، هوشنگ ابتهاج، نصرت رحمانی و شفیعی کدکنی نمونههای مناسبی برای الگوگیری و یادگیری سبک اشعار آنها هستند.
بهطور کلی شاعر شدن نیازمند زمینههاییست..
برای شروع بهتر است تا میتوانید شعر بخوانید. فارغ از اینکه در کدام مرحله از سرودن شعر هستید، باید به صورت مستمر شعر دیگران را دنبال کنید. اشعار تمام دوران را بدون توجه به اینکه در چه زمان و موقعیتی سروده شده است بخوانید. سعی کنید از نوع شعرها و تکنیکهای به کار رفته در آنها یاد بگیرید و استفاده کنید. بسیاری از افراد شعر نمیخوانند به بهانههایی مثل:
شعر دیگران روی من تأثیر میگذارد و میخواهم یک کار خاص ارائه کنم.
همه میگویند تو استعداد شعر سرودن نداری.
و بهانههای دیگر.. البته ممکن است برخی از آنها درست باشند؛ اما شاعر شدن جز با مطالعهی اشعار بزرگان میسر نیست.
اشعار سعدی، حافظ، بیدل دهلوی، صائب تبریزی، طالب آملی، وحشی بافقی و شاعران معاصر همچون نیما یوشیج، احمد شاملو، حسین منزوی، فروغ فرخزاد، هوشنگ ابتهاج، نصرت رحمانی و شفیعی کدکنی نمونههای مناسبی برای الگوگیری و یادگیری سبک اشعار آنها هستند.
● دومین تکنیکی که شما را به شاعرشدن نزدیک میکند، این است که همیشه در حال نوشتن باشید و دست از قلم برندارید. اشتباه اکثر افراد در این زمینه این است که فکر میکنند باید در انتظار الهام به سر ببرند تا شعری بنویسند؛ در حالیکه هر چه بیشتر تمرین کنید و همراه با مطالعهی اشعار دیگران، خودتان هم بنویسید، هر چند بدون ساختار و نامناسب و بیمعنی، اما در نهایت میتوانید از دل همین تمرینها به چیزی که میخواهید برسید.
به خودتان اجازه دهید که گاهی بد بنویسید؛ اما نوشتن را کنار نگذارید. نمیگویم تمام روز خود را صرف به دستگرفتن قلم کنید؛ اما یک روال نوشتاری مشخص داشته و به آن پایبند باشید.
مثلا برای خودتان تعیین کنید که روزی دو جمله بنویسید و به هر طریقی این کار را انجام دهید. نوشتن روزانه مهارتهای شعری شما را بهبود بخشیده و تقویت میکند.
بعضی افراد صبحها حال خوبی برای نوشتن دارند؛ بعضی عصر و بعضی شب، مهم این است که زمان خودتان را پیدا کنید و ببینید چه چیزهایی به شما امکان سرودن یک شعر خوب میدهد. به عنوان مثال ویکتور هوگو به محض بیدار شدن از خواب، ایستاده به سمت میز میرفت و شروع به نوشتن رمان یا شعری میکرد.
گاهی میتوانید از موضوعات خیلی ساده در زندگی و محیط اطراف خود، مثل روند شغلیتان، چراغ مطالعهی روی میزتان یا حتی تکانخو*ردن پردهی اتاقتان و… ایده گرفته و در ذهنتان آن را پرورش دهید.
برای مثال چند ایده که میتواند جرقهی شعری هوشمندانه را در ذهن ایجاد کند:
دوستی با رفتارهای عجیب
پروازِ خیالیِ خودتان
خاطرات همیشگی
سقف اتاقتان
دیوارهای خانه
نغمهی پرندگان
دیدار یار
خانواده
سفر
خوراکی که میخورید
گوشسپردن به موسیقی
فضا و کهکشانها
روزمرگیهای خستهکننده
حادثهای غمانگیز
کتابی که دوست دارید
گلی که برای شما یادآوری خاطرهایست
فریاد کودکان در کوچهها
بازیهای کودکانه
غم از دستدادن فردی
موضوعات روز نظیر شادیهای ملی، اتفاقات تاریخی، مشکلات جامعه نیز میتوانند شمای خوبی از یک شعر به ما بدهند.
بیان منظوم این مشکلات نیز میتواند بخشی از شعرهای ما باشد؛ چرا که شعر و شاعری نیز دستهها و شاخههای متفاوت دارد و از تاریخی تا اجتماعی و سیاسی نیز تقسیمبندی میشود.
و البته موضوعات به ظاهر سادهای که از نظرمان نمیتوان آنها را برای شعر سرودن گزینش کرد؛ اما این را اضافه کنم زیبایی در سادگیست.
اگر شخص قرار باشد مانند دیگر افراد به وقایع و اشیا نگاه کند، نمیتواند نام خود را شاعر بنامد.
شاعر وارونه مینگرد. وارونه فکر میکند و وارونه حوادث را در لابهلای اشعار منظوم شرح میدهد.
دنیای شعر، دنیای ادبیات است. ادبیات نیز شامل بسیاری از آرایههای ادبی، لغتها و… میباشد.
به خودتان اجازه دهید که گاهی بد بنویسید؛ اما نوشتن را کنار نگذارید. نمیگویم تمام روز خود را صرف به دستگرفتن قلم کنید؛ اما یک روال نوشتاری مشخص داشته و به آن پایبند باشید.
مثلا برای خودتان تعیین کنید که روزی دو جمله بنویسید و به هر طریقی این کار را انجام دهید. نوشتن روزانه مهارتهای شعری شما را بهبود بخشیده و تقویت میکند.
بعضی افراد صبحها حال خوبی برای نوشتن دارند؛ بعضی عصر و بعضی شب، مهم این است که زمان خودتان را پیدا کنید و ببینید چه چیزهایی به شما امکان سرودن یک شعر خوب میدهد. به عنوان مثال ویکتور هوگو به محض بیدار شدن از خواب، ایستاده به سمت میز میرفت و شروع به نوشتن رمان یا شعری میکرد.
گاهی میتوانید از موضوعات خیلی ساده در زندگی و محیط اطراف خود، مثل روند شغلیتان، چراغ مطالعهی روی میزتان یا حتی تکانخو*ردن پردهی اتاقتان و… ایده گرفته و در ذهنتان آن را پرورش دهید.
برای مثال چند ایده که میتواند جرقهی شعری هوشمندانه را در ذهن ایجاد کند:
دوستی با رفتارهای عجیب
پروازِ خیالیِ خودتان
خاطرات همیشگی
سقف اتاقتان
دیوارهای خانه
نغمهی پرندگان
دیدار یار
خانواده
سفر
خوراکی که میخورید
گوشسپردن به موسیقی
فضا و کهکشانها
روزمرگیهای خستهکننده
حادثهای غمانگیز
کتابی که دوست دارید
گلی که برای شما یادآوری خاطرهایست
فریاد کودکان در کوچهها
بازیهای کودکانه
غم از دستدادن فردی
موضوعات روز نظیر شادیهای ملی، اتفاقات تاریخی، مشکلات جامعه نیز میتوانند شمای خوبی از یک شعر به ما بدهند.
بیان منظوم این مشکلات نیز میتواند بخشی از شعرهای ما باشد؛ چرا که شعر و شاعری نیز دستهها و شاخههای متفاوت دارد و از تاریخی تا اجتماعی و سیاسی نیز تقسیمبندی میشود.
و البته موضوعات به ظاهر سادهای که از نظرمان نمیتوان آنها را برای شعر سرودن گزینش کرد؛ اما این را اضافه کنم زیبایی در سادگیست.
اگر شخص قرار باشد مانند دیگر افراد به وقایع و اشیا نگاه کند، نمیتواند نام خود را شاعر بنامد.
شاعر وارونه مینگرد. وارونه فکر میکند و وارونه حوادث را در لابهلای اشعار منظوم شرح میدهد.
دنیای شعر، دنیای ادبیات است. ادبیات نیز شامل بسیاری از آرایههای ادبی، لغتها و… میباشد.
● اگر میخواهید یک شاعر موفق شوید باید دانش ادبیتان را ارتقا دهید:
شما نیاز به دانش لغوی فراوان دارید.
چرا که اگر میخواهید احساسات خود را در قالب نظم بیان کنید، نیاز به آن دارید که از سلسله واژههای بسیاری استفاده کنید.
این واژهها به شما امکان آن را میدهد که حرفهای خود را در قالبی گستردهتر و پختهتر بیان کنید.
یکی از وجوه افتراق نظم و نثر، استفاده از زیباییشناسی ادبی است.
زیبایی شناسی ادبی یا همان آرایههای ادبی باعث میشوند که شعر بسیار خیالانگیز شود و این خیالانگیزی یک متن است که آن را به شعر تبدیل میکند.
جدای از مسائل فرم، این خیال و صور خیال است که ما را به یک شعر خوب نزدیک میکند.
از این رو شاعرانگی همراه با آرایههای ادبی تعریف میشود و باید از آرایههای ادبی بهعنوان روشهایی برای رسیدن به موفقیت در شعر استفاده نمود.
این آرایههای ادبی هر کدام دستهبندیهایی دارند و هر کدام به قصدی در شعر به کار میروند؛ اما میتوان از رایجترین آنها در ادبیات فارسی به تشبیه، کنایه، واجآرایی، استعاره و.. اشاره کرد.
شما نیاز به دانش لغوی فراوان دارید.
چرا که اگر میخواهید احساسات خود را در قالب نظم بیان کنید، نیاز به آن دارید که از سلسله واژههای بسیاری استفاده کنید.
این واژهها به شما امکان آن را میدهد که حرفهای خود را در قالبی گستردهتر و پختهتر بیان کنید.
یکی از وجوه افتراق نظم و نثر، استفاده از زیباییشناسی ادبی است.
زیبایی شناسی ادبی یا همان آرایههای ادبی باعث میشوند که شعر بسیار خیالانگیز شود و این خیالانگیزی یک متن است که آن را به شعر تبدیل میکند.
جدای از مسائل فرم، این خیال و صور خیال است که ما را به یک شعر خوب نزدیک میکند.
از این رو شاعرانگی همراه با آرایههای ادبی تعریف میشود و باید از آرایههای ادبی بهعنوان روشهایی برای رسیدن به موفقیت در شعر استفاده نمود.
این آرایههای ادبی هر کدام دستهبندیهایی دارند و هر کدام به قصدی در شعر به کار میروند؛ اما میتوان از رایجترین آنها در ادبیات فارسی به تشبیه، کنایه، واجآرایی، استعاره و.. اشاره کرد.
آخرین ویرایش توسط مدیر: