تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

آموزشی کارگاه اصول شعر نویسی

  • شروع کننده موضوع آینهـ
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 1,046
  • پاسخ ها 4
وضعیت
موضوع بسته شده است.
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Mar
819
114
119
وضعیت پروفایل
ما بد نیستیم ولیکن، دوران با ما بدی کرد.
به نام خالق قلم

بنده آمین صدر هستم مدرس کارگاه اصول شعر نویسی؛
این کارگاه نتیجه‌ی تلاش و مدد بنده برای گردآوری این مطالب بوده و در نتیجه خواهشمند است به هیچ عنوان کپی نگردد و تمامی مطالب مختص انجمن کافه نویسندگان است.
(مطالب این کارگاه برای تمامی شاعران و منتقدان و همچنین کاربران علاقه مند مفید بوده و میتواند مورد استفاده گردد.)
این کارگاه هفته ای یک جلسه برگزار خواهد شد.

جلسه ی اول
اولین جلسه را با موارد ابتدایی شروع می‌کنیم که پیش نیاز و پایه های شعر نویسی هستند؛
یعنی در ابتدا لازم است شما با تعریف شعر و تفاوتی که میان شعر و نثر وجود دارد آشنا شوید.
تعریف شعر: تعریف کردن شعر مانند این است که از ما بخواهند سیب را تعریف کنیم؛
عموما ما نمی‌توانیم تعریف کامل و جامعی ارائه کنیم اما همه می‌دانیم سیب چیست مانند آنکه همه میدانیم شعر چیست.
استاد شفیعی کدکنی می‌فرماید: شعر حادثه‌ای است که در زبان روی می‌دهد یا طبق تعاریف برخی افراد شعر گره خوردگی عاطفه و تخیل در زبان آهنگین است. اما در نهایت هیچ کدام از اینها تعاریف کامل و جامعی نیستند و اختلاف نظرهای زیادی برای تعریف شعر وجود دارد برخی مهم ترین عنصر شعر را وزن و قافیه می‌شمارند برخی خیال، یک عده بیان برتر، احساسات و یک عده هم زبان.
اما به عنوان اولین و مهم ترین مطلبی که باید هر شاعری با آن آشنایی داشته باشد این است که تفاوت میان کلام شعر و کلام نثر چیست؟
اول به شباهت این دو عنصر می پردازیم؛ به طور خلاصه و مفید هر دو از کلمه و حروف تشکیل شده اند.
اما تفاوت های زیادی میان این دو زبان وجود دارد:

**یک شعر مبتنی بر پایه ی شخصی است و مختص به شاعر و اصل شاعر است.
یک شعر به گونه ای است که وقتی شاعری آن را می سراید کس دیگری نمیتواند آن را ادامه دهد

چرا؟
هر شاعری لحن و زبان؛ تخیل و واژه و همینطور محتوای خاص خودش را دارد؛ پس شما نمیتوانید کسی را پیدا کنید که مانند شاعر موردنظر فکر کند به سراید و یک اندیشه را انتقال دهد؛ و در نهایت اگر این شعر ادامه هم پیدا کند در یک جایی لنگ میزند.
اما در نثر اینگونه نیست و میتوان به ادامه ی داستان توسط شخص دیگری پرداخته شود البته برخی اوقات در نثرهای داستانی ممکن است در رساندن مفهوم و ... تفاوت هایی دیده شود اما این موضوع در شعر فاحش و قابل لم*س تر است.

**رساندن پیام و محتوا
در نثر هدف نویسنده این است که محتوایی را بیان کند و منظور خودش را به خواننده برساند؛ اما در شعر علاوه بر مفهوم، تاثر و التزاز نیز مهم است در واقع علاوه بر رساندن مفهوم هدف این است که خواننده از شعر تاثیر بگیرد و لذ*ت ببرد.

نکته ی مهمی که در اینجا باید اشاره کنم این است که برخی از نثرها تاثیر برانگیزی و التزاز روحی را هم به همراه دارند و اینگونه نثرها دیگر نثر معمولی نیستند و به نثر ادبی یا شعرمنصور معروف هستند. حال می رسیم به عنصر خیال و تخیل؛
**شعر نیازمند تصویر سازی است و عنصر خیال و آرایه در این حیطه یک موضوع اساسی به شمار میروند شعر حتما باید با تخیل همراه باشد و این عنصر از همان ابتدای شعر دیده و حس شود.
در حوزه ی واژگانی در نثر دست نویسنده باز هست اما در شعر باید واژگان به گونه ای قرار بگیرند که علاوه بر انتقال پیام ارتباط زیادی با زبان شعر داشته باشند.

گزینش واژگان و زبان شعر نکته ی مهمی است که باید به آن توجه کرد زیرا تاثیر به سزایی در لفظ و معنا دارد.
به عنوان مثال حافظ از خواجو تقلید کرده است درست است که هر دو در یک وزن و قافیه شعر سروده اند اما به دلیل گزینش واژگانی و لفظ بهتر، اشعار حافظ از خواجو مورد پسندتر بوده است.
نکته ی مهم بعدی که باید به آن توجه کرد این است که،

در نثر رعایت قوانین دستوری بسیار مهم است اما در شعر با " شکستن این قوانین دستوری و فکری" محتوا را گسترش و تازگی می دهیم.
در شعر گاهی اوقات شاعر دستور زبان را بهم می ریزد تا تاثیر بهتری بگذارد و خواننده لذ*ت ببرد که به این موضوع "هنجارگریزی" گفته می شود.
هنجارگریزی: یعنی گریز از عادت و زبان معنا و معیار رایج.
هنجارگریزی در شعر فواید زیادی دارد که به دو نوع تقسیم می شود:
-آشنایی زدایی: یعنی از موضوعات معمولی فاصله بگیریم؛ در واقع از تدابیر و واژگان متداول استفاده نکنیم.
-غریب سازی: بهره گیری از اصطلاحات و واژگان جدید برای ارتقای سطح زبان شعری.

(هنجارگریزی دارای انواع است که در جلسه ی بعد توضیح خواهم داد)

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Mar
819
114
119
وضعیت پروفایل
ما بد نیستیم ولیکن، دوران با ما بدی کرد.
ادامه ی جلسه‌ی اول

1-هنجارگریزی گفتمانی:
هر سخنی آغاز و پایان دارد، با نهاد شروع و به فعل ختم می شود که این موضوع کاملا در نثر رعایت می شود و نویسنده ملزم است که رعایت کند و از چهارچوپ خارج نشود. اما در شعر شاعر در هیچ قید و بندی نیست؛ به عنوان مثال:
این منم، زنی در آستانه ی فصلی سرد
همانگونه که مشاهده می کنید جابه جایی ارکان وجود دارد؛ پس دست شاعر در دستور باز است.
نکته ی دوم این است که شاعر در شعر می تواند خودش را مورد خطاب قرار دهد؛ مثلا ای من پنهان در میان سطوح! در حالی که در نثر امکان خطاب قرار دادن اول شخص مفرد وجود ندارد و این موضوع به صورت دوم شخص مفرد به تصویر کشیده می شود.

2-هنجارگریزی لغوی:
این هنجارگریزی به معنای ساختن یک واژه ی جدید توسط نویسنده است و یکی از بُعد های مهم در شعر نویسی می باشد. شاعری که نتواند واژه بسازد یعنی قوه ی تخیل ضعیفی دارد باید در این زمینه از نهایت تخیل استفاده کرد و یک واژه یا یک جفت واژه ی جدید خلق کرد.
اینکه ما از واژه های فرهنگ لغت در شعرهای خود استفاده کنیم کار خاصی نکرده ایم بلکه باید خلق کنیم!
مثال هایی از هنجارگریزی لغوی:
نعرِ سنگ
خر*اب آباد
تن واره
هیچستان
بیداری جنون
خون برگ و ...
این هنجارگریزی همانطور که مشاهده می شود میتواند در ترکیب ها نیز رخ داد در واقع آمیزش چند لغت منجر به خلق معنایی تازه شود اگر این خلق رخ ندهد زبان ما کهنه می ماند.
تعبیر هنجارگریزی در عبارت در سبک هندی بیشتر قابل مشاهده است که به دلیل این رویداد تخیل و تصویرسازی های بیشتری در شعر دیده می شود که این سبک را در اشعار صائب و بیدل میتوان حس کرد.
یک مژه خفتن، هزار اوج غرور.

3- هنجارگریزی گویشی:
اگر شاعر ساخته هایی از گویش خود را وارد ساختمان شعر کند و از واژه های محلی و بومی بهره گیرد به این عمل هنجارگریزی گویشی میگوییم.
مثلا نیما یوشیح در اشعار خود از واژگان شمالی به بهترین نحو استفاده کرده است و این شیوه و راه و رسم را برای شاعران بعد نیز هموار کرده است

از فواید هنجارگریزی گویشی میتوان به این اشاره کرد که ظرفیت زبانی را افزایش داده و باعث خلاقیت بیشتر شاعر در شعر می شود و همینطور واژه های بومی را حفظ و احیا می کند.
بسیار مهم است که شاعر بتواند بوم زیست خود را به خوانندگان بشناساند مثلا در اشعار نیما میتوان مازندران را لم*س کنیم یا در اشعار استاد کدکنی میتوان به خوبی با خطه ی خراسان آشنا شد در اشعار یوشیج می خوانیم: وقتی آن نازینه (واژه ی خراسانی) رازینه می آید... .
4-هنجارگریزی تغییر نقش:
یکی از اصول زیبا و مهم هست در نثر و در زبان معمولی هر چیزی یک مقیاس معمولی و منطقی دارد مثلا: یک لیوان؛ سه متر پارچه
اما در شعر میتوان یک مقیاس غیرمعمولی بیان کرد. مثلا بیدل می گوید: صد مصر شکر یا یک چمدان سفر
در واقع با استفاده از تخیل شاعر یک مقیاس جدید خلق می کند.

5-هنجارگریزی معنایی:
در زبان نثر برای بیان اینکه بر فرض مثال: بر بدنش ده تیر اصابت کرد نهایتا میتوان به این صورت توصیف کرد اما در شعر به دلیل درصد بالای وجود عنصر تخیل میتوان به این مفهوم جلوه ی دیگری بخشید: از تپه های ماسه ناگاه ده شقایق سرخ بر پیرهن او تلاقی کرد.
ده شقایق سرخ در هیچ لغت نامه ای به عنوان تیر تعبیر نمی شود و شاعر این را خلق کرده است اما اگر نتوانیم تعبیرات خودمان را داشته باشیم نمیتوانیم اسم خود را شاعر بگذاریم برخی فکر میکنند استفاده از لغت های لغت نامه کافی ست اما اینطور نیست شاعر با خلق کردن باعث می شود که بتوان از مفهوم لذ*ت برد اگر از هنجارگریزی استفاده نشود آرایه ساخته نمی شود مجاز، استعاره، ایهام، تشبیه و... در شعر دیده نخواهد شد.

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Mar
819
114
119
وضعیت پروفایل
ما بد نیستیم ولیکن، دوران با ما بدی کرد.
جلسه ی دوم

این جلسه در مورد اینکه از چه روش هایی بتونیم هنجارگریزی رو در شعر پیاده کنیم.
اول این نکته اینکه: ما برای خلق هنجارگریزی "نیازمند خلق یک جهان دیگر در پس این جهان حقیقی و قابل لم*س هستیم"

و بعد بتونیم از پدیده هایی که در این جهان ساختگی می آفرینیم در شعر خودمون استفاده بکنیم.
این جهان که هر شاعری مستلزم به ساخت اون هست "جهان شاعرانه" می نامیم.
شاعری که میخواهد اشعار زیبا و بی بدیلی خلق کند باید از جهان واقعی فاصله بگیرد و دنیای دیگری را خلق کند.
گاه گاهی برای الفاظ و تدابیر بکر سری به جهان خود بزند و از مفاهیمی که خلق کرده است گزینش و در شعر خود به کار ببرد.
اگر بخواهیم در حالتی روان و ساده جهان شاعرانه را تعریف بکنیم:

در این جهان هنجار ها و معیار هایی که در دنیای واقعی داریم بهم میریزد و به گونه ای دیگر در می آید؛
بر فرض مثال: باران مفهوم دیگری به خود میگیرد یا یک گل دیگر در شکل و مفهوم یک گل نیست.

گفتیم هر شاعری ملزم به ساخت جهان خود است اما باید توجه داشت که این جهان نباید دارای واژگان و مفاهیم کلیشه ای باشد. مثلا اگر شاعری باران را در معنای مادر در نظر گرفته است ما در جهان شاعرانه ی خود باید تعبیر دیگری را برای کلمه ی باران خلق کنیم.
برای ایجاد این جهان نیازمند دو گام هستیم.
1- گام اول:
دیدگاه خود را نسبت به دنیای واقعی تغییر دهیم.
دقت کنید ما وقتی به وقایع جهان حقیقی، جهانی که در آن زندگی میکنیم، نگاه میکنیم این دید ما کلیشه ای است چرا که مثلا همه می پنداریم: خورشید تابان است، بهار زیباست یا کوه مظهر استقامت است.
اینها در واقع کلیشه هایی هستن که پیشینیان در اشعار خود خلق کرده اند و ما مرتب از این کلیشه ها استفاده می کنیم.
اما برای اینکه قوانین را بر هم بزنیم (هنجار گریزی ) باید از هر ایده و دیدی که مردم دارند و به موضوعات از دید زشتی و زیبایی نگاه میکنند حذف کنیم و از دیدی جدید و خلاقانه که خالقش خودمان هستیم به موضوعات بنگریم.
ببینید این مثال که کوه نماد استقامت و پایداری است در جایی ثبت نشده است، آیا کسی این قوانین را تعیین کرده است و ما مستلزم پیروی از آن هستیم؟! خیر.
یا مثلا جایی ننوشته ماه زیباست در واقع اینها همگی تفکرات ما هست که آنهارا باور کرده ایم.
حال ما برای فاصله از این کلیشه باید در دنیای شاعرانه ی خود یک دید سفید داشته باشیم.
همچون معلمی که در ابتدای شروع درس ابتدا تخته را پاک کرده و مطالب جدید می نویسد پس ما هم باید تخته ی ذهن خود را پاک و سفید کنیم تا بتوانیم مطالب جدیدی خلق کنیم.
مثلا نباید کوه را نماد چیزی بدانیم تنها در نظر بگیریم: این کوه به عنوان یک پدیده وجود دارد و ما با دید خودمان به آن نگاه کنیم و تحلیلش کنیم.
وقتی به این شکل به موضوعات نگاه میکنیم دیگر نماد چیزی نیستند و ما میتوانیم با دیدی جدید آن هارا تعریف کنیم.
در واقع گام اول این است که هیچ چیز قرار دادی نیست و در دنیای ما زشتی و زیبایی دنیای واقعی معیار نیست.

ما باید با دید یک انسان معاصر جهان را نگاه بکنیم.
این جمله بسیار مهم است و به این معنا است که هر شاعری باید فرزند زمان خودش باشد و با توجه به زمان زندگی اش به تعریف جامعه زبان فرهنگ و ... باشد.
شاعری که با کلیشه های ده قرن پیش به دنیای می نگرد و آن هارا در شعر خود می آورد تقلید گری ضعیف بیش نیست.
مثال: شاید شمع در چندین سال قبل که نور چراغ نبوده است در دیدگاه افراد قرن هفتم جلوه ی روشنایی بوده است مظهر نور و درخشندگی و تابناکی.
اما در عصر حاضر که ما شاهد لامپ های درخشان هستیم اما شمع جلوه ی مظهر است؟ اکنون شمع بیشتر جنبه ی فانتزی دارد و در مراسمات مذهبی؛ رمانتیک یا غیره به کار برده میشود.
پس آدم امروز با آدم چند قرن پیش یکی نیست پس نباید دیدهای یکسانی نیز داشته باشند.
نکته ی بعدی این است که حتی زمان و مکان نیز بر احساسات ما تاثیر گذارند، پس یک پدیده زشتی و زیبایی اش ذاتی نیست و بر حسب زمان و مکان تعریف می گردد.
مثلا برای یک عاشق منتظر صدای تلفن همراه مانند سمفونی بتوون است اما برای فرد خسته ای که در حال استراحت است صدای زنگ از ناقوس مرگ نیز بدتر است.
پس باید به این مسائل ریز در نوشتن شعر دقت کنیم و نیازمند یک پس زمینه ی سفید از نظر فکری و شناختی هستیم.
شعر گفتن یک چیز بر کاغذ نیست اینکه ما از کلیشه های حافظ، سهراب و سعدی استفاده کنیم اندکی قافیه هارا بالا و پایین کنیم و بشود شعر!
نه این اصلا شعر نیست شعر یعنی ما بتوانیم خلق کنیم مضمون و تدابیری با دید خود بیافرینیم.



(مابقی مطالب در ادامه گفته خواهد شد)

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Mar
819
114
119
وضعیت پروفایل
ما بد نیستیم ولیکن، دوران با ما بدی کرد.
سلام دوستان؛
باتوجه به اینکه در فصل امتحانات هستیم مجبور شدم ویس بگیرم براتون چونکه نوشتن مطالب خیلی طول میکشید... .
امیدوارم که بتونید گوش بدید و براتون مفید واقع بشه.

باز نظرتون رو ممنون میشم در را*بطه با اینکه ویس بگیرم یا بنویسم باهام در میون بذارید.
این ویس ها شامل ادامه ی گام اول برای خلق جهان شاعرانه و گام دوم هستند.

اصول شعرنویسی- جلسه‌دوم
اصول شعر نویسی- جلسه دوم 1
(سعی کنید با هندزفری گوش بدید)

موفق و پیروز باشید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Mar
819
114
119
وضعیت پروفایل
ما بد نیستیم ولیکن، دوران با ما بدی کرد.
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا