- Aug
- 6,463
- 12,544
- 219
هوالمحبوب
باسلام
بعد از مدت ها دست پر برگشتم خدمتتون
اینبار گپ می زنیم با @AftabGardoon عزیز
نویسنده ی انجمن و مترجم
به نام خدا
سلام میکنم خدمت شما، نینوش بانوی عزیز!
و همهی افرادی که این مصاحبه رو خواهند خوند: )
_در ابتدا مختصری از خودتان بگویید ؟
زهرا رضوانی ثانی هستم!
24 سالمه، نوشهر زندگی میکنم!
و مهندس نرم افزارم!
_روحیاتتون رو چطور توصیف میکنید؟
فردی که خیلی به خودسازی اهمیت میده... خیلی به جزئیات دنیا توجه میکنه...
کنش ها و واکنش ها... به نتیجه ی هر عمل...
به راهی که آدم های بزرگ طی کردن!
شاید برونگرا به نظر برسه، ولی شدیدا درونگراست...
_چه طور نویسنده شدید؟
زیاد دوست ندارم حرف بزنم وقتی ناراحتم یا هرچی، یا نقاشی میکشم، یا کد میزنم یا مینویسم...
و خب برای مادرم می نویسم، یه دفتر دارم، یه سری متن نوشتم برای مادرم...
یه سری آدم خوندن، خوششون اومد...
ترجمه هم که برای اینه که زبان یادم نره...
_نظر خانواده تون درباره ی نوشتن و نویسندگی چی هست؟
خب پدر من خودش اهل قلم و کتابه... مادرمم همینطور...
من همیشه برای مادرم مینوشتم... همیشه برای خانوادم میخونم...
ایده های پدرم فوق العاده راهگشاست...
_تا کنون از شما کتاب هم چاپ شده ؟
"دختر ربوده شده" چاپ شده از بانو آپریل هنری
یک چاپ قطعی دیگر هم توی راهه...
و دوتای دیگه که قراره واقعا برای چاپش اقدام کنم...
_برای چه می نویسید؟
دلنوشته ها رو برای مادرم و برای ثبت این دنیا از چشم های خودم
رمان رو برای نشون دادن زندگی اجتماعی مردم...
ترجمه هم تفریحه فقط...
_شیوه کارتان به چه شکل است؟ هر روز می نویسید یا منتظر الهام می مانید؟
باید به آدم الهام شه...
حقیقتا چون نویسنده نیستم خودم رو مجبور به نوشتن هرروزه نمی کنم... شاید سه سال زمان بذارم برای یه رمان: )
رمان فعلی العان 5ساله جاری عه...
ترجمه رو تلاش میکنم هر روز باشه که دستم تند شه...
_آیا آثار خود را نقد می کنید؟شخصیت های داستان نتان را چطور؟
من همیشه درحال نقد خودم و علاقه مند به نقد شدن هستم! (البته نقد سازنده، نه نقد تند و کوبنده، لحن تند در نقد رو ابدا نمیپپذیرم... چون ربطی به سازنده بودنش نداره)
من رمانام همه اجتماعی و مستنده... همه ی شخصیت ها وجود دارن، باهاشون مصاحبه میشه و مینویسم و نقدی بر واقعیت نمیشه وارد کرد...
_نام داستان یا رمان را چه زمانی و چگونه انتخاب می کنید؟
این هم به همون الهامات برمیگرده!
اگر نشد، باید خیلی بگردم...
_آیا در داستان موقعیتی را تشریح کرده اید که تجربه درستی از آن نداشته باشید؟
هیچ وقت همچین کاری نمیکنم، خیلی وقته دارم روی یه داستان جنایی کار میکنم و به همین علت اصلا به فکر تموم کردنش نیستم...
_آیا نویسنده به الهام هم نیازمند است؟
آره، اما این همش نیست... یه بخشیشه!
_شیوه شما برای تبدیل یک شخصیت واقعی به یک شخصیت داستانی چگونه است؟
خب من قبلا هم گفتم، من مستند هستن رمان هام... فکر نکنم این سوال رو بتونم جواب بدم...
_در اشخاص داستان های شما، کدام شخصیت برگرفته ای شخصیت خودتان است؟
خودم هیچ وقت نیستم بینشون! اگرم باشم، یه شخصیت کم رنگ و دور...
_از کدام نویسنده ایرانی یا غیر ایرانی متاثر بوده اید؟
بزرگ علوی رو خیلی دوست دارم!
گیتا لاج، مارک گرینی...
البته بیشتر شعر میخونم...
سعدی، شمس، مولوی، حافظ، پروین، فاضل، قیصر امین پور...
_در حال حاضر چه می نویسید؟
یه ترجمه که توی فروم بود تا مدتی پیش...
یک مستند رمان (خودم این اسم رو براش گذاشتم، نمیدونم همچین اصطلاحی هست یا نه!)
و یک کار کودک
_حرفی برای نویسندگان تازه کار ندارید؟
خب، من خودم همیشه خودم رو تازه کار میدونم! اصلا درستش به نظرم همینه...
اما به آدمایی، مثل خودم هستن میگم، بنویسید، بخونینش برای بقیه...
از نقد نترسید، نقد صرفا یه نظره، نه بیشتر!
تایید بقیه خوبه، اما اگه خودتون دوسش دارین، برای دل خودتون بنویسین!
و یه کلیشه که واقعا حقیقته... کتاب بخونین!
باسلام
بعد از مدت ها دست پر برگشتم خدمتتون
اینبار گپ می زنیم با @AftabGardoon عزیز
نویسنده ی انجمن و مترجم
به نام خدا
سلام میکنم خدمت شما، نینوش بانوی عزیز!
و همهی افرادی که این مصاحبه رو خواهند خوند: )
_در ابتدا مختصری از خودتان بگویید ؟
زهرا رضوانی ثانی هستم!
24 سالمه، نوشهر زندگی میکنم!
و مهندس نرم افزارم!
_روحیاتتون رو چطور توصیف میکنید؟
فردی که خیلی به خودسازی اهمیت میده... خیلی به جزئیات دنیا توجه میکنه...
کنش ها و واکنش ها... به نتیجه ی هر عمل...
به راهی که آدم های بزرگ طی کردن!
شاید برونگرا به نظر برسه، ولی شدیدا درونگراست...
_چه طور نویسنده شدید؟
زیاد دوست ندارم حرف بزنم وقتی ناراحتم یا هرچی، یا نقاشی میکشم، یا کد میزنم یا مینویسم...
و خب برای مادرم می نویسم، یه دفتر دارم، یه سری متن نوشتم برای مادرم...
یه سری آدم خوندن، خوششون اومد...
ترجمه هم که برای اینه که زبان یادم نره...
_نظر خانواده تون درباره ی نوشتن و نویسندگی چی هست؟
خب پدر من خودش اهل قلم و کتابه... مادرمم همینطور...
من همیشه برای مادرم مینوشتم... همیشه برای خانوادم میخونم...
ایده های پدرم فوق العاده راهگشاست...
_تا کنون از شما کتاب هم چاپ شده ؟
"دختر ربوده شده" چاپ شده از بانو آپریل هنری
یک چاپ قطعی دیگر هم توی راهه...
و دوتای دیگه که قراره واقعا برای چاپش اقدام کنم...
_برای چه می نویسید؟
دلنوشته ها رو برای مادرم و برای ثبت این دنیا از چشم های خودم
رمان رو برای نشون دادن زندگی اجتماعی مردم...
ترجمه هم تفریحه فقط...
_شیوه کارتان به چه شکل است؟ هر روز می نویسید یا منتظر الهام می مانید؟
باید به آدم الهام شه...
حقیقتا چون نویسنده نیستم خودم رو مجبور به نوشتن هرروزه نمی کنم... شاید سه سال زمان بذارم برای یه رمان: )
رمان فعلی العان 5ساله جاری عه...
ترجمه رو تلاش میکنم هر روز باشه که دستم تند شه...
_آیا آثار خود را نقد می کنید؟شخصیت های داستان نتان را چطور؟
من همیشه درحال نقد خودم و علاقه مند به نقد شدن هستم! (البته نقد سازنده، نه نقد تند و کوبنده، لحن تند در نقد رو ابدا نمیپپذیرم... چون ربطی به سازنده بودنش نداره)
من رمانام همه اجتماعی و مستنده... همه ی شخصیت ها وجود دارن، باهاشون مصاحبه میشه و مینویسم و نقدی بر واقعیت نمیشه وارد کرد...
_نام داستان یا رمان را چه زمانی و چگونه انتخاب می کنید؟
این هم به همون الهامات برمیگرده!
اگر نشد، باید خیلی بگردم...
_آیا در داستان موقعیتی را تشریح کرده اید که تجربه درستی از آن نداشته باشید؟
هیچ وقت همچین کاری نمیکنم، خیلی وقته دارم روی یه داستان جنایی کار میکنم و به همین علت اصلا به فکر تموم کردنش نیستم...
_آیا نویسنده به الهام هم نیازمند است؟
آره، اما این همش نیست... یه بخشیشه!
_شیوه شما برای تبدیل یک شخصیت واقعی به یک شخصیت داستانی چگونه است؟
خب من قبلا هم گفتم، من مستند هستن رمان هام... فکر نکنم این سوال رو بتونم جواب بدم...
_در اشخاص داستان های شما، کدام شخصیت برگرفته ای شخصیت خودتان است؟
خودم هیچ وقت نیستم بینشون! اگرم باشم، یه شخصیت کم رنگ و دور...
_از کدام نویسنده ایرانی یا غیر ایرانی متاثر بوده اید؟
بزرگ علوی رو خیلی دوست دارم!
گیتا لاج، مارک گرینی...
البته بیشتر شعر میخونم...
سعدی، شمس، مولوی، حافظ، پروین، فاضل، قیصر امین پور...
_در حال حاضر چه می نویسید؟
یه ترجمه که توی فروم بود تا مدتی پیش...
یک مستند رمان (خودم این اسم رو براش گذاشتم، نمیدونم همچین اصطلاحی هست یا نه!)
و یک کار کودک
_حرفی برای نویسندگان تازه کار ندارید؟
خب، من خودم همیشه خودم رو تازه کار میدونم! اصلا درستش به نظرم همینه...
اما به آدمایی، مثل خودم هستن میگم، بنویسید، بخونینش برای بقیه...
از نقد نترسید، نقد صرفا یه نظره، نه بیشتر!
تایید بقیه خوبه، اما اگه خودتون دوسش دارین، برای دل خودتون بنویسین!
و یه کلیشه که واقعا حقیقته... کتاب بخونین!
آخرین ویرایش: