تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

وضعیت
موضوع بسته شده است.
w3i1_dardan.png



بسمه تعالی


از قدیم گفته‌اند «هر آنچه از دل بر آید، لاجرم بر دل نشیند»؛ در دورانی که رقم تیراژ و قیمت و شماره‌ی چاپ، بهانه‌ای برای رقابت نویسندگان است، خوب است سراغ خواندن نوشته‌هایی برویم که برای اندک لحظه‌ای از جهان جدایمان کنند و دلیلی برای احساسات خوشایند باشند. «نگار داردان»، نویسنده‌ای نوکار است که نوشته‌هایش دریایی از احساسات‌اند و مفتخریم با ایشان مصاحبه‌ای به سرانجام برسانیم.

آثار: «رمان کال»، «دلنوشته خان اخوان»، «دلنوشته کلاژه»، «رمان بهارانی مگر؟»، «دلنوشته رویای خاموش»، «دلنوشته دنیای به خواب رفته»، «دلنوشته دروگان پگاه»، «دلنوشته رهام»

1. به رسم دیرین، یک بیوگرافی مختصر از خودتون به ما بدید.
نگارداردان هستم. متولد سی و یک شهریور سال هشتاد و سه. رشته‌ی تحصیلیم ریاضی فیزیک هستش ولیکن هدفم برای آینده تا به امروز اینه که دستی در عرصه‌ی ادبیات و نگارش کتاب داشته باشم. بازی روح با نت‌های گیتار هم بخشی از روند روزمرگی منه.

2. چی شد که دست به قلم شدید و به نوشتن رسیدید؟
شاید بشه گفت از دبستان و از بدو کودکی علاقه‌ی زیادی به کتاب داشتم؛ ولی مشکل اصلی دلسردی بود چرا که بعضی مواقع برخی کتاب‌ها رو فقط باز می‌کردم و بعد برای مدت‌ها فقط خاک می‌خورد خاک می‌خورد و تبدیل به یه خاطره میشد. اما از یه جایی به بعد جرقه‌ی علاقه‌م به کتاب و کتاب‌خوانی توسط دبیر ادبیاتم زده شد. شاید توی اون سن کم واقعا بازی با کلمات رو بلد نبودم و فقط به جمع‌بندی جملات کفایت می‌کردم؛ اما همون تشویق‌های کوچیک، همون مسابقات کوچیک داستان‌نویسی باعث شد اول توی خلوت خودم و بعد یکم بازتر، در قالب انتشار مجازی، دست به قلم بشم و توی این راه افراد زیادی بهم کمک کردن.

3. اوضاع رمان‌نویسی در فضای مجازی چه طوره؟
در تاریکی بی‌آغاز و بی‌پایان، دری به روی روشنایی نظاره‌گر شما خواهد بود.
چهره‌ی زیبای انجمن‌های ادبی امروز باعث وسوسه‌ی برخی از نویسندگان شده؛ غافل از اینکه چه سیـاست مخوف و چه انسان‌های بی‌عدلی زیر چهره‌ی زیبای این انجمن‌ها خوابیدند.
حال و روز رمان‌نویسی مجازی با توجه به حاکمان بازی، دنیای ادبیات مجازی رو تبدیل کرده به نمایشی که نویسنده‌ها عروسک، و رئسای سایت‌ها عروسک‌گردانشان هستند

4. کارهای معاونت و نوشتن، تداخل پیدا نمی‌کنن؟
اوایل خیر؛ ولی با گذر زمان بله، به شدت باعث دور شدن از این فضا میشه. البته این رو هم اضافه کنم گاهی نویسنده دچار سرطان نانوشتاری میشه به نحوی که هر چقدر تلاش کنه و سعی کنه که بنویسه جز تکراری از نوشته‌های قبلیش چیزی عایدش نمی‌شه.
به طور کلی هم کار، و هم زندگی شخصی نویسنده باعث میشه دوری کنه.

5. علت توجه خاصتون به ژانر اجتماعی، در آثارتون چیه؟
خیلی اهل کلیک کردن روی ترکیب ژانرهای خاص نیستم ولیکن از ابتدا با خواندن رمان‌های مجازی در این سبک، و حتی رمان‌های چاپی «م. مودب‌پور»، تصمیمم بر این شد در این ژانر ادامه بدم. تلاش هم کردم که وارد دنیای فانتزی یا تخیلی بشم ولی تلاشم بی‌فایده بوده و نتیجه‌ای نداده.
به طور کلی بعضی از ژانرها از جمله درام، اجتماعی و عاشقانه که در اکثر دلنوشته‌ها و تک‌متن‌هام دیده میشه، در نظر من مثل بچه‌هام هستن که هر بار با نوشتن یه متن جدید پرورش پیدا می‌کنن .

6. توصیه می‌کنید نویسنده‌های مجازی، برای تگ و رنک‌های مجازی تلاش کنند؟ چون می‌بینیم که خیلی افراد، بدجوری حرص این موارد رو می‌خورن و همین چیزها میشه اسباب دشمنی!
من روزی که وارد این مارکت شدم، خیلی زیاد بچه بودم و شاید آمادگی برای برخی موارد رو نداشتم؛ ولیکن تجربه‌ی سه ساله‌ی من میگه که فاصله‌ی عرش تا فرش این مارکت‌ها داشتن یا نداشتن پارتنر ارشد یا معاون و مدیر کل هستش.
پارتـی داشته باشی، رمانت بهترین تگ رو خواهد گرفت؛ در نتیجه مقدار بازدیدهاش زیاد خواهد شد.
پارتـی نداشته باشی، رمانت نه تنها تگ نخواهد گرفت، بلکه در هاله‌ای محو خواهد شد و هیچ‌وقت خوانده نمی‌شه.
در انجمن رنک داشته باشی رمانت تگ خواهد گرفت.
دردانه باشی برترین تگ رو می‌گیری؛ ولیکن اگر چراغ خاموش یا اندکی دشمن باشی چنان بلایی سر روحیه و حس نوشتنت خواهد آمد که رمانت جایی جز بایگانی نخواهد داشت!
پس سعی کنید فقط روی کیفیت رمان کار کنید و هیچ‌وقت حتی فکر درخواست تگ به ذهنتون خطور نکنه!

7. کودکی شما -عزیزترین سرمایه‌ی هر آدمی- چه طور گذشت؟
بی‌شک برای هر کس کودکیش در هاله‌ی تاریکی قرار داره و به دور از هر چیز اون مواقع و اون دوران برای من زودگذر بود و نقطه‌ی اوجی نداشت، پس گذرا و بی‌خاطره و محدود به چند عکس که حالا روی دیوار قاب شده و بس!

8. در آینده خودتون رو در چه جایگاهی تصور می‌کنید؟
هیچ‌وقت در عرصه‌ی رمان‌نویسی ادعایی نداشتم؛ چرا که هیچ‌وقت خودم رو به عنوان یک نویسنده‌ی رمان ندیدم و نخواهم دید ولی در بخش دلنوشته‌نویسی و شعر سپید، بله؛ ادعایی دارم هرچند کوچک.
هدف امروز بنده به شخصه انتشار دفتر اشعارم -که جز خودم، هیچ‌کس تا به حال اون دفتر رو حتی ندیده- هستش. شاید یک روز دوست داشتم اشعارم رو به نمایش عموم بذارم.
به طور کلی فضای ذهنیم، روزیه که قلمم خونده بشه (چه یک چاپ و چه چاپ بیستم فرقی نداره) و یا به قول معروف من بنویسم کل شهر بخواند، کل شهر ببیند، جز اویی که باید!
شاید هم دنیای نویسندگی را کنار گذاشتم و پا در عرصه‌ی عمران گذاشتم. همه چیز در آینده مبهم هستش؛ چرا که من باور دارم مرگ پشـت در اتاق من منتظر سپیده‌دم خورشیده.

9. به غیر از نویسندگی، مشغول هنر یا مهارت دیگری هم هستید؟
خوب من هر کجا که بودم سعی کردم دست توی هر کاری که بود ببرم تا تجربه‌ی امتحان کردن همه چیز رو از خودم دریغ نکنم؛ از بازیگری و فن بیان تا ورزش و فوتبال و نقاشی و اخیرا موسیقی و گویندگی.
ولی پس از نویسندگی، مجری‌گری رو در اولویت قرار میدم.

10. چه عنصری از یک رمـان بیشتر از همه توجهتون رو جلب می‌کنه که اون رو بخرید یا بخونیدش؟
محراب خرید یک کتاب، جایی برای پرستیدن افکار یک نویسنده‌س؛ به عنوان یک شخص، ابتدایی‌ترین انتظارم از نویسده‌ی رمان‌ها انتخاب جلد مناسب که غالبا با محتوای رمان ارتباط مستـقیم داره هستش؛ چرا که میزان سلیقه‌ی نویسنده رو به من نشون میده و در در قدم دوم سعی می‌کنم رندوم یه صفحه رو باز کنم و ببینم توصیفات نویسنده به چه میزان قوی هستش.
اما گاهی هم هست که به پیشنهاد یکی از دوستان کتاب‌خوانم (آیدای عزیز) بدون توجه به هیچ یک از این عناصر کتاب رو خریداری می‌کنم.

11. نقطه‌ی اوج هر صاحب اثری بنا به دیدگاه خودش، با دیگری فرق داره؛ شما این نقطه‌ی اوج رو برای خودتون کجا می‌بینید؟
خوب نقطه‌ی اوج برای هر کس مثل فانوسی خاموش در اوج تارکی دریاست!
نمی‌تونم بگم نقطه‌ی اوج من این هستش که کتابم چاپ بشه، امضای کتاب داشته باشم یا ...
من پشـت هر متنم یه هدف و شخص مخفی شده. نقطه‌ی اوجم این هستش که شخصی که براش می‌نویسم (عاشقانه‌هایی که به قلم می‌نویسم و خواهم نوشت) توسط شخص محبوب زندگیم خوانده بشه .
تا امروز عاشق نشدم و هنوز تجربه‌ی این حس رو نداشتم متاسفانه؛ ولی می‌دونم اگر یه روزی شروع کنم به دوست داشتن بی‌دریغ کسی، نقطه‌ی عطف و اوج برام، خوانده شدن متن‌هام توسط اون شخص هستش.
بازتر و بزرگ‌تر هم اگر بخوام فکر کنم، برنده شدن یکی از رمان‌هام در جشنواره‌ی لیلی هستش که صد البته رویایی که دست یافتن بهش هنوز برای من خیلی زیاد زوده.

12. از تجربیات و فعالیت‌های مجازیتون بگید. تو این دو-سه سال فعالیتتون، آیا جایی دلتون می‌خواسته که برگردید عقب و کلا اون کار رو انجام ندید؟
نه. هیچ‌وقت بابت آثارم خجالت نکشیدم. شاید حرص خوردم، اذیت شدم و با خودم فکر کردم کاش این کار در کارنامه‌م نبود، ولی همیشه با خودم گفتم مخاطب اولین رمان من «سازناکوک» رو که تقریبا برای دو سال قبله می‌خونه و با رمان امروز من «بهارانی مگر؟» مقایسه می‌کنه. خواننده‌ی اولین دلنوشته‌ی من «رویای به خواب رفته» رو می‌خونه و با دلنوشته‌ی دو سال بعد من که امروز به نام «رهام» منتشرش کردم، مقایسه می‌کنه. من می‌بینم که دوسال پیش هیچ ایده‌ای از جانب اصول ابتدایی نویسندگی، از جمله ویرایش، نداشتم و امروز پیشرفت خودم رو در عرصه‌ی قلم می‌بینم.
گذشته مهم نیست؛ مهم اینه که امروز به آثارم افتخار می‌کنم.

13. بزرگ‌ترین ناکامی برای یک هنرمند کجاست؟
خیلی موارد. نمی‌شه محدودش کرد به چند پلن و آیتم. برای مجازی‌نویس‌ها خاک خـوردن جملات در ورد و برای حرفه‌ای‌ترها خاک خـوردن جلدهای رمانشون در قفسه‌ی کتابخونه‌ها.
گاهی هم -تجربه‌ی شخصی بنده- این رو میگه که افراد، گذرا از حاصل برداشت ذهنی شما بگذرند و یا با یه پوزخند اون رو بخونن.

14. اهل موسیقی هم هستید؟
بله خیلی زیاد. هم اینترنشنال هم ایرانی. بیشتر آثار کارن همایونفر،ایهام و علیرضا قربانی در مارکت ایرانی، و در سبک خارجی هم مورد خاصی در نظر ندارم هر آهنگی که ترند بشه گوش میدم.

15. جایگاه «نقد» و «منتقد» در فضای مجازی و انجمن‌های رمان‌نویسی چه طوره؟
محدود به یک رنگ.
هیچ شخصی هیچ‌وقت نمی‌فهمه یک منتقد چقدر زحمت می‌کشه؛ چرا که همیشه ساعت‌ها وقت می‌ذاره که یه متن رو نقد کنه و برای تک تک آیتم‌هاش زحمت می‌کشه؛ در آخر یا میگن «این اگر بلد بود وضع رمان خودش این نبود» و در ظالمانه‌ترین حالت نویسنده رمانش رو ویراش نخواهد زد.
من روزی که توسط ف.سین عزیز وارد این حیطه از نویسندگی و کتاب‌خوانی شدم، هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم به این شدت مظلوم و بی‌دفاع باشه؛ چرا که همه چیز شما زیر سوال خواهد رفت! تعریف کنید می‌شید بهترین منتقد، نقطه‌ی ضعف بگید می‌شید یه فرد خودخواه که طبق علایق شخصی نقد می‌کنه.
به همین دلیل اکثر منتقدها همیشه یه چهره‌ی منفور رو یدک می‌کشن.

16. فکر می‌کنید توی نوشتن، درسته که به سلیقه‌ی مخاطب توجه کنیم، یا صرفا باید دغدغه‌ی ذهنی خودمون رو بنویسیم؟
ببین ساراجان اکثر مواقع من مثلا از خانوم ایکس پرسیدم چرا این بخش رو تغییر نمیدی؟ چرا از اول این حرکت رو نمی‌زنی و پاسخ این بوده که «خب خواننده خوشش نمیاد!»، «خب لایکم می‌پره»، «خوب تگ نمی‌گیره» و این اوج ظلم یک نویسنده به خودشه که کمیت رو جایگزین کیفیت کنه. من به تنهایی با فاکتور از همه چیز هیچ‌وقت برام خواننده مهم نبوده. اولویتم این بوده دل‌آشوبی زمانم رو با کلمات روایت کنم و بس. نه بیشتر و نه کمتر!

17. برای این روزها که همه تو خونه‌ایم، چه سرگرمی‌ای رو پیشنهاد می‌دید؟ [کتاب، فیلم، ترانه و ...]
کتاب که می‌تونم به چندتا از موارد که اخیرا خودم خوندم اشاره کنم؛
«معصومیت»
«میشل اوباما شدن»
«رنج مقدس»
«گل سرخ» اثر سهراب سپهری
«کلبه‌ی عمو تام»
«هیچ دوستی به جز کوهستان» که به شدت پیشنهاد می‌کنم.
و مجموعه فیلم هایی که اخیرا دیدم؛
«سیمپسون‌ها»
«تئوری بیگ بنگ»
اخیرا شروع کردم به دیدن سریال «فرندز»
«لالالند»
موسیقی هم چیزی پیشنهاد نمیدم؛ چون سبک علایق متفاوته و حتی خود من به شخصه هیچ‌وقت یک سلیق‌ی واحد در موسیقی نداشتم.

18. توصیه‌ی شما به نوکاران عرصه‌ی نویسندگی؟
هیچ‌وقت هی‌وقت هیچ‌وقت اعتماد نکنید به هیچ انجمنی؛
شاید رمان شما برای شما رمان باشه، ولی برای مدیران اون سایت یه تاپیکه و خرج براشون دکمه‌ی حذفه.
تابوی این ایده اینجا شکسته شد؛ چون در عمل نشون دادیم خیلی برامون باارزشید؛ ولی جدا از هر چیزی هر وقت پا در این عرصه گذاشتید، تا یه مدت فقط مطالعه کنید چون غریق نجات شما در بخش کلیشه‌نویسی و آغاز تبدیل کلیشه به نوآوریه.

19. انتقاد شما از تیم مدیریت کافه نویسندگان؟
کمتر مهربون و دوس‌داشتنی باشید : )

20. سخن آخر ..
کوچه
وقتی کوچه بود
که عبور تو بود
سلام نگاه تو بود
کوچه وقتی کوچه بود
که باران بود
پرستو بود
هزار رویای بر زبان نیامده بود
وگرنه کوچه چه بود
جز راهی اندک
با آدم‌هایی اندک؟

با تشکری ویژه از خانم نگار داردان، معاونت سایت و انجمن کافه نویسندگان، که درخواست ما را مبنی بر انجام مصاحبه پذیرفتند.

مصاحبه‌کننده: پرنده‌سار
ثبت به تاریخ مردادماه 1399
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا