خدایا از بد کردن آدم هایت شکایت داشتم
به درگاهت اما شکایتم را پس میگیرم
من نفهمیدم، فراموش کرده بودم که بدی را خلق کردی تا هر زمان که دلم گرفت از آدم هایت، نگاهم به تو باشد.
گاهی فراموش میکنم که وقتی کسی کنار من نیست معنایش این نیست که تنهایم معنایش این است که همه را کنار زدی تا خودم باشم و خودت...!
با تو تنهایی معنا ندارد مانده ام تورا نداشتم چه میکردم دوستت دارم خدای خوب من...!
کار برای خود کردن نفسپرستی است، کار برای خلق کردن بتپرستی است، کار برای خدا و برای خلائق کردن، شرک و دوگانهپرستی است، کار خود و کار خلق برای خدا کردن توحید و خدا پرستی است.
گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی، خدایا، به هر که و به هرچه دل بستم، تو دلم را شکستی، عشق هرکسی را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی، هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم، در سایه امیدی، و به خاطر آرزویی، برای دلم امنیتی به وجود آورم، تو یکباره همه را برهم زدی، و در طوفانهای وحشتزای حوادث رهایم کردی، تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و هیچ خیری نداشته باشم و هیچوقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم. تو این چنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم و به جز تو آرزویی نداشته باشم، و جز تو به چیزی یا به کسی امید نبندم، و جز در سایه توکل به تو، آرامش و امنیت احساس نکنم...
خدایا تو را بر همهی این نعمتها شکر میکنم.
زمانی که قدمِ اول را در این راه
برداشتم به نیتِ لقای خدا و شهادت بود.
امروز بعد از گذشت این مدت راغبتر شدهام
که این دنیا محلی نیست که دلی
هوایِ ماندن در آن را بنماید...
شهید محمدرضا تورجیزاده?