به کافه نویسندگان خوش آمدید

با خواندن و نوشتن رشد کنید و به آینده متفاوتی فکر کنید.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با ما باشید

طنز شعر طنز و خنده دار خانم های متأهل در وصف همسرشان

Lady_katayun

کاربر ویژه
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
10/19/20
نوشته‌ها
3,458
پسندها
5,787
امتیازها
338
سکه
78
باز شوهر بی بهانه
با ادایی کودکانه
هیکل چون استوانه
میکند غر غر به خانه
یادم آید روز اول
گردنش کج, دست و پا شل
پیش بابا موش می شد
سرخیش تا گوش می شد
دختری افتاده بودم
مهربان و ساده بودم
نرم و نازک
شاد و چابک
چشمهایم همچو آهو
عطر موهایم چو شب بو
می شنیدم از ل*ب او
حرفهایی همچو جادو:
من غلام خانه زادت
جان دهم هر دم به یادت
گر نیایی خانه ی من
می گریزد روحم از تن
بعد از آن گفتار زیبا
خام گشتم من همانجا
شد به پا جشن عروسی
کیک و شام و دیده بوسی
بعد از آن دیگر ندیدم
هرگز آن اوقات بی غم
قسمتم یک مرد جانی
اندکی لوس و روانی
بی اراده همچو یابو!
پرخور و مغرور و پر رو
بشنو از من جان خواهر
هر که کرد این دوره شوهر
خاک بر سر گشت و حیران
شد پشیمان,شد پشیمان, شد پشیمان
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
بالا