دیالوگ **دیالوگ های ماندگار فیلم کازابلانکا**

آخرین ویرایش توسط مدیر:
ایوان : دیشب کجا بودی؟
ریک بلین : اون مال خیلی وقت قبله، یادم نمیاد
ایوان : امشب می بینمت؟

ریک بلین : من هیچوقت برای آینده اینقدر دور برنامه نمیریزم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ریک : بهت تبریک میگم.
ویکتور لیزلو : برای چی؟
ریک : برای کاری که انجام میدی.
ویکتور لیزلو : من فقط تلاش می کنم.

ریک : همه ما تلاش می کنیم اما تو تونستی موفق بشی!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ريك رو به ویکتور لازلو : خب بزار دنيا نابود بشه . همه از اين فلاكتي كه درش هستن خلاص مي شن !
***
ریک:«تو همه گندم‌زارهای این همه شهر تو همه دنیا... اون تو گندم‌زار من قدم گذاشت...»
***
وقتی همه دنیا داره از هم میپاشه ما عجب وقتی رو واسه عاشق شدن پیدا کردیم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ایلسا : می تونم یه داستان برات تعریف کنم؟
ریک : پایان تعجب آوری داره؟
ایلسا : هنوز پایانش رو نمی دونم.

ریک : بسیار خوب تعریف کن شاید ضمن تعریف کردن پایانی براش پیدا کنیم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

ReiHan

کاربر حــامی
کاربر انجمن
نوشته‌ها
نوشته‌ها
1,873
پسندها
پسندها
9,907
امتیازها
امتیازها
253
سکه
42
ایلسا : من دیگر نمیتونم بجنگم، نمی تونم یه بار دیگه ازت فرار کنم، من دیگه نمیتونم تشخیص بدم چی درسته و چی غلط. تو به جای هر دوی ما فکر می کنی، به جای همه ی ما.
ریک: درسته، من اینجا منتظرتم، خانم کوچولو.
ایلسا : امیدوارم خیلی دوستت نداشته باشم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین