دلی نظرفکند هردم ،به دوری که خانه خانه توست
به سجده گاه شبیه است،رام شانه ی توست
شبیه ظهر پرنورمی شود آنجا
چه باصفاست حتی ،خیال دیاربودن دوست
به خلسه میبرد انگاراینجا وآنجا فقط بهانه ی توست
تودوری یا من کمی غریب می ماند
که آغازگویش غربت خوبی، زمانه ی توست
به تنگ دل چه بگویم ؟کجا چاره کنم ؟
فقط بگویم افسوس تمام بهانه عاشق توست
کمی صبورکرده ام بدی را شبیه تو بشوم
عجول عاشق آمدن عشق می گردد
صدای پای تو آرام جان می گردد
خودت بگوباز، چرا اینقدر شبیه خدا
تمامِ تمام ِتمام میگردی
زدورشیداخوش است با صدای کوک زمان
چرا شبیه دل من نمیشوی یکم
شبیه آینه گرداب دل شود نگران
که هردمی است ناسازبا دگران
تورا بهانه کنم می شود هوا حاصل
بهار می شود وعاشقی شود کامل
تمام آرزو اعجازماندن تو شده
واین دوارخسته از نبود توخسته شده
به گوش کوچه های عشق پسند نجوا کنم حضورتورا
هوارسینه گشا می شوند شهر به شهر
توراصدا کنند جانانه تا شفا یابند
حضور امن تپیدن چرا نمی یابند
بگو بگو به همه عالم چه ها داریم
که از این عشق ابدی دست برنمی داریم
به آشنا بگوسخن آشنا نگه دارد
دیروز وامروز وفردا تورا به یاد آرد"