در حال تایپ اپیزود جنون یک دلبستگی | Stone Heart

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع Stone Heart
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
موضوع: جنون یک دلبستگی
ژانر: عاشقانه و تراژدی
منتقد و ناظر : @حورا
توضیحات درباره پسر عاشقی که دیوانه میشه و تیمارستان بستری میشه ...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مشاهده فایل‌پیوست 32805
نویسندگان گرامی صمیمانه از انتخاب "انجمن کافه نویسندگان" برای ارائه آثار ارزشمندتان متشکریم!


پیش از شروع تایپ آثار ادبی خود، قوانین و نحوه ی تایپ آثار ادبی در"انجمن کافه نویسندگان" را با دقت مطالعه کنید.



قوانین تایپ اپیزود، پادکست و دکلمه در انجمن کافه نویسندگان


هرگونه آثار شما در این بخش نباید کمتر از 7 پارت و بیشتر از 25 پارت شود.


شما می توانید پس از ارسال 5 پارت از اثر خود، درخواست نقد، درخواست تگ و درخواست جلد بدهید.

نکته : نقد اجباری می باشد و برای درخواست تگ حتما می بایست اثر شما نقد شده باشد.

درخواست نقد

درخواست نقد برای اپیزود دکلمه و پادکست


درخواست تگ

درخواست تگ برای اپیزود پادکست دکلمه


درخواست جلد

درخواست جلد برای دکلمه پادکست اپیزود


هر پست شما نباید کمتر از 8 خط باشد و بیشتر از 25 خط نباید ادامه یابد .



همچنین ‌شما می توانید پس از ارسال 7 پست اعلام اتمام نمایید تا رسیدگی های لازم صورت بگیرد.

اعلام اتمام

اعلام اتمام اپیزود پادکست و دکلمه


نکته : تنها آثاری که تگ می‌گیرند، توسط گویندگان تیم آوای کافه نویسندگان ضبط می گردد و متن آن برای دانلود به صورت فایل pdf روی سایت اصلی قرار می‌گیرند.



اگر بنا به هر دلیلی قصد ادامه دادن اثر ادبی خود را ندارید می توانید درخواست انتقال به متروکه بدهید تا منتقل شود...

درخواست انتقال به متروکه


مشاهده فایل‌پیوست 32806

°|مدیریت تالار ادبیات|°
 
آخرین ویرایش:
من رو، روی زمین می‌کشوند برای اینکه همراهش نرم پاهام رو رو زمین قفل کرده بودم
(باحالت زار)
- من دیونه نیستم ولم کن.
حرف انگار تو گوشش نمی‌رفت.
(فریاد)
- من دیونه نیستم.
ایستاد ... بلاخره شنید.
دستانم رو ول کرد و اومد سمتم؛ من رو گرفت و به زور داخل ماشین نشوند.
( بغض)
داد و فریاد می‌کردم
اما اون کر بود...


یه خانومایی هستن که با لباس سفید میان پیشم بهم گفتن دیونه ام... .
من هر چقدر داد می‌زنم اما باز گوششون بدهکار نیست و خستم می‌کنن. اصلاً اونا رو ول کن
اونا که نمی‌دونن چه گلی رو از دست دادم وگرنه اونا هم میشدن یکی مثل من دیونه، شایدم دیونه‌تر از من... .
( خنده)
یه عاشق دیونه.
(مکث کوتاه به همراه بغض)
اونا که نمی‌دونن چه لبخند شیرینی داشتی. اونا که نمی‌دونستن تو مثل خورشید زندگی منو روشن کرده بودی
(بغض)
اما...ا..اما الان دیگه روشن نیست؛ تاریکه تاریکه من همه‌ش با سر می‌خورم زمین...

 
آخرین ویرایش:
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Stone Heart

کاربر حــامی
کاربر انجمن
نوشته‌ها
نوشته‌ها
1,336
پسندها
پسندها
2,414
امتیازها
امتیازها
273
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین