L
Lidiya
مهمان
نه دیگر محال است تو را از دست بدهم ، قید همه را به خاطر تو میزنم
قلبم را تا ابد به تو میدهم ، تو تنها مال منی ، این را به همه نشان میدهم.
مگر میشود بی تو بود ، آنگاه که تویی تنها بهانه برای بودنم.
وقتی که بودنم بسته به بودن تو است ، این لحظه هم منتظر آمدن تو است.
لحظه ای که بوی عطر تو می آید از آنجایی که میبینمت تا آنجایی که به انتظارت نشسته ام.
چیزی دیگر نمانده تا رسیدن به آرزوها ، تا رسیدن به تویی که همیشه آرزوی زندگی ام بوده ای...
هر که می آید به سراغم ، سراغ تو را از آن میگیرم.
هر که مرا نگاه میکند ، با نگاهم به دنبال تو میگردم ...
و من چگونه به دیگران بگویم عا شق کسی دیگرم...
قلبم را تا ابد به تو میدهم ، تو تنها مال منی ، این را به همه نشان میدهم.
مگر میشود بی تو بود ، آنگاه که تویی تنها بهانه برای بودنم.
وقتی که بودنم بسته به بودن تو است ، این لحظه هم منتظر آمدن تو است.
لحظه ای که بوی عطر تو می آید از آنجایی که میبینمت تا آنجایی که به انتظارت نشسته ام.
چیزی دیگر نمانده تا رسیدن به آرزوها ، تا رسیدن به تویی که همیشه آرزوی زندگی ام بوده ای...
هر که می آید به سراغم ، سراغ تو را از آن میگیرم.
هر که مرا نگاه میکند ، با نگاهم به دنبال تو میگردم ...
و من چگونه به دیگران بگویم عا شق کسی دیگرم...
آخرین ویرایش: