در حال تایپ وان شات تقاص | Hannaneh Mirbagheri کاربر انجمن کافه نویسندگان

عنوان: تقاص
ژانر: تراژدی، عاشقانه، فانتزی
نویسنده: Hannaneh mirbagheri
برگرفته از: رمان راز آنتروپوئیدیس
خلاصه: صحنه‌ای از آرامش قبل طوفان یک ماجرای طولانی و هیجان انگیز روایت می‌شود که گویا دخترک قصه از تمام نبرد‌ها و خوشی‌های زندگی بریده است. دخترکی که تنها به خاطر یک لذت زودگذر و بی احتیاطی، جان تمام جهان را به خطر انداخته!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
-هیراد قضیه اون گردنبند چی‌ بود؟
هیراد دردش رو در خودش خفه کرد و لبخند بی‌جونی زد. حرفش رو چند بار در ذهنش تکرار کرد.
مثل غذایی که باید حضم بشه، چندین و چند بار کلمات رو مزه مزه کرد. اما بازهم سکوت اختیار کرد! دلش نمی‌آمد، دل دخترک روبرویش بلرزد و بشکند.
ونیز بی‌اختیار بازوی هیراد رو گرفت و با بغضی که بر گلویش چنگ می‌انداخت، گفت:
-هیراد... بگو.
با برخورد دست ونیز با خال کوبی، هیراد چهره‌ای گرفته که حاکی از درد بود به سمت ونیز برگشت و به دستش نگاه کرد. لبخندی زد و خواست چیزی بگه که
ونیز تند با خجالت، دستش رو عقب کشید و با شرمندگی گفت:
-ببخشید، واقعا ببخشید. خوبی؟
هیراد ریز خندید. یه چیزی ته دلش می‌خواست که بگه اره درد دارم و ونیز پرستاریش رو بکنه. اما الان وقتش نبود. پس به سر تکون دادن اکتفا کرد و گفت:
-آره خوبم دختر، چقدر مضطربی! نگران نباش.
ونیز نفسش رو پر سر و صدا بیرون داد و دوباره پرسید:
-هیراد چرا چیزی نمی‌گی؟
هیراد کامل به سمتش برگشت و نفس عمیقی کشید. نمیتونست که نگه. نمیتونست که تا ابد معطل کنه. صداش رو صاف کرد و آروم زمزمه کرد:
-نگفتم تا ذهنت درگیر نشه، همین. ولی اگر انقدر می‌خوای بدونی...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Hannaneh Mirbagheri

کاربر انجمن
کاربر انجمن
نوشته‌ها
نوشته‌ها
150
پسندها
پسندها
844
امتیازها
امتیازها
133
سکه
3
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین