شعر دنیس بروتوس | آفریقای جنوبی

دنیس بروتوس

در اینجا، رعد در شب سر می‌کشد
و بر آسمان ساکت مات چیره می‌شود
بر دشت‌هائی با نفس آرام.

پولادهای ترک خورده ضجه‌های مهجوری سر می‌دهند
و میهن من، این عروس رمیدهٔ نادان
یکه‌ئی می‌خورد و استقبال سیلی شکننده و رهابخش را چهره در هم می‌کشد.





 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خوب، پرنده‌مان را گرفتیم و در قفس انداختیم
و او برایمان آواز می‌خواند
شیرین‌ترین آوازی که تا بحال شنیده‌ایم
زمان آنست اکنون، که پرنده‌مان را رها کنیم.

چکاوک یا بلبل
فراسوی لذت، ما را چه پروائی
که پرندگان همه بر خطی سرگردان پرواز می‌کنند
و موسیقی هرگز کهنه نمی‌شود.


از انتهای آبی‌ها فرو می‌پرد
دور از دست و رها از اسارت
تا بر لبان شگفت زده‌مان بال کشد
و نوک انگشتانمان را بساید.
در سرتاسر زندگی آواز ابدیش
بر انحطاط حیات رخنه خواهد کرد
و من اگر پرنده‌ام را ققنوس بخوانم
آیا به خطا رفته‌ام؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین