در حال تایپ داستانک گل نرگس| کتایون

به نام ایزد منان
مشاهده فایل‌پیوست 51799
نام داستان: گل نرگس
ژانر: درام، عاشقانه
نویسنده: KaTaYun
ناظر : @Atryssa.RA
مقدمه:
از یاد تو برنداشتم دست هنوز
دل هست به یاد نرگست مس*ت هنوز
گر حال مرا حبیب پرسد گوید
بیمار غمت را نفسی هست هنوز
 
آخرین ویرایش:
مشاهده فایل‌پیوست 48666
نویسندگان گرامی صمیمانه از انتخاب "انجمن کافه نویسندگان" برای ارائه آثار ارزشمندتان متشکریم!


پیش از شروع تایپ آثار ادبی خود، قوانین و نحوه ی تایپ آثار ادبی در"انجمن کافه نویسندگان" با دقت مطالعه کنید.

قوانین تایپ داستانک در انجمن کافه نویسندگان


شما می‌توانید پس از ۵ پست درخواست جلد بدهید.

درخواست جلد

پس از گذشت حداقل ۷ پست از داستانک، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد داستانک بدهید. توجه داشته باشید که داستانک های تگ‌دار نقد نخواهند شد و در صورت تمایل به درخواست نقد، قبل از درخواست تگ این کار را انجام بدهید.

درخواست نقد

پس از ۷ پست میتوانید برای تعیین سطح اثر ادبی خود درخواست تگ بدهید.

درخواست تگ


همچنین پس از ارسال ۱۰ پست پایان اثر ادبی خود را اعلام کنید تا رسیدگی های لازم نیز انجام شود...

اعلام اتمام آثار ادبی


اگر بنا به هر دلیلی قصد ادامه دادن اثر ادبی خود را ندارید می توانید درخواست انتقال به متروکه بدهید تا منتقل شود...

درخواست انتقال به متروکه


مشاهده فایل‌پیوست 48353
کادر مدیریت ادبیات انجمن کافه نویسندگان
 
آخرین ویرایش:

آرام گلهای نرگس را بر مزارت می‌گذارم. دانه‌های برف را که یکی یکی خود را با شوق بر مزارت می‌رسانند نظاره می‌کنم. چه تشابه زیبایی، گل نرگس بر اسمت که روی سنگ سرد آرامگاه ابدی‌ات حک شده، جای گرفته و سد چشمانم را می‌شکند.
چند بهار؟ چند تابستان؟ چند صباح است که تو رفته ای؟ نه! سهراب اشتباه می‌کند تا نرگس هست زندگی باید کرد. یادت هست به تو چه می‌گفتم؟ می‌گفتم مگر گل نرگس چه کم از شقایق دارد! در افکار خودم غوطه می‌خورم که او دست‌های کوچکش را آرام از دستانم بیرون می آورد؛ همان که موهایش و وجودش بوی تو را می‌دهد. همان که چشمانش مثل چشم های تو مرا مس*ت می‌کند! او مثل توست او هم نرگس است، اما کوچک‌تر!
نگاهم را به دختر کوچولوی‌مان می‌دهم که تو در واپسین لحظات حزن انگیز زندگی‌ات او را به من و جفتمان را به خدا امانت کردی!
- بابا، مامان خوشگل بود؟
زیر چشمی نگاهش می‌کنم. به سختی سرش را بالا گرفته و از پایین نگاهم می‌کند. یک آن یادم می‌آید که تو مرا گاهی مردک دراز خطاب می‌کردی و من تو را کوتوله‌ی زیبا! خنده‌ام را بر لبانم خفه می‌کنم.
- اره عزیزم خیلی خوشگل بود!
با دندان‌های موش خورده‌ی یکی در میانش میخندد و انگار گونی گونی قند در دل نازک من آب می‌کنند. دستم را فشار خفیفی می‌دهد و مجبور می‌شوم دوباره نگاهش کنم.
- مامان نرگس خوشگل تر بود یا تو؟
چه سوال عجیبی! مگر زیبایی زن را می‌توان با ظاهر زمخت و هیکلی مرد سنجید؟ اما بچه است دیگر چه می‌داند که تو ظریف ترین نرگس دنیا بودی. از کجا بداند. او که تورا ندیده!
- خب معلومه اون قشنگ‌تر بود بابا جون!
چشمانش ستاره می‌زند! می آید سوال دیگری بپرسد که حوصله‌ام کم می اورد و یاری‌ام نمی‌کند. کلافه می‌گویم:

- بسه دیگه چقدر سوال میپرسی انگار دلت نمی‌خواد برای مهم ترین روز زندگیت اماده شی! وقت تنگه عزیزم بجنب!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش:
آخرین ویرایش:

Lady_katayun

کاربر ویژه
کاربر انجمن
نوشته‌ها
نوشته‌ها
3,458
پسندها
پسندها
5,713
امتیازها
امتیازها
388
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین