مجموعه اشعار من می‌روم | به قلم diana.zam

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع RIWAN
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
نام شعر: من می‌روم
شاعر: diana.zam
ژانر: درام
چشمانت را پر از اشک نکن
من می‌روم
می‌روم تا من را مسبب آوارگی‌هایت ندانی...
 
آخرین ویرایش:
مشاهده فایل‌پیوست 58823
ن و القلم و ما یسطرون


ضمن تشکر از شما جهت انتخاب انجمن کافه نویسندگان برای نشر آثارتان، به منظور حفظ نظم، قوانین را مطالعه کرده و آن را رعایت فرمایید.


بعد از ارسال ده پست میتوانید درخواست جلد بدهید.




همچنین پس از ده پست برای نقد و تعیین سطح اثر و دریافت تگ به تاپیک های زیر مراجعه کنید.



و اگر هرگونه مشکلی برایتان پیش آمد به تاپیک زیر مراجعه نموده و با مطرح کردن سوالتان ما تا سر حد امکان در کنار شما خواهیم بود.


آرزوی موفقیت و سربلندی
?مدیریت تالار شعرکده?
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
من می‌روم
تا حماقتم
با نگاه های شماتت بارِ اطرافیان
گره نخورد
و من می‌روم
تا نمانم و نبینم
که چقدر پشیمانی از این ماندن
و می‌دانم که نمی‌روی و فقط درد است که به قلبت هدیه می‌دهی
و من می‌روم...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
من می‌روم
فقط یک چیز می‌خواهم
چند قطره بوی پیراهنت
چند قطره عشقِ در قلبت
و چند قطره اشک‌های چشمانت
خواسته‌ی زیادی است؟
اشکالی ندارد،
این ها را به من بده
تا عمر دارم زندگی کنم
با روحت که در جسمم است
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

RIWAN

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
نوشته‌ها
نوشته‌ها
3,722
پسندها
پسندها
1,673
امتیازها
امتیازها
323
سکه
100
من می‌روم
به غار تنهایی
می‌پرسی کجاست؟
در قبرستان
می‌روم و زندگی‌ام را شروع می‌کنم
حیف که برای تو جا نیست
و من از مار می‌ترسم
دعا کن مار نباشد
هرچند که،
نیش زبانت تلخ تر از نیش های مار است
و من در این دنیا با مار‌ها هم زندگی کردم...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین